آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

متن

سیره نبوى(ص) به لحاظ اهمیت نظرى و عملى از دیرباز مورد توجه نویسندگان مسلمان بوده است. بى‏شک تحقیقِ صحیح و موفق در این باب مى‏طلبد که کلیه منابع و روایاتِ موجود موردِ نظر و نقد و بررسى قرار گیرند. منابع شیعى در این زمینه به سبب عوامل مختلفِ سیاسى و مذهبى و اجتماعى یا از بین رفته یا شرایط بروز و ظهور نیافته‏اند، با این حال بخش عمده‏اى از روایاتِ سیره در منابع شیعى متأخر یافت مى‏شوند که براى پالایش و جرح و تعدیل روایات متداول در منابع مشهور و متعارف سیره بسیار ارزشمند مى‏باشند. کتاب بحارالانوار گرچه از منابع متأخر به شمار مى‏رود، ولى به جهت گردآورى روایات پراکنده منابع متعدد شیعى از اهمیت بیشترى برخوردار است.
نگارش سیره نبوى به لحاظ جنبه دینى ـ نه صرفا تاریخى و با انگیزه‏هاى تاریخ‏نگارى ـ از اواخر قرن اول قمرى آغاز شد و هدف اساسى از آن، ثبت آن بخش از حوادث زندگانى رسول خدا(ص) بود که مى‏توانست به نحوى در امور دین و دنیاى مردم مفید و راهنما باشد و این اندیشه برخاسته از آموزه الهى «انّ لکم فى رسول اللّه‏ اسوةٌ حسنة»(1) بود. البته نقل روایات و حکایات سیره تا پیش از تدوین به طور شفاهى متداول بود و سرمشق زندگى مسلمانان، اما وقتى کلام «قیِّدوا العلم بالکتابة»(2) آنان را به اهمیت ثبت و ضبط متوجه کرد به تدوین سیره دست زدند.
با پیدایش تاریخ‏نگارى اسلامى در دهه‏هاى آخرِ قرن اول قمرى روایاتِ سیره در آثار تاریخ‏نگاران مسلمان ظاهر شدند. مکتب تاریخ‏نگارى مدینه که برخى مؤسس آن را ابن شهاب زهرى دانسته‏اند(3) برخلاف مکتب عراق توجه بیشترى به نقل روایات سیره داشت. با این حال تاریخ‏نگاران مکتب عراق از پرداختن به سیره پیامبر اکرم(ص) یکسره غافل نماندند و با کمى تأخیر روایات سیره بیشتر در آثار این مکتب نمایان شد.
جدا از ادبیات تاریخ‏نگارى، احادیث سیره رسول خدا(ص) به فراوانى در کتابهاى روایى‏اى که نگارش آن‏ها از حدود نیمه قرن دوم قمرى آغاز شده بود یافت مى‏شد. این نوشته‏ها که با انگیزه‏هاى خالص دینى و براى تبیین بخشى از سنت پیامبر ـ که در امور فردى و اجتماعى مسلمانان کاربرد داشت ـ به نگارش درآمده بودند بخش عمده‏اى از روایات سیره را در خود داشتند. مهمترین ویژگى آثار مذکور این بود که روایات آنها عمدتا با ذکر سلسله سندهایشان نقل شده بودند و این امر به لحاظ سنجش اعتبار و صحّت و سقم این روایات اهمیت بسیار داشت.
با وجود تلاش بسیار براى پالایش احادیث نبوى که روایات سیره را هم دربر مى‏گرفت و نمونه بارز آن نوشتن کتاب‏هاى صحاح بود تدوین سیره دچار تحریفات و دستکارى‏هایى شد که از انگیزه‏هاى سیاسى و مذهبى ناشى مى‏شد. اشراف کلى حاکمان بر تدوین از مهمترین عوامل در این زمینه بود که ممانعت کلى از تدوین احادیث نبوى ـ که تا دهه‏هاى نخست قرن دوم ادامه داشت(4) ـ جعل و تحریف احادیث (از جمله معاویه تشویق مى‏کرد روایاتى علیه على(ع) و در فضایل عثمان و شیخین نقل کنند)(5) و عملکرد گزینشى در ثبت روایات (سلیمان‏بن عبدالملک کتاب ابان‏بن عثمان را سوزانید چون در آن از مناقب انصار یاد شده بود(6) و خالدبن عبدالله قسرى از زهرى خواست چنان کتابى بنویسد که جایگاه على(ع) را در جهنم بنمایاند)(7) تحت همین اشراف کلى قرار داشتند، به همه اینها باید تعصبات مذهبى و جانبدارى‏هاى فرقه‏اى را افزود که سبب تحریف و تأویل روایات سیره به شیوه‏هاى دلخواه مى‏شد.
در کنار این روند کلى نگارش سیره، مکتب تدوین تشیع با هویتى متمایز قرار داشت. شیعیان على‏رغم ممانعت از تدوین سنت پیامبر از همان دهه‏هاى آغازین به این کار مبادرت کردند و در میان انبوه احادیث، از سیره رسول خدا(ص) هم بسیار روایت مى‏آوردند. رکن اساسى روایاتى که شیعیان در باب سیره نقل مى‏کردند احادیثى بودند که از زبان امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ شنیده بودند. استوارى و صحت این دسته روایات به مقتضاى «اهل البیت ادرى بما فى البیت» از روایاتِ راویان عثمانى و اموى بیشتر بود. امامان ـ علیهم السلام ـ به لحاظ اهمیت نظرى و عملى سیره نبوى و هم به منظور پالایش روایات سیره و جداسازى غث و سمین آنها به نقل روایات مذکور مى‏پرداختند. روایات ایشان یا به طور مسند از طریق پدرانشان به امام على(ع) مى‏رسد یا به کتاب‏هایى که آن حضرت نوشته بود. روایات امام على(ع) نیز بخش عمده‏اى از روایات سیره را تشکیل مى‏دهند که جدا از منقولات نهج‏البلاغه در کتاب‏هاى روایى دیگر به طور پراکنده موجودند.
با این حال در میان تألیفات شیعیان در دو قرن نخست قمرى به ندرت کتابى مى‏توان یافت که به سیره نبوى اختصاص یافته باشد (مانند کتاب المبعث و المغازى ابان‏بن عثمان بجلى، متوفى به سال 150ق) و روایات سیره به طور عمده در اصول و کتب روایى ایشان نقل شده بودند، اما با اندکى تأخیر همین روایات در کتاب‏هایى که به سیره معصومین ـ علیهم‏السلام ـ اختصاص یافتند (مانند الارشاد شیخ مفید و اعلام الورى طبرسى) و نیز در جوامع حدیثى گرد آمدند. ویژگى خاص این جوامع حدیثى همان حفظ اسانید روایات بود. از نخستین جوامع حدیثى باید به کتاب الکافى کلینى و از متأخرترین آنها به بحارالانوار مجلسى اشاره کرد.
بحارالانوار و مؤلف آن
محمدباقر مجلسى(8) (1037 ـ 1111ق) فرزند محمد تقى از دانشمندان بنام قرن یازده و دوازده قمرى بود که نسب او از طرف مادرى به حافظ ابونعیم اصفهانى (نویسنده حلیة الاولیاء) مى‏رسید. وى تحصیل را در نزد پدرش که از عالمان عصر خویش بود آغاز کرد و سپس در نزد استادانى چون ملاّمحسن فیض کاشانى، محمد صالح مازندرانى، شیخ محمدبن حسن عاملى و... به کسب دانش پرداخت و به زودى در زمره عالمان زمان خود درآمد و به تربیت شاگردانى چون سیدنعمت‏الله جزایرى، میرزاعبدالله افندى، میرزا مهدى مشهدى پرداخت.
عالمان شیعى در این زمان که شرایط سیاسى و مذهبى را مساعد مى‏دیدند تلاش بسیارى براى گردآورى میراث علمى شیعه و نشر و گسترش آن به خرج دادند و کتاب‏هاى بسیارى در حوزه دین و مذهب به رشته تحریر درآوردند. مجلسى نیز همپاى دیگر دانشمندان شیعه در این زمینه نقشى فعال داشت به طورى که از وى بالغ بر پنجاه کتاب و رساله به زبان عربى و فارسى ذکر شده که بسیارى از آن‏ها باقى مانده‏اند، مهمترین تألیفات وى عبارتنداز:
مرآة العقول فى شرح اخبار الرسول (در شرح اصول کافى)؛
ملاذالاخیار (در شرح کتاب الاستبصار شیخ طوسى)؛
بحارالانوار (مجموعه حدیثى)؛
حق الیقین (در اعتقادات به فارسى)؛
حیاة القلوب (در اعتقادات و سیره به فارسى).
در میان تألیفات مجلسى کتاب بحارالانوار بزرگ‏ترین اثر وى به شمار مى‏رود که مجموعه بزرگى از احادیث شیعه در ابواب مختلف اصول و فروع و آداب و سنن مى‏باشد و تألیف آن حدود چهل سال به طول انجامید. مجلسى هدف از تألیف این کتاب را گردآورى احادیث و علوم اهل بیت ـ علیهم السلام ـ عنوان کرده است که در کتاب‏هاى مختلف پراکنده بوده و گذشت زمان و حوادث روزگار آنها را در معرض نابودى و نسیان قرار داده بود:
«در پى اصول معتبرى بر آمدم که مهجور مانده بودند و در طى سالیان دراز و مدت‏هاى مدید به حال خود رها شده بودند به جهت استیلاى حاکمانِ مخالف شیعه و رهبران گمراهى یا به علت رواج علوم باطله درمیان جاهلان مدعى علم و فضل یا به علت کم توجهى بعضى از متأخرین و اکتفا به کتب مشهور و متداول...».(9)
وى اظهار مى‏دارد که براى دستیابى به این کتب در شرق و غرب بلاد اسلامى تلاشِ بسیارى به کار بست و تصمیم گرفت آنها را در یک کتاب گرد آورد تا از خطر نابودى و نسیان نجات یابند و بدین منظور روایات آنها را که در ابواب مختلف پراکنده بودند در یک فصل‏بندى جدید و متناسب در قالب کتاب بحارالانوار جمع نمود.(10) او کتاب خود را در 25 جلد و مشتمل بر 2300 باب تنظیم کرد که مجلدات و ابواب اولیه به اصول دین و ابواب بعدى به آداب و سنن و فروع فقهى اختصاص یافته است.
نخستین چاپ بحارالانوار به سال 1248 قمرى در هندوستان صورت گرفت که تنها برخى از مجلدات آن منتشر شد. چاپ دوم آن در 1303 قمرى به همت حاج‏محمدحسن اصفهانى معروف به کمپانى، امین دارالضرب تهران، آغاز و در 1315 قمرى یعنى یک سال پس از مرگ وى به اتمام رسید؛ این چاپ سنگى که به چاپ کمپانى معروف است در 25 جلد به قطع رحلى در چاپخانه‏هاى تهران و تبریز صورت گرفت. چاپ جدید بحارالانوار در 1376 قمرى (1336 ه . ش) در انتشارات کتابفروشى اسلامى و دارالکتب الاسلامیه در یکصدوده جلد انجام شد که بارها تجدید چاپ شده است و با تحقیق و تعلیقات علامه طباطبائى و عبدالرحیم ربانى شیرازى و محمدباقر بهبودى و... همراه است، بعدها مؤسسة الوفاء و داراحیاء التراث العربى این چاپ را تجدید کردند.
جلد ششم از چاپ قدیم بحارالانوار که منطبق با مجلدات 15 تا 22 چاپ جدید است به سیره نبى‏اکرم(ص) اختصاص یافته است.
ابواب کتاب سیره
مؤلف بخشِ سیره کتابش را که «تاریخ پیامبر» نامیده در پنج بخش تنظیم کرده است:
ـ ابواب متعلق به ولادت، رشد و نمو، ازدواج، صفات و خصوصیات شخصى رسول خدا؛
ـ ابواب متعلق به معجزات؛
ـ ابواب متعلق به احوالات پیامبر از بعثت تا حوادث دوران مدینه؛
ـ ابواب متعلق به همسران، فرزندان، خویشان و اصحاب پیامبر؛
ـ ابواب متعلق به درگذشت نبى‏اکرم(ص)
هر یک از این بخش‏ها مشتمل بر ابواب متعدد و در مجموع داراى 2655 حدیث مى‏باشند به شرح زیر:
بخش نخست شامل هجده باب و 785 حدیث است که عنوانِ کلى مهمترین ابواب آن عبارت‏اند از: خلقت حضرت محمد(ص) و بیان احوالات پدران و نیاکان ایشان و اعراب جاهلیت، ذکر بشارت‏ها به ولادت و نبوت پیامبر، تاریخ ولادت و امور مربوط به آن و ظهور معجزات، شیرخوارگى و دوران رشد، ازدواج با خدیجه و برخى احوالات وى، نام‏ها و القاب حضرت محمد(ص) و ذکر لوازم شخصى ایشان (سلاح، لباس، انگشتر و...)، بیان معناى برخى آیات در شأن حضرت محمد(ص)، ویژگى‏هاى شخصى و مکارم اخلاق و اوصاف نفسانى، وجوب اطاعت و دوستى و تجلیل و بزرگداشت ایشان، درباره عصمت و وجوه آن، سهوالنبى، علم رسول خدا، کتب و وصایاى انبیا که نزد ایشان بود، فصاحت و بلاغت پیامبر.
بخش دوم ابواب مربوط به معجزات رسول خدا(ص) است و مشتمل بر دوازده باب و 342 روایت که در آن درباره حقیقت معجزه و وجوه اعجاز قرآن و ذکر دیگر معجزاتى که از آن حضرت نقل شده، مانند اخبار غیبى، زنده کردن مردگان، شفاى بیماران، شقّ‏القمر و ردّالشمس و... بحث شده است.
بخش سوم در 36 باب و شامل 1004 روایت مفصل‏ترین بخش کتاب سیره است که مهمترین وقایع سیره و مغازى را در خود جاى داده است، ابواب این بخش شامل: بعثت و اظهار دعوت، نزول وحى و کیفیت آن، معراج، هجرت به حبشه، محاصره در شعب ابوطالب و دعوت قبایل و وفات ابوطالب و خدیجه، هجرت به مدینه ولیلة المبیت، ورود به مدینه و بناى مسجد و ذکر حوادث تا آغاز غزوات، ذکر غزوات و حوادث تا غزوه بدر کبرى، تغییر قبله، غزوه بدر، حوادث بعد از بدر تا غزوه احد، غزوه احد و حمراء الاسد، غزوه رجیع و بئر معونه، غزوه بنى‏نضیر، غزوه ذات‏الرقاع، بدر صغرى و ذکر حوادث تا جنگ خندق و بنى‏قریظه، غزوه بنى‏مصطلق و ذکر حوادث تا صلح حدیبیه، قصه افک، غزوه حدیبیه و بیعت رضوان و عمرة القضا، نامه‏هاى پیامبر به پادشاهان و ذکر حوادث تا غزوه خیبر، غزوه خیبر و فدک، حوادث بعد از خیبرتا جنگ مؤته، جنگ مؤته و حوادث بعد از آن تا جنگ ذات السلاسل، غزوه ذات السلاسل، فتح مکه، حوادث بعد از فتح تا غزوه حنین، غزوه حنین و طائف و ذکر حوادث تا غزوه تبوک، غزوه تبوک و ماجراى عقبه، مسجد ضرار، نزول سوره برائت، ماجراى مباهله، غزوه عمروبن معدیکرب، فرستادن على(ع) به یمن، آمدن وفود به نزد پیامبر و ذکر حوادث تا حجة‏الوداع ذکر وقایع تا بازگشت به مدینه و تا زمان وفات رسول خدا، ماجراهاى رسول خدا(ص) با اهل کتاب و مشرکان از هجرت به مدینه تا وفات.
بخش چهارم شامل چهارده باب و 393 حدیث درباره فرزندان پیامبر و احوالات ایشان، همسران پیامبر، احوالات‏ام سلمه، احوالات عایشه و حفصه، خاندان و خویشان و نزدیکان پیامبر، صدقات و اوقاف رسول خدا(ص)، مهاجرین و انصار و سایر اصحاب، احوالات قریش و دیگر قبایل عرب، فضایل سلمان، مقداد و ابوذر و عمار و برخى اصحاب، اسلام آوردن سلمان و احوالات او، احوالات ابوذر، احوالات مقداد و بعضى اصحاب، فضایل امت پیامبر و اخبار مربوط به آینده ایشان مى‏باشد.
بخش پنجم در سه باب و مشتمل بر 131حدیث و ابواب آن عبارت‏اند از: وصیت رسول خدا(ص) به هنگام وفات و خبر تدارک سپاه اسامه، وفات و غسل و نماز و دفن پیامبر، کراماتى که بعد از وفات آن حضرت ظاهر شدند.
منابع و مآخذ
مجلسى در ابتداى کتابش نام کلیه مصادر خود را همراه نام مؤلفان آنها ذکر کرده است.(11) و سپس به توثیق آنها پرداخته یعنى درباره وثاقت و اعتبارشان سخن گفته است و اگر طعن و جرحى بر آنها وارد شده ذکر کرده و اگر مدح و توثیقى صورت گرفته بیان کرده است(12) و چنانچه کتابى به اشتباه به نویسنده‏اى منتسب شده آن را تصحیح نموده و در برخى موارد به شرح حال مؤلف و ذکر استادان و مشایخ وى پرداخته است.(13)
علاوه بر اینها در توثیق مصادر خود مطالبى را از مقدمه برخى از همین کتاب‏ها آورده است که مؤلفین آنها در توثیق مصادر روایى و اسانیدشان بیان داشته‏اند، براى نمونه مقدمه ابن شهرآشوب بر کتابش (مناقب آل‏ابى‏طالب) را آورده که در آن مؤلف اسناد و مشایخ روایت خویش را نام برده و روایات و سندهاى مورد اعتمادش را ذکر کرده است،(14) همچنین مقدمه طبرسى را بر کتابش (الاحتجاج)(15) و مقدمه کتاب سلیم‏بن قیس هلالى(16) و چند کتاب دیگر را آورده است که کمک بسیار به نقد و بررسى روایات آنها مى‏نماید.
مجموع مصادرى که مؤلف در مقدمه بحارالانوار ذکر کرده بالغ بر 450 کتاب و رساله است،(17) ولى به نظر مى‏رسد شمار تمام منابعى که از آنها در متن کتاب یاد شده حدود 629 اثر باشد.(18) با توجه به این که هدف مؤلف گردآورى آثار شیعى بوده تذکر مى‏دهد که به چند منظور از منابع اهل سنت نیز نقل کرده است: براى شرح و توضیح الفاظ و معانى آنها، براى احتجاج بر خودشان و ردّ اشکالات آنها با توجه به منابع ایشان، براى تأیید روایات شیعى از طریق آثار غیر شیعى و نقل روایات شیعى‏اى که در کتاب‏هاى اهل سنت آمده است.(19)
مجلسى هر روایت را با ذکر مصدر آن در ابتداى روایت آورده است، وى به منظور اختصار و سهولت کار براى برخى منابع خود که بیشتر مورد مراجعه بوده‏اند رمزهایى از حروف الفبا قرار داده است که به جاى نام کامل کتاب در ابتداى روایت ذکر شده‏اند مانند: «ع» براى کتاب علل الشرایع، «ج» براى کتاب احتجاج و «شا» براى کتاب الارشاد. مجموع مصادرى که با رمز مشخص شده‏اند 84 کتاب مى‏باشند، اما کتاب‏هاى کوچک‏تر یا آن‏هایى که کمتر بدانها مراجعه شده یا چندان مورد اعتماد نبوده‏اند(20) نام کاملشان در ابتداى روایات ذکر شده است.
منابعى که در کتاب سیره از آنها بهره گرفته است بالغ بر هفتاد کتاب و مشتمل بر تفاسیر قرآن و نهج‏البلاغه و کتاب‏هاى روایى و تاریخى شیعه و برخى منابع اهل سنت مى‏باشد و عبارتنداز:
ـ تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(ع)؛
ـ تفسیر على‏بن ابراهیم‏قمى (307ق)؛
ـ تفسیر محمدبن مسعود عیاشى (260ق)؛
ـ تفسیر محمدبن ابراهیم نعمانى (342ق)؛
ـ تفسیر فرات‏بن ابراهیم کوفى (قرن چهارم ق)؛
ـ تفسیر مجمع البیان طبرسى (548ق)؛
ـ نهج‏البلاغه؛
ـ کتاب سلیم‏بن قیس؛
ـ صحیفه الرضا(ع)؛
ـ قرب الاسناد ـ ابوجعفر عبدالله حمیرى (298ق)؛
ـ کتاب المؤمن ـ حسین‏بن سعید اهوازى (حدود 250ق)؛
ـ المحاسن ـ احمدبن محمد برقى (280ق)؛
ـ بصائر الدرجات ـ محمدبن حسن صفار (290ق)؛
ـ الغارات ـ ابراهیم‏بن محمد ثقفى (283ق)؛
ـ الکافى ـ محمدبن یعقوب کلینى (329ق)؛
ـ التمحیص ـ محمدبن همام‏بن سهیل (332ق)؛
ـ الغیبة ـ محمد بن ابراهیم نعمانى (342ق)؛
ـ التهذیب ـ محمدبن على‏بن بابویه، شیخ صدوق (381ق)؛
ـ من لایحضره الفقیه ـ صدوق؛
ـ الخصال ـ صدوق؛
ـ الامالى ـ صدوق؛
ـ عیون اخبار الرضا ـ صدوق؛
ـ التوحید ـ صدوق؛
ـ کمال‏الدین و تمام النعمه ـ صدوق؛
ـ علل الشرایع و الاحکام ـ صدوق؛
ـ معانى الاخبار ـ صدوق؛
ـ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ـ صدوق؛
ـ کشف الغمه ـ على‏بن عیسى‏اربلى (392ق)؛
ـ مقتضب الاثر ـ احمدبن محمدبن عیاش‏جوهرى؛
ـ الارشاد ـ محمدبن محمدبن نعمان شیخ مفید (411ق)؛
ـ الاختصاص ـ شیخ مفید؛
ـ الامالى ـ شیخ مفید؛
ـ تنزیه الانبیاء ـ على‏بن حسین موسوى سیدمرتضى (436ق)؛
ـ الامالى ـ محمدبن حسن طوسى (460ق)؛
ـ مکارم الاخلاق ـ حسن‏بن فضل طبرسى (قرن پنجم ق)؛
ـ قصص الانبیاء ـ فضل اللّه راوندى (بعد از 548ق)؛
ـ اعلام الورى ـ فضل بن حسن طبرسى (548ق)؛
ـ النوادر ـ قطب‏الدین راوندى (573ق)؛
ـ الخرایج و الجرایح ـ راوندى؛
ـ مناقب آل ابى‏طالب ـ على‏بن شهرآشوب (588ق)؛
ـ الاحتجاج ـ احمدبن على طبرسى (قرن ششم ق)؛
ـ روضة الواعظین ـ محمدبن حسن‏بن فارسى (قرن ششم ق)؛
ـ کتاب الشفاء فى تعریف المصطفى ـ قاضى عیاض (544ق)؛
ـ سعدالسعود ـ على‏بن موسى‏بن طاووس حسینى (668ق)؛
ـ جمال‏الاسبوع ـ ابن طاووس؛
ـ اقبال الاعمال ـ ابن‏طاووس؛
ـ فرج المهموم ـ ابن طاووس؛
ـ مصباح الزایر ـ ابن طاووس؛
ـ شرح نهج‏البلاغه ـ عبدالحمیدبن ابى‏الحدید (655ق)؛
ـ کتاب الروضه فى المعجزات و الفضایل؛
ـ الفضایل ـ جبرئیل‏بن شاذان (660ق)؛
ـ کتاب المعراج ـ شیخ ابومحمدحسن؛
ـ الکامل فى التاریخ ـ ابن اثیر (630ق)؛
ـ ارشاد القلوب ـ حسن‏بن ابى‏الحسن دیلمى (771ق)؛
ـ العدد القویمه ـ علامه على‏بن یوسف حلى (726ق)؛
ـ مختصر بصایر الدرجات ـ حسن‏بن سلیمان حلى (قرن هشتم ق)؛
ـ کتاب الانوار ـ ابوالحسن بکرى (952ق)؛
ـ رسایل شهید ثانى (966ق)؛
ـ المنتقى فى مولد المصطفى ـ کازرونى؛
ـ الصحاح (فى اللغه) - اسماعیل‏بن حماد جوهرى (حدود 400ق)؛
ـ النهایه ـ ابن الاثیر الجزرى (606ق)؛
ـ قاموس المحیط ـ فیروز آبادى (817ق).
اینها مهمترین مصادرى هستند که مجلسى در باب سیره از آنها نقل کرده است. به جز اینها از کتاب‏ها و رساله‏هاى متعددى در شرح و توضیح روایات یا در بحث‏هاى اعتقادى که مطرح کرده، بهره جسته است؛ همچنین از بسیارى از کتاب‏ها به طور غیر مستقیم نقل قول کرده است، مانند نقل‏هایى از واقدى، ابن اسحق، کلبى، طبرى و دیگران که در کتاب‏هاى کشف الغمه، مناقب آل‏ابى طالب و الفضایل و... آمده و مجلسى آنها را به جاى خود ذکر کرده است.
شیوه تدوین
ـ نقل آیات: مؤلف در ابتداى هر باب آیاتى را که با عنوان باب متناسب هستند با ذکر نام سوره و شماره آیه ذکر مى‏کند. بدیهى است در برخى ابواب، آیاتى متناسب با موضوع آن‏ها وجود ندارد، از آن جمله ابواب 2 و 4 و 6 و 7 و 12 از بخش معجزات رسول خدا(ص)(21)و باب هفدهم و هجدهم از بخش اول.(22) وى پس از ذکر آیات، تفسیر کلى آنها را عمدتا از تفسیر مجمع البیان طبرسى نقل مى‏کند و سپس به ذکر روایات مى‏پردازد.
ـ نقل روایات: مؤلف در هر باب کلیه روایاتى را که در موضوع مربوط یافته ذکر کرده است. او در ذکر روایات ترتیب زمانى مصادر را رعایت نکرده و گاه روایات مصادر متأخر قبل از مصادر متقدم آمده‏اند، ولى به توالى زمانى رویدادها توجه داشته است. مجلسى نخست نام مأخذ خود را اغلب به صورت رمز و گاه به طور کامل ـ و اگر یک روایت در چند مأخذ موجود بوده نام یا رمز همه آنها را ـ آورده و سپس سند روایت را ذکر مى‏کند. با آن که وى به ذکر سند روایات تأکید داشته، چنان که در مقدمه کتاب هم اشاره مى‏کند،(23) در برخى موارد جهت اختصار از ذکر تمام سند خوددارى کرده است. این موارد در خصوص سندهایى است که بارها تکرار شده‏اند و روایات متعددى از طریق آنها نقل گردیده، وى در مقدمه کتاب این اسانید را ذکر کرده و تذکر داده است که در متن کتاب، هر یک از این سندها را فقط با نام اولین راوى آنها مشخص کرده است،(24) براى مثال همه روایاتى که در کتاب قرب الاسناد از طریق «سندى‏بن محمد از ابوالبخترى وهب‏بن وهب قرشى» نقل شده در متن با عنوان «به سند خود از ابوالبخترى» نقل کرده است.(25)
مؤلف از ذکر خبرهاى مشابه در یک باب پرهیز کرده است. در مواردى که یک خبر با سندهاى متفاوت در چند مصدر وجود داشته خبر مذکور را از یکى از مصادر ذکر کرده و سپس تذکر داده است که همان خبر در کتابى دیگر وجود دارد و سند آن را بدون نقل خبر ذکر مى‏کند(26) و چنانچه دو خبر مذکور به لحاظ سند و متن کاملاً مشابه هستند پس از بیان روایت یکى از مصادر به ذکر نام مصدر یا مصادر دیگر بسنده مى‏کند(27) و اگر میان دو خبر اختلاف ناچیزى باشد اشاره مى‏کند.(28) در مواردى که دو روایت متفاوت داراى سند یکسان هستند پس از ذکر مصدر روایت دوم و تأکید بر این که سند آن، همان سند روایت نخست است کل روایت را ذکر مى‏نماید.(29)
مؤلف همچنین به جهت پرهیز از طولانى شدن مباحثِ هر باب، گاه از ذکر کلیه اخبارى که در یک مصدر موجود است و با موضوع پیوند دارند خوددارى مى‏کند ضمن این که به وجود این روایات در آن مصدر اشاره مى‏نماید، براى مثال در ذیل خبرى از کتاب سعدالسعود در باب بشارت‏ها مى‏گوید «وى (ابن طاووس) بشارت‏هاى بسیارى در کتابش آورده که با بیان آنها سخن را طولانى نمى‏کنیم و همین خبر که ذکر کردیم بسنده است».(30) در ضمن به ندرت یک خبر را که با موضوع دو باب مختلف تناسب دارد در هر دو باب ذکر مى‏کند مثلاً در ذیل روایتى از کتاب احتجاج در باب معجزات مى‏گوید «این خبر و شرح آن در جلد چهارم (دهم) آمده، ولى در این جا هم ذکر کردیم زیرا با موضوع این جلد تناسب بیشترى دارد».(31)
ـ شرح و توضیح: مجلسى ضمنِ ذکر روایات هر جا نیاز دیده به شرح و توضیح پرداخته است. وى در بسیارى موارد الفاظ دشوار و اصطلاحات را معنا کرده یا نکات دستورى‏اى را که در فهم روایات سودمند هستند تذکر داده و در این زمینه بیشتر از کتاب‏هاى الصحاح جوهرى، قاموس المحیط فیروزآبادى و النهایه جزرى و کتاب‏هاى دیگر بهره گرفته است. در ذیل بعضى روایات به ترجمه و شرح اشعار موجود در آنها پرداخته است. توضیح درباره اماکن جغرافیایى ذکر شده در روایات نیز اگر چه به ندرت مورد توجه مؤلف بوده است.
علاوه بر توضیحات لغوى، مجلسى به شرح روایات و بیان مفاهیم و نکات قابل برداشت از آنها یا تبیین نکات مبهم یا اختلافات و تعارضات احتمالى میان روایت اقدام کرده و به اشکالات موجود پیرامون آنها پاسخ گفته است، این توضیحات با عناوینى چون «بیانُ»، «اقول»، «تبیین»، «توضیح»، «تذییل»، آغاز مى‏شوند که سخن مؤلف را از متن روایات جدا مى‏سازند.
ـ نقد و بررسى: گرچه هدف مؤلف صرفا گردآورى روایات و تبویب آنها بوده، ولى کار او خالى از عنصر نقد و بررسى نیست. وى هم در مقدمه کتاب (هنگام معرفى مصادر) و هم در متن کتاب به این نکته توجه داشته است. در مقدمه کتاب پس از معرفى اجمالى مصادر خود به توثیق آنها پرداخته است و اگر نکته‏اى منفى حیثیت و اعتبار آنها را خدشه‏دار کرده یادآور شده، مثلاً درباره کتاب احتجاج مى‏گوید «گرچه بیشتر اخبار آن مرسل هستند ولى از کتاب‏هاى معروف و متداول است...»(32) یا درباره حافظ رجب برسى و کتاب‏هاى او مى‏گوید «به روایاتى که فقط وى نقل کرده اعتماد نکردم، زیرا این دو کتاب او مطالبى را در بر دارد که موجب غلو و اشتباه مى‏شوند و تنها روایاتِ موافق با اصول معتبره را از وى اخذ کرده‏ام»(33) و در کنار اینها از کتاب‏هاى معتبر با ستایش و تجلیل یاد کرده است.
وى در متن کتاب نیز گاه به نقد سند یا متن روایات پرداخته است از آن جمله در ذیل خبرى از کتاب الفضایل در باب کودکى پیامبر مى‏گوید «این خبر چون از طریق مخالفین نقل شده زیاد مورد اعتماد نیست اما آن را ذکر کردیم، زیرا در آن نکاتى است که عقل از پذیرشش ابایى ندارد»(34) یا در ذیل روایتى در باب معراج از کتاب امالى مى‏گوید «این روایت از روایات آحاد است که یقینى حاصل نمى‏کند به علاوه تضعیف هم شده است».(35) او فقط به نقد سند روایات بسنده نکرده و به بررسى متن روایت هم توجه داشته است چنان که پس از ذکر روایتى از کتاب عیون اخبار الرضا در باب تاریخ بعثت مى‏گوید «این خبر مخالف با سایر اخبار مستفیضه است...»(36) و سپس وجوهى را در بیان معناى روایت ذکر مى‏کند.
علاوه بر اینها مؤلف به مقابله و مقایسه روایات و موارد اختلاف یا احتمالاً تعارض آنها توجه داشته و به ردّ و ایراد و ذکر وجوهى احتمالى براى جمع میان روایات و برطرف کردن موارد اختلاف پرداخته است.
ـ هماهنگى مطالب: مؤلف هم به جهت رعایت اختصار و پرهیز از تکرار و هم به جهت هماهنگى میان مطالبِ کتاب و تسهیل دستیابى به مطالب مربوط به هر موضوع در ذیل بسیارى از روایات به وجود روایات دیگرى در همان موضوع یا موضوعاتى متناسب با آن در ابواب دیگر اشاره کرده است، چنانچه خبرى متناسب با موضوع مورد بحث در ابواب قبلى آمده ذکر مى‏کند و اگر چنین روایاتى در ابواب بعدى خواهد آمد متذکر مى‏شود، مثلاً در باب احوالات حضرت خدیجه مى‏گوید «بعضى فضایل او در باب احوالات ابوطالب خواهد آمد»(37) یا درباره تاریخ وفاتش مى‏گوید «تاریخ وفات وى را در باب مبعث خواهیم آورد».(38) در بعضى موارد بخشى از روایت را در بابى مى‏آورد اما گوشزد مى‏کند که تمام خبر در باب خودش خواهد آمد مثلاً در ذیل خبرى از جنگ بدر مى‏گوید «تمام این روایت همراه با سند آن در کتاب دعا خواهد آمد»(39) و یا اشاره مى‏کند که شرح و توضیح روایت در ابواب دیگر موجود است.(40) بدین ترتیب اطلاعات کلى درباره ابواب مختلف و موضوعات آنها را در اختیار خواننده قرار مى‏دهد و دستیابى به اخبار و روایات مرتبط با هم را براى خواننده آسان مى‏سازد.
ـ طرح بحث‏هاى اعتقادى: بسیارى از روایات سیره مشتمل بر مطالبى هستند که ارتباط مستقیم با اصول اعتقادات دارند، از این‏رو مؤلف در ذیل این قبیل روایات بحث‏هاى اعتقادى و کلامى را مطرح مى‏کند و در آن‏ها به شرح و توضیح نکات روایات مى‏پردازد، مثلاً در باب معجزات پیامبر بحث مفصلى درباره حقیقت معجزه و وجوه دلالت معجزات بر حقانیت نبوت پیامبر ارائه مى‏کند.(41) در این بحث‏ها اغلب اشکالات و شبهات مخالفان و منکران را مطرح کرده و با ذکر اقوال علما و نظریات خویش به ردّ و جواب آنها پرداخته است و گاه به تصحیح برخى اشتباهات علماى سلف اشاره کرده است؛ از جمله بحث‏هاى اعتقادى در ابواب سیره مى‏توان به این موارد اشاره کرد: معراج و کیفیت آن،(42) وحى و کیفیت آن،(43) و عصمت.(44)
بى‏شک مبحث سیره نبوى در کتاب بحارالانوار داراى کاستى‏هایى است که بیشتر به اهداف مورد نظر در تألیف این کتاب باز مى‏گردد. با این حال باید اذعان داشت که مجموعه روایات موجود در این زمینه در بحارالانوار به لحاظ کثرت و میزان اعتبار و نیز شرح و توضیحات نویسنده اطلاعات گسترده و ارزنده‏اى در اختیار محقق قرار مى‏دهد.
پى‏نوشت‏ها:
1. احزاب (33) آیه 21.
2. گفته حضرت رسول به نقل از: ابن شعبه، تحف العقول، ص 18.
3. سیدصادق سجادى و هادى عالم‏زاده، تاریخنگارى در اسلام، ص 51.
4. براى اطلاع بیشتر در این باره نگاه کنید به: على شهرستانى، منع تدوین الحدیث.
5. عبدالحمید بن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 11، ص 20 به نقل از ابوالحسن مدائنى.
6. عبدالحمید صائب، علم التاریخ، ص 93، به نقل از الموفقیات، نوشته زبیربن بکار، ص 222.
7. ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، ج 22، ص 21.
8. درباره شرح حال مجلسى نگاه کنید به: ریحانة الادب، ج 5 و روضات الجنات، ج 1، ص 118، و اعیان الشیعه، ج 9، ص 182.
9. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 1، ص 3.
10. همان، ص 4.
11. همان، ص 6 ـ 48.
12. براى نمونه رک: همان، ص 28 ـ 29 و 32.
13. براى نمونه رک: همان ص 14 و 44 و 45.
14. همان، ص 62.
15. همان، ص 74.
16. همان، ص 76.
17. رک: همان، ص 24 ـ 25.
18. گروهى، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، ج 1، ص 98.
19. محمدباقر مجلسى، همان، ج 1، ص 48.
20. همان جا.
21. همان، ج 17، ص 225 و 362؛ ج 18، ص 1 و 23 و 144.
22. رک: همان، ج 17، ص 130 و 156.
23. همان، ج 1، ص 48.
24. همان، ص 48 ـ 61.
25. همان، ص 48.
26. براى نمونه رک: همان، ج 16 ص 173 و 280 و 314.
27. براى نمونه: همان، ج 15 ص 340؛ ج 16، ص 99.
28. براى نمونه: همان، ج 15، ص 132 و 316.
29. براى نمونه: همان، ج 16، ص 325؛ ج 18، ص 371.
30. همان، ج 15، ص 241.
31. همان، ج 17، ص 298.
32. همان، ج 1، مقدمه مؤلف ص 28.
33. همان، 10.
34. همان، ج 15، ص 357.
35. همان، ج 18، ص 349.
36. همان، ص 190.
37. همان، ج 16، ص 2.
38. همان، ص 20.
39. همان، ج 19، ص 310.
40. براى نمونه: همان، ج 16، ص 219.
41. همان، ج 17، ص 222.
42. همان، ج 18، ص 289.
43. همان، ص 248.
44. همان، ج 17، ص 40.
منابع:
ـ اصفهانى، ابوالفرج، الاغانى (بیروت، دارالفکر، بى‏تا).
ـ الحرانى، حسن‏بن على‏بن شعبه، تحف العقول (قم، انتشارات بعثت، بى‏تا).
ـ سجادى، سیدصادق و عالم‏زاده، هادى، تاریخنگارى در اسلام (تهران، انتشارات سمت، 1375).
ـ شهرستانى، على، منع تدوین الحدیث (قم مؤسسه الامام على علیه‏السلام، 1418ق).
ـ عبدالحمید، صائب، علم التاریخ (بیروت، الغدیر، 1421ق).
ـ گروهى، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار (قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1413ق).
ـ مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار چاپ دوم (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362ش).
ـ المعتزلى، عبدالحمیدبن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه (بیروت، داراحیا التراث العربى، 1386ق).

تبلیغات