تنگناهای اخلاقی صورتی خاص از تعارضات اخلاقی اند که در آنها، ارتکاب تخلّف اخلاقی گزیر ناپذیر می نماید. در دهه های اخیر، فیلسوفان اخلاق در مواجهه با این گونه تعارضات، به شیوه های متوسل شده اند که برخی به رفع و برخی به حل تعارض می انجامد. رفع تعارض، برای انکار واقعی بودن دو راهه و حل آن با پذیرش واقعی بودن آن و بر فرض سنجش پذیری و متساوی الاطراف نبودن آنها مبتنی است. در این مقاله با رهیافت تحلیلی منطقی، به بررسی و نقد ساختار و لوازم منطقی این شیوه ها پرداخته ایم. انکار انحصار تقسیم به دو گزینه و مواجهه فعّال و خلّاق برای جستجوی گزینه های دیگر، اصلاح و بازنگری در تشخیص وظایف، تصرف در تکالیف متعارض (مصالحه و تلافی)، تعلیق تکالیف به انتظار تغییر شرایط، جانب داری از یک طرف و جمع میان تکالیف، روش های پیشنهادی برای مدیریت و رفع تعارضات ظاهری است. ترتیب یک نظام سلسله مراتبی از تکالیف و ارزش های اخلاقی یا طبقه بندی میان آنها، استثناءکردن، تفکیک میان تکالیف واقعی و ظاهری، ترکیب دو روی آورد وظیفه شناسانه و غایت انگارانه، روش هایی اند که برای حل تعارضات واقعی پیشنهاد شده اند.