آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

در دورة ساسانیان چندین خاندان کوچک و بزرگ در گسترة ایران پراکنده بودند که ازآن همه، هفت خاندان کارن، سورن، اسپاهبذ، مهران، اسپندیاذ، زیک و خود دودة ساسانی نژاده تر و نیرومندتر از دیگران بودند. هموندان خاندان های هفتگانه نژاده ترین ایرانیان شناخته می شدند و رؤساء این خاندان ها در دستگاه پادشاهی ساسانیان بسیار نیرومند بودند. پیوند این خاندان ها با پادشاه ساسانی آمیزه ای از ستیزها و سازش ها بود. در دورة نیرومندی دستگاه پادشاهی، بزرگان ایرانی و رؤساء خاندان های بزرگ، فرمانبردار پادشاه بودند و اگر پادشاه ناتوان بود، بزرگان و رؤساء خاندان های بزرگ فرمانروایان راستینِ ایران بودند. باوجوداین، در درازای تاریخ ساسانیان، ایرانیان باور داشتند که پادشاه ایران تنها باید هموَندی از تخمة ساسانیان باشد؛ ازاین رو، دیگر خاندان های ایرانی با همه نیرومندی خود و ناتوانی گاه به گاه دستگاه پادشاهی ساسانیان و جنگ ها و آشفتگی های خانگی، دست کم تا چند دهة پایانی تاریخ ساسانیان، این انگاره را نادیده نگرفتند و خواستار ستاندن پادشاهی از چنگ ساسانیان نشدند. پرسش اصلی ما این است که از خیزش ساسانیان تا آغاز فرمانروایی قبادیکم (488تا531م)، أهل البُیُوتات یا خاندان های هفتگانة ایرانی و بزرگان چگونه پیوندی با پادشاه داشته اند؟ این جستار نشان خواهد داد که پیوند بزرگان و خاندان های ایرانی با پادشاه آمیزه ای از ستیزها و سازش ها بوده است. در دورة پادشاهان نیرومند و جنگاور، خاندان های بزرگ ایرانی فرمانبردار پادشاه می شدند و اگر پادشاه ناتوان بود، بزرگان و رؤساء خاندان های بزرگ فرمانروایان راستینِ ایران بودند.

تبلیغات