یکی از شیوه های کاربسته در قرآن کریم برای شیواگویی، روگردانی از ادبیات و سبک گفتار روزمرّه است. روزمرّه نبودن کلام، یکی از شیوه هایی است که گاه ادیبان با کاربرد آن به کلام خود گیرایی می بخشند؛ و به آن آشنایی زدایی می گویند؛ پدیده ای که باید درک آن برای شنونده دست یافتنی باشد. یکی از شیوه های این رویکرد ادبی، آرکائیسم یا باستان گرایی است. آرکائیسم یعنی کاربست واژه ها و عباراتی در زبان روزمره و رسمی که کهنه و بی کاربرد شده باشد یا کاربرد واژگان سرزمینی در سرزمینی دیگر و یا احیای واژه هایی که در دسترس توده مردم نیست و به زبان هویت می بخشد. آرکائیسم یکی از شگردهای آشنایی زدایی برای گیراییِ ذهن شنونده در مکتب نقد ادبی ِصورت گرای روس است. تلاش ما در این پژوهش بر پایه این رویکرد آن است که با روش توصیفی تحلیلی در چارچوب مکتب یاد شده، تعدادی از واژه های آرکائیک در جزء سی ام قرآن را جستجو و فواید کاربست و بسامد این واژه ها را در دیگر اجزای قرآن یافته و نیز پیامدهای آن را بررسی کنیم. برآیندهای این پژوهش نشان دهنده آنند که نخست از این ساز و کار در قرآن کریم بهره گیری شده است، دو آن که واژگان آرکائیکِ به کار رفته در این بخش از قرآن، در دیگر بخش های آن، بسیار اندک خودنمایی می کنند و سه آن که چون بیشتر سوره های این جزء قرآن در پیوند با سال های نخستین انگیزش فرستاده خدا (فضای انکار حقیقت از سوی مشرکان) بوده اند، در می یابیم خداوند در پی راهنمایی آدمیان از هنر و شیوه برجسته سازی سخنان خود برای گیرا شدنشان سود جسته است.