آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

امروزه، پس از سال ها نفی و انکار هگل، به خصوص در قلمرو فلسفه تحلیلی، شاهد اقبال گسترده ای به اندیشه های هگل هستیم، به نحوی که برنشتاین از آن به بازگشت روحهگل تعبیر می کند. تفکر مدرن ما دِین بسیاری به سنت کانتی هگلی دارد. هگل اگر چه خود به نوعی متفکّری کانتی است، لیکن نقدهای او به عقل استعلایی کانت عرصه تفکّری را به وجود می آورد که در اندیشه معاصر ما نقش حیاتی ایفاء می کند. هابرماس، به عنوان مدافع مدرنیته اندیشه معاصر را در جریان جنبش استعلازدایی ترسیم می کند که اگر چه از طرفی به نقش بی بدیل هگل در به وجود آوردن آن اذعان دارد، لیکن بر خلاف تصور جریان هگلی معاصر خودِ هگل را بدان متعلق نمی داند. در واقع هابرماس در کم و کیف تأثیرگذاری و قبول برخی استلزامات اندیشه هگلی برای جنبش مذکور مناقشه ای را با هگلیان معاصر مطرح می کند که این مقاله به بررسی آن می پردازد. این بحث ضمن روشن ساختن برخی نکات معرفت شناختی اهمیت ویژه خودش را در پوشش دادن به یکی از دغدغه های اصلی تاریخ تفکّر، یعنی، اختیار و مسؤلیت فردی می یابد

تبلیغات