یکى از دلایل اصلى برخى علماى شیعه که مخالف مولانا و افکار و تعالیم او هستند این است که می گویند وى سنّى است. بر این ادّعا از اواسط دوره صفویّه تأکید شده و تاکنون به انحاى مختلف قوّت یافته است [i] و آن را مستمسکی برای رد و انکار تعالیم مولانا کرده اند. دلایل اصلی آنان یکی اشعاری است که مولانا در آن سنّی بودن را تمجید و از آن دفاع می کند؛ دیگری بعضی آراء مولاناست که به نظر این علماء شیعه حاکی از اعتقاد مولانا به اصول دینی اسلام برحسب اعتقادات اهل سنّت خصوصاً اشاعره است. در این مقاله پس از بررسی مفهوم سنّی بودن در تلقی عرفانی از آن، نخست به بررسی آن دسته ابیاتی که مولانا سنّی بودن را تعریف می کند، می پردازیم. پس از آن چند مسأله از مسائل مربوط به اصول دین را که مطابق آنها می توان نظر مولانا را تشخیص داد که آیا بر وفق مذهب اهل سنّت است یا نه بررسی می کنیم. [i]. از آخرین ردّیه هاى مثنوى رساله موجز آیت اللّه میرزا على اکبر مصلاّیى است که در سال 1304 قمرى به انتها رسیده و با عنوان نقدى بر مثنوى چاپ شده است ( نقدى بر مثنوى ، انتشارات انصاریان قم، 1375.) مقدّمه مفصّل چاپ این رساله مختصر را آیت اللّه سیّد جواد مدرّسى در حدود پانصد صفحه نوشته است. در این کتاب، هم مؤلّف و هم مقدّمه نویس تلاش بسیار کرده اند که با استشهاد به ابیاتى از مثنوى اثبات کنند مولانا سنّى مذهب است. نکته جالب توجّه این است که میرزا على اکبر مصلاّیى از شاگردان فقیه بزرگ آیت اللّه شیخ انصارى است که در زمان شاگردى در محضر احمد نراقى به توصیه استادش به در خانه درویشى رفت و از او خواست که به او یک دوره مثنوى بیاموزد (به نقل از اکبر ثبوت، در مقاله "مولانا در نگاه سه داناى شیعه" مندرج در عرفان ایران ، گردآوری سید مصطفی آزمایش، شماره 35 و 36، ص 24؛ همچنین نشریه کیهان اندیشه ، فروردین 1371، ص 7، به نقل از شیخ اسداللّه زنجانى).