دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر مفهوم "شاکله" و الزامات تربیتی آن موضوع این نوشتار است. روش تحقیق تحلیلی- منطقی است و هدف آن دستیابی به نکات رهگشای تربیتی است. علامه طباطبایی در تفسیر شاکله دیدگاه ملکه انگاری را بر گرفته و سلامت نفس، رشد و کمال آن را در گرو شاکله دانسته است. بر پایة تفسیر وی، با شناخت شاکله، به مثابة زیرساخت و علت درونی رفتار، تربیت به منزلة تغییر این زیرساخت تلقی، و تغییر رفتار از طریق آن جستجو می شود. توجه به این سطوح ناپیدای رفتار، برخلاف سنت رایج معطوف به تغییر ظاهری رفتار، نوعی ژرف نگری در تبیین رفتار و تغییر آن است که به اثربخشی تربیت می انجامد. علامه، با اثبات در حدِ اقتضاءبودن تأثیر شاکله در رفتار، شبهة جبری بودن رفتار را رد می کند و عمل برخلاف شاکله و تغییر آن را دشوار ولی ممکن می داند. وی با معرفی عوامل مؤثر در ایجاد شاکله روش و الگوی تربیت را نشان می دهد. دشواری شکل دهی ثانویه به شاکله به دلیل استحکام شاکلة اولیه است تا حدی که جزئی از فرد می شود و مانع شکل گیری و حتی توجه به باورها و الگوهایی می شود که متعارض با خود است. عاملیت انسان مبین امکان و ضرورت تغییر، و شکل گیری آگاهانه و اختیاری ثانویة شاکله است. از آنجا که شیوة تغییر شاکله باید با نوع شاکلة هر فرد و برحسب شخصیت او متناسب باشد، کثرت گرایی روش شناختی در تربیت ضرورت می یابد.