آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹

چکیده

متن

انسان شناسی سنت‌گرایان و ایده وحدت متعالی ادیان
سنت گرایی به عنوان جریانی که در قرن بیستم توسط رنه گنون، آناندا کوماراسوامی و فرتیهوف شووان شکل گرفت و اکنون با کوشش چهره‌هایی همچون سیدحسین‌نصر، تیتوس بورکهارت، مارتین لینگز و... بسط و توسعه می‌یابد. در بینش خود به انسان به عنوان خلیفه خداوند بر روی زمین می‌نگرد و برای او اهمیت و جایگاه والایی قائل است. در این دیدگاه انسان‌ها مساوی پنداشته نمی‌شوند، بلکه افراد انسان به لحاظ جنسیت، روحیات و توانایی‌ها و نژاد، حائز ویژگیهایی هستند که آنان را از یکدیگر متمایز می‌کند. دقیقاً به دلیل همین اختلافات در نژادها و روحیات مختلف، تعدد ادیان اثبات میشود و نیز به این سبب که فوق این صور متعدد،‌حقیقت واحدی وجود دارد، وحدت ادیان در مرتبه متعالی وجود اثبات میشود. پیروان حکمت خالده با رویکرد تاریخی و پدیدار شناسانه به دین، در معنای متداول آنها و اتحاد ادیان از طریق حذف اختلافات و رقیق کردن ظواهر و مناسک دینی مخالفند و نیز ادعای انحصار حقیقت مطلق در یک دین خاص را بر نمی‌تابند.
 انسان شناسی سنتی

از منظر سنت گرایان، خداوند سه تجلی عظیم دارد که عبارتند از: جهان، انسان و دین؛ که برای شناخت هر کدام باید دیگری را نیز شناخت(1). هستی انسان با نظر به کل عالم و خصوصاً مراتب مافوق عالم مادی معنا پیدا می‌کند و غایت زندگی او نیز، برخلاف تصور متجددین، در این زندگی مادی و دنیوی تأمین نمی‌شود.

در این دوران که بدلیل گسترش ارتباطات بشر با ادیان و آئین‌های متنوع روبرو شده است، بحث رستگاری و حقانیت ادیان متفاوت از مباحث مهم کلامی شمرده میشود که غالباً یا با پذیرش تکثر ادیان، حقانیت هر دین زیر سؤال می‌رود و یا با نفی تکثر ادیان، به انحصار گرایی می‌انجامد. در این میان نظریه "وحدت متعالیه ادیان " راه میانه ای است که توالی فاسد دو نظریه قبل را ندارد و در آن تعداد ادیان و تفاوتهای انسانها با ارزش شمرده می‌شود.

نظریات سنت گرایان درباره جایگاه انسان، تقابل عمده‌ای با دیدگاه‌های نوین در رابطه با انسان دارد و نقش والاتری، بیش از آنچه متجدد دین تصور میکند، برای انسان قائل میشود. انسان در این منظر، واسطه میان آسمان و زمین و جانشین و خلیفه خدا در روی زمین است و در عین حال در پیشگاه خدا مسئول میباشد. بنابراین اگر حق تصرف و سلطه در زمین به او داده شده از سوی دیگر وظیفه حفظ آن نیز بر دوش او نهاده شده است.

انسان موجودی خداگونه بوده و بر صورت خدا آفریده شده است و اهداف وجود و زندگی اش در این دنیا خلاصه نمیشود. چنین موجودی میداند که اعمال و افکارش، در ورای شرایط زمانی و مکانی محدود که ظرف وقوع آنها است، تأثیری بر وجود خود وی دارند. این نحوه تلقی از انسان در مقابل تلقی انسان متجدد است که اختیار و آزادی خود را مطلق می‌پندارد و همواره درصدد عصیان بر علیه عالم بالا است. انسان متجدد همچون پرومته در اساطیر یونان، که بر علیه خدایان شورید و برخلاف خواست زئوس، آتش را از آسمان ربود، کوشش میکند تا خود به جای خداوند نقش ایفا کند.(2)

ریشه چنین تفکری، اندیشه انسان محوری (اومانیسم) است. اومانیسم اگر چه قرائت‌های مختلفی در نزد مارکسیست‌ها و اگزیستانسیالیست‌ها دارد، اما در هر صورت مبتنی بر این مطلب است که طبیعت و هدف انسان در چارچوب وجود زمینی او تعریف نمی‌شود. شووان در این باره می‌گوید: اینکه انسان مقیاس همه چیز باشد بی‌معنا است مگر اینکه قبل از آن بیان شود که خدا مقیاس انسان است.... هیچ چیز انسانی وجود ندارد که با اراده الهی تعیین نیافته باشد... (3)

در منظر سنت گرایان، ویژگی تجدد، فقدان ایمان و حذف امر متعالی است و به واقع اومانیسم هم علت و هم نتیجه چنین تفکری است.(4)

دیدگاه سنت گرایی هیچ انفصالی بین انسان و جهان را برنمی‌تابد و معتقد است همانگونه که انسان در نظام خلقت دارای نقش مؤثری است،‌ امور طبیعی و فوق طبیعی نیز در حیات انسان نقش دارند. از این منظر، امر الهی که واحد است تنها یک متعلق واحد دارد و آن انسان است که خلقت در آن خلاصه شده و صفات الهی در او منعکس شده است و از بازتاب این صفات، جهان پدید می‌آید. بر همین اساس است که انسان را "جهان صغیر" و جهان را "انسان کبیر" می‌خوانند. جهان آئینه وجود انسان و انسان آئینه خداست.

انسان شناسی سنتی این تفاوت را با دیدگاه متجدد دارد که به تمایزات واقعی میان انسانها باور دارد در حالیکه اندیشه مساوات طلبانه معاصر هر گونه تمایزی را نفی می‌کند و جایگاه، حقوق و وظایف مساوی برای همه انسانها در نظر می‌گیرد. پیروان حکمت جاویدان معتقدند که تمایزات واقعی و سودمند میان انسانها وجود دارد که شامل تمایزات طولی (سلسله مراتب) و عرضی(هم مرتبه ) است. تمایز میان زن و مرد، و نژادها از جمله تمایزات میان انسانها، هم مرتبه است و تمایز میان روحیات و کمالات انسان‌ها از جمله نوعی تمایز طولی است که بنا بر دیدگاه سنت‌گرایان، سازنده طبقات اجتماعی است.

سنت‌گرایان معتقدند که تقسیم بندی میان طبقات اجتماعی در آیین هندو (برهمن،‌کشاتریه، ویشنه و شودره ) میتواند منشا حقیقی داشته باشد؛ در حقیقت تقسیم بندی مذکور بر اساس قدرت و تمکن مالی نیست، بلکه نوعی سنخ شناسی و نمایش تفاوت روحیات انسانها است. بر این اساس، برهمن‌ها یا روحانیون، افرادی اهل شهود و تأمل و معنویت هستند و به امور ثابت و حقیقی توجه دارند نه به زندگی دنیوی و زمینی. کشاتریه‌ها یا فرمانداران از نیرویی عقلانی برخوردارند که آن را بیشتر در جهان خارج به کار می‌برند و کمتر در تأمل و فکر درونی. آنها دارای ویژگی شجاعت هستند و از قدرت خویشتن‌داری بالایی برخوردارند. طبقه سوم، ویشنه‌ها یا تجار، کشاورزان و صنعتگران هستند که فعالیت آنها بر محور ارزشهای مادی است. آنها با هوش و صاحب حس مشترک هستند اما از عقل و فراست گروه اول و دوم بهره کمی دارند و امور کلی را از رهگذر امور جزئی می‌شناسند. این سه گروه در داشتن انگیزه خیر مشترک هستند و هرکدام به نحوی در جستجوی آن هستند، یکی از طریق اعمال روحانی، دیگری از طریق جهاد و آن دیگری از طریق تولید شیئی مفید. شووان با ادغام کاست ویشنه‌ها یعنی تجار و کاست شودره ها یعنی فرمانبرداران، خصلت گروه سوم را علاوه بر امور مذکور،‌ فرمانبرداری و تسلیم بودن آنان را می‌داند.(5)

دکتر نصر در تطبیق با معیارهای اسلامی، این نوع شناسی را به اصطلاح‌های اسلامی "محسن"، "مؤمن"، "مسلم" تطبیق می‌کند.(6) در این تعریف، مسلمان کسی است که اسلام را بپذیرد و به آیینهای مقرر پایبند باشد. اما هر مسلمان الزاماً مؤمن نیست. ایمان مرتبه‌ای قویتر از شرکت در دین است و مستلزم اعتقاد و التزام راسخ به خداوند است. در مورد احسان نیز می‌توان گفت که آن حالتی است که از نفوذ عمیقتر وحی به قلب و برخورداری از فضیلتی که به همگان داده نشده است.(7)

انسانها به لحاظ نژاد و قوم نیز از یکدیگر متمایز می‌شوند، چهارنژاد زرد، سرخ، سیاه و سفید همانند طبقات اجتماعی چهارگانه وجود دارند و چهار در این دیدگاه رمز ثبات است و به نوعی وحدت را منعکس می‌کند. در حقیقت کمال مبدأ الهی و غنای واقعیت انسان کامل، که عرصه تجلی اسماء و صفات الهی است، این تنوع نژادها و گروههای قومی را می‌طلبد که با تنوع شگرف خود جوانب مختلف الگوی نخستین را متجلی می‌سازند.(8)

در این توصیف ها، منظور شووان برتری نژادی بر دیگری نیست، بلکه او این دو نژاد را متناظر با نماد "یین – یانگ" (9) می‌داند که هر کدام مکمل دیگری هستند و همچنین تذکر می‌دهد که تمایز مذکور تام نیست.(10)

بیان و دانستن این تمایزات، خصوصاً تمایز نژادی که اجتماعات را از یکدیگر متمایز می‌کند،‌از آن جهت سودمند است که راهی برای فهم تکثر ادیان می‌گشاید و دقیقاً به همین دلیل است که پیامبر هر قوم از میان همان مردم مبعوث می‌شود و با زبان همان مردم سخن می‌گوید. بنابراین طبیعی است که در هر دین در کنار عنصر ناب و نامشروط حقیقت، "حاشیه‌ای انسانی" وجود داشته باشد که متعلق است به قلمرویی که در آن حقیقت مطلق به درون جوهر بشری راه پیدا می‌کند. شووان معتقد است که این عناصر انسانی، تجملاتی و غیر ضروری‌اند و تأکید بیش از اندازه بر آنها برای اصالت اخلاقی و معنوی پیام الهی مضرند.(11)

کثرت ادیان و جایگاه وحدت متعالیه ادیان

مسئله عمده‌ای که خصوصاً در دوران معاصر، برای بشر به وجود آمده رویارویی با تکثر ادیان است. غالباً چنین پنداشته میشود که تکثر ادیان با ویژگیهای متناقض آنها البته از جنبه ظاهری اساس اعتقادات دینی را سست میکند و حتی این پندار باطل را در میان برخی،‌برانگیخته است که هر قومی بر اساس نیازهای خود، دینی را برای خود ساخته اند و خدای آن دین فرافکنی تصورات آن نوع از انسان‌ها بوده است. در مقابل این سردرگمی ها، سنت گرایان نظریه وحدت متعالیه ادیان را مطرح می‌کنند که در آن از یک سو، تکثر ادیان معتبر و حتی ضروری است و از سویی به وحدتی مافوق صورت ظاهری دین ارجاع می‌شود.

برای فهم این آموزه باید در چند اصل از اصول محوری سنت گرایان تأمل کنیم. نخست مسأله تنوع ضروری وحی‌ها و صور دینی است. این اصل مبتنی بر اصل تنوع نژادها و انسان‌ها است. سنت‌گرایان معتقدند که گسترش دینی خاص در نقطه‌ای از جهان به دلیل وجود روحیه‌ای خاص در آن مردم است. در حقیقت برای اجتماعات بشری متفاوت وحی‌هایی فرستاده می‌شود که جنبه‌های صوری آنها از طریق نیازها و ظرفیت‌ها متعین شده اند. شووان در این باره می‌گوید: آنچه تفاوت میان صور حقیقت را متعین میکند، تفاوت در ظرفیتهای انسانی است. انسانهای کاملی که در طول هزاران سال در میان قوم خویش ظهور کرده‌اند کم و بیش خصوصیات نژاد خود را داشته اند و به همین سبب وجود قابل‌های متنوع و بدیع، تشعشعات متفاوت از حقیقت واحد را طلب می‌کرد.(12)

توجه به این نکته اساسی است که حقیقت واحد است و به تعبیر شووان فراتر از صور جای دارد و در حقیقت غیر قابل تعریف است.(13) در حالیکه وحی‌ها به دلیل تجلی در صورتی خاص متعدد و متکثر می‌شوند.

به این ترتیب ادعای انحصارگرایان مبنی بر تمرکز حقیقت در یک دین خاص نفی می‌شود(14) و نیز کثرت گرایی به معنای حضور حقیقت مطلق در تمام ادیان مردود شمره می‌شود.

سنت گرایان برای فهم آموزه وحدت متعالیه ادیان، مفهوم مطلق نسبی را مطرح می‌کنند. به این معنا که فقط ذات مطلق، مطلق است و هر چه غیر او نسبی است. بنابراین یک دین خاص، مطلق نسبی است چرا که تنها خداوند مطلق است.

دکترنصر در این خصوص می‌گوید:

هر دین خاص هم مطلق دین و هم یک دین است؛ مطلق دین است از آن جهت که حقیقت مطلق و وسایط دستیابی به آن را در درون خویش دارد؛ و یک دین خاص است از آن حیث که متناسب با نیازهای روحی و روانی جماعت بشری خاصی که برای آن مقدر شده و مخاطب آن دین است، بر جنبه خاصی از حقیقت تأکید می‌ورزد.(15)

در اینجا نکته‌ای که ضرورت دارد روشن شود این است که اگر چه تکثر ادیان واقعی و قابل پذیرش است و معتقدین به یک دین خاص نباید آموزگاران و سایر چهره‌های شاخص آیین دیگر را انکار کنند، اما این به معنی پذیرش هر گونه ادعایی که صورت دینی داشته باشد نیست. در اینجاست که نیازمند دومین اصل، راست کیشی، هستیم. معیار راست کیشی در هر سنت دینی وجود آموزه و روش است.(16) به تعبیر روشنتر هر سنت دینی صحیح، زمانی راست کیش است که شامل بعد نظری، یعنی تمایز اساسی بین مطلق نسبی و واقعیت و توهم، و بعد عملی یعنی راهی برای رسیدن به واقعیت مطلق و زندگی بر اساس باشد.(17)

سنت‌گرایان برای آزمایش این دو معیار چند طریق معرفی می‌کنند:

1. ارزیابی منبع دین مذکور؛ هر دین صحیح باید به منبع وحیانی متصل باشد و با در نظر گرفتن اینکه دوران وحی به پایان رسیده است و پیامبر اسلام آخرین پیامبر (خاتم پیامبران) است؛ هیچ ادعایی مبنی بر نزول وحی جدید به آن معنا که در سنن دینی همچون یهودیت و مسیحیت و اسلام وجود داشته است، پذیرفته نمی‌شود.(18)

2. تطبیق رشد و توسعه آن سنت دینی با آموزه اصلی آن دین.

3. سنجش از طریق ثمرات و بهره‌ها؛ چنانکه در کتاب مقدس بیان شده است که بوسیله میوه‌هایشان آنها را بشناسید.(19)

ثمره یک سنت دینی راست کیش را می‌توان در نخبگان و قدیسان و نیز در هنر مقدس آن جویا شد که دامان آن سنت رشد کرده است.

سومین اصل، برای درک و وحدت متعالیه ادیان، تمایز میان بعد باطنی و بعد ظاهری دین است. هر دین از یک ظاهر و یک باطن تشکیل شده است. آنچه تمایز و تفاوت‌ها را ایجاد می‌کند، ظاهر دین است، اما باطن یا گوهر هر دین، امری بدون صورت است و با ذات مطلق ارتباط مستقیم دارد و ادیان در این نقطه، یعنی باطن، همگرا شده و وحدت می‌یابند. البته سنت‌گرایان معتقدند که رسیدن به باطن دین بدون توجه به قلمرو ظاهری ممکن نیست. زیرا قلمرو ظاهری که تأکید بر قوانین و احکام شرعی و اخلاقی دارد، خود مستقیماً از وحی ناشی شده است. اما در عین حال به سبب محدودیت در صورت خاص، نقش معین و محدودی ایفا می‌کند که آن عبارت است از انتقال حقایق به اذهان متوسط و بنابراین با نیازهای جمعی مردم انطباق می‌یابند. تنها عده محدودی از مردم این توانایی را دارند که به درون این صورت‌ها نفوذ کنند و باطن آنها را دریابند. بنابراین قلمرو باطنی عرصه تعقل و فهم است و با خود حقیقت، بدون اینکه در نقاب صوتی خاص محدود شده باشد، ارتباط می‌یابد.(20)

با این وجود قلمرو و باطن و ظاهر دائماً با یکدیگر در تعامل هستند و در یکدیگر نفوذ می‌کنند،نه به این دلیل که باطنی گرایی نسبی وجود دارد بلکه به این سبب که حقیقت یکی است و حقیقت انسان واحد است. علاوه بر این باطنی گرایی با اینکه صورت‌ها را تعالی می‌بخشد در عین حال نیاز به حمایت‌های آموزه‌ای، آئینی، اخلاقی و زیبایی‌شناختی (که مربوط به قلمرو ظاهراست) دارد. اما اغلب دیده می‌شود که ظاهر گرایان با کمترین مدارایی در مقابل اهل باطن جبهه می‌گیرند.(21) شووان علت این امر را چنین توصیف می‌کند:

ارزیابی ظاهر گرا از اهل باطن تقریباً با کمترین مدارا است، دلیل این امر آن نیست که به ظاهر گرایان قدرت خویشتن داری داده نشده است، بلکه به این سبب است که بخشی از دیدگاه باطن گرا برای ظاهرگرا مبهم مانده است و او نمی‌تواند بدون انکشاف حقیقی آن را ببیند و محترم شمارد.(22)

در نهایت برای ترسیم دیدگاه وحدت متعالیه ادیان به این نکته باید توجه کرد که معتبر دانستن دین‌ها در عرصه کثرت ادیان، هرگز به این معنا نیست که هر کس می‌تواند به راحتی تغییر کیش بدهد و در هر کجا که لازم دید، پیرو دینی دیگری شود. سنت گرایان بر این نکته تأکید دارند که اگر کسی پایبند به دین صحیحی باشد و کاملاً به دستورات آن عمل کند به رستگاری نائل می‌شود.

دکتر نصر در این زمینه می‌گوید: انسان برای محقق ساختن همه آنچه از نگاه دینی، قابل تحقق است، می‌تواند در عمل فقط از یک دین و یک طریق معنوی که در واقع، برای همان شخص مطلق دین و مطلق طریق به معنای دقیق کلمه است، تبعیت کند.(23)

بنابراین هر دین برای پیرو آن دین، مطلق است و باید نیز چنین باشد. اما در عین حال پیروان هر دین نباید دچار انحصار گرایی شوند چرا که به گفته شووان:

ادعای ظاهرگرا، مبنی بر داشتن انحصاری حقیقت واحد، یا حقیقت صرف، خطایی محض و آشکار است و در واقع هر حقیقت ضرورتاً صورتی مفروض دارد که متعلق به جلوه خاص خود است و همچنین از جهت متافیزیکی ممتنع است که هر صورتی از ارزش بی‌همتایی برخوردار باشد که بتواند سایر صور را طرد کند، زیرا صورت با خود محدودیت را همراه دارد و نمی‌تواند تنها جلوه ممکن از آنچه جلوه‌گر می‌شود باشد.(24)

به این ترتیب هر دین، در رساندن انسان به رستگاری و حقیقت، می‌تواند برای پیروان آن دین، مطلق در نظر گرفته شود، اما با ملاحظه حقیقت صرف و بدون صورت که لازمه ویژگی عدم تنهای آن، تجلیات متعدد است، دین‌های دیگر نیز از حقیقت برخوردار هستند و با این دید، هر دین مطلقاً نسبی می‌شود.(25)

در نهایت ذکر تفاوت دیدگاه سنت‌گرایان با سایر نظریات درباره دین و وحدت ادیان به نظر لازم می‌آید:

نخست آنکه سنت‌گرایان با نگرش تاریخی به دین که با توسل به اصل تأثیرپذیری ادیان از یکدیگر به عناصر و ویژگی‌های اساسی هر دین بهای کمی داده و یا آن را نادیده گرفته‌اند، کاملاً مخالفند. البته پیروان این مکتب منکر تأثیرگذاری تاریخی ادیان از یکدیگر و مبادله مفاهیم میان آنها نیستند؛ اما این فعل و انفعالات میان ادیان در مقایسه با مجموعه اصیل و پویای دین که ضرورتاً از عالم ملکوت سرچشمه دارد، امری ثانوی و فرعی پنداشته می‌شود. دوم آنکه حکمت خالده با روش پدیده‌شناسی متداول در مطالعه ادیان – یعنی شیوه‌ای که بر ایمان، حقیقت دین و تجلیات دین از طریق رابطه میان پدیده‌ها و ذوات معقول تأکید می‌کند – نیز مخالف است.(26)

سوم: پیروان حکمت جاویدان با نظریه مبتنی بر وحدت ادیان بر اساس قبول اصل مشترک توحید که بدون پشتوانه محکم اعتقادی بنا شده مخالف هستند. مدعیان چنین وحدتی امید دارند که با کنار گذاشتن بعضی اعتقادات و شعائر خاص هر دین، به وحدت متعالیه ادیان نائل شوند. در حالیکه بر مبنای پیروان جاویدان خرد، وحدت واقعی ادیان تنها در سطح عرفانی و باطن ادیان میسر است و در سطح ظواهر و شعائر نمی‌توان به چنین وحدتی نائل شد.

چهارم: سنت‌گرایان با پیروان نظریه نسبیت – که معتقدند همه ادیان نسبی و ساخته و پرداخته جوامع بشری‌اند و منشأ الهی ندارند – و نیز آنان که فقط دین خود را بر حق و سایر ادیان را خالی از حقیقت می‌دانند کاملاً مخالف است. (27)

 

منابع و مراجع:

علاوه بر قرآن و کتاب مقدست

1.شووان، فریتهوف؛ گوهر و صدف عرفان اسلامی، ترجمه مینو حجت، دفتر پژوهش و نشر سهروردی،‌ 1381

2.نصر، سید حسین؛ آرمان‌ها و واقعیت‌های اسلام، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، جامی، 1382

3.همو،‌ دین و نظام طبیعت، تهران، حکمت، 1384

4.همو؛ معرفت و معنویت، ترجمه ان‌شاءالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1381

5.همو؛ نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری، تهران، طه، 1379

6.Nasr,Sayyeid Hossien (ed); \'\'Essential Writing of Frithjof Schuon\'\' , U.S.A.,Element,Inc.,1991.

7.id.; \'\'Religion of the Heart (Essey Presented to frithjof schuon on His Eightieth Birthday) \'\'Washington D.C., Foundation for Traditional Studies,1991.

8.id.; \'\'Essential Writing of frithjof Schuon\'\' ,U.S.A.,Element , Inc.,1991.Washington D.C.,Foundation for Traditional Sstudies, 1991.

9.Needelman Jacob(ed.); \'\'The sword of Gnosis Baltimore, Penguine Books INC,1979.

10.Oldmeadow Kenneth ; \'\'Traditionalism\'\' ,Sirlanka ,Institute of Traditional Studies ,2000.

11.Schuon Frithjof ; \'\'Dimention of Islam\'\' , London ,Allen & Unwin ,1969.

12.id. ; \'\'Esoterism as Principle and as way\'\' , London ,Perennial books ,1981.

13.id.; \'\'Gnosis –Divine Wisdom\'\' ,London,John Murray,195.

14.id.; \'\'Light on the Ancient Worlds\'\' ,L.Northbourne (tran.), World Books,1984.

15.id.; \'\'Station of Wisdom\'\' , John Murray (trans.) , London , Perennial Books,1978.

16.id.; \'\'Transendent Unity of Religion\'\' ,Wheaton, Theosophical Publishing House , 1984.

پی‌نویسها:

1.نصر، سیدحسین؛ "معرفت و معنویت "،‌ ص 541.

2.نصر،‌ سید حسین، "معرفت و معنویت "، پیشین، فصل پنجم (انسان خلیفه الله و انسان عاصی).

3.Schuon Frithjof "Station of Wisdom";p.47.

4.Oldmeadow Kenneth , Traditionalism, pp.138-191

5. شووان البته در "گوهر و صدف عرفان اسلامی" فصل چهار صفحه 208، شودره‌ها را طبقه چهارم و مجزا از ویشنه‌ها می‌داند و بیان می‌کند که آنان فقط در صورت محرک خارجی به خیر روی می‌آورند و آنان کسانی هستند که تسلطی بر خود ندارند و به همین سبب فرمانبردار و تسلیم هستند.

6. نصر،‌ سیدحسین؛ " نیاز به علم مقدس"، ص112.

7. نصر، سیدحسین؛ "آرمان‌ها و واقعیت‌های اسلام" ص181.

8. نصر، سیدحسین؛ "معرفت و معنویت"، ص 357-356.

9. این نماد به شکل دایره‌ای است که از دو بخش سیاه و سفید تشکیل شده است؛ این دو بخش کاملاً از یکدیگر متمایز نیستند و بخشی از هریک در دیگری نفوذ کرده است. نقطه سفید در بخش سیاه و نقطه سیاه در بخش سفید نشان دهنده عنصری از بخش مخالف است که در دیگری غلبه دارد. این نماد متعلق به فلسفه تائویستی است و yin به معنای ماه (moon) و نماد زن است که اشاره به بخش سیاه دارد و yang به معنای خورشید (sun) و نماد مرد است و بخش سفید نمایانگر آن است. این نماد کاربردهای فراوانی دارد.

10. شووان، فریتهوف؛ "گوهر و صدف عرفان اسلامی"، ص104-102.

شووان در این زمینه مقاله‌ای با همین عنوان دارد که در اثر زیر چاپ شده است:

"The Sword of Gnosis" , j.Needleman (ed.), Baltimore Maryand, Penguin Book INC,1974.

11. پیشین، ص102.

12.Schuon ,Frithjof; \'Gnosis Divine Wisdom\' p.29.

13.ibid, p79.

14. تعابیری در قرآن وجود دارد که صریحاً ادعای انحصارگری را نفی می‌کند همانند:

برای هرکدام ما شریعتی تعیین کردیم و طریقتی ترسیم نمودیم، و اگر خدا خواسته بود، هر آینه شما را یک امت قرار می‌داد. ( لکل جعلنا منک شرعه و منهاجا و لوشاءالله لجعلکم امه واحده و لکن لیبلوکم فی ماء اتاکم...) مائده 48.

وما هرگز نمی‌فرستادیم پیامبری را به غیر از زبان قومش تا پیام روشن باشد برای آنان ( و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم ) ابراهیم 4.

15.نصر، سید حسین؛ " آرمان‌ها و واقعیات اسلام "، ص13.

16.همان، ص15.

17. Schuon , Frithjof ;\'\'Light on the Ancient Worlds\'\' ,p138.

18.see \'\'No Activity Without Truth\'\' by Frithjof Schuon in \'\'Sword Of Gnosis\'\' p35 also schuon Frithjof \'\'Light on the Ancient Worlds\'\' , P1338.

19. انجیل متی 7/20

20. Schuon , Frithjof ; \'\'Esoterism as Principle and as Way\'\' p.19.

21.Olmeadow \'\'Traditionalism\'\' ,chap.7(The Transcendence Unity of Religions);also CF. \'\'Essential Writing of Schuon\'\' , P. 14-26.

22.Huston Smith:Introduction to Frithjof schuon \'\'Transcendent Unity of Religion\'\' pxv.

23. سید حسین نصر؛ "معرفت و معنویت"، ص563.

24.Schuon , Frithjof ; \'\'Transcendence Unity of Religion\'\' P.17.

25. اما نکته حائز اهمیت این است که گاهی یک معرفت ذوقی و اصیل تشخیص می دهد که اگر چه حقیقت در تمام صور متکثر ادیان، حضور دارد، اما راه دستیابی به آن، در یک دین خاص در شرایط زمانی و مکانی معین بهتر از سایر مسیرهاست، در این صورت تغییر کیش جایز است و این مطلب با وحدت متعالیه ادیان تناقضی ندارد.

26. البته این تعبیر از پدیده شناسی که به معنای "کنار زدن حجاب برای تجلی ذات" مخالف دیدگاه سنت گرایان نیست (ر.ک.نصر، دین و نظام طبیعت، ص53، پانوشت 28)

27. نصر، سیدحسین، دین و نظام طبیعت، ص35-33.

انسان شناسی سنت‌گرایان و ایده وحدت متعالی ادیان
سنت گرایی به عنوان جریانی که در قرن بیستم توسط رنه گنون، آناندا کوماراسوامی و فرتیهوف شووان شکل گرفت و اکنون با کوشش چهره‌هایی همچون سیدحسین‌نصر، تیتوس بورکهارت، مارتین لینگز و... بسط و توسعه می‌یابد. در بینش خود به انسان به عنوان خلیفه خداوند بر روی زمین می‌نگرد و برای او اهمیت و جایگاه والایی قائل است. در این دیدگاه انسان‌ها مساوی پنداشته نمی‌شوند، بلکه افراد انسان به لحاظ جنسیت، روحیات و توانایی‌ها و نژاد، حائز ویژگیهایی هستند که آنان را از یکدیگر متمایز می‌کند. دقیقاً به دلیل همین اختلافات در نژادها و روحیات مختلف، تعدد ادیان اثبات میشود و نیز به این سبب که فوق این صور متعدد،‌حقیقت واحدی وجود دارد، وحدت ادیان در مرتبه متعالی وجود اثبات میشود. پیروان حکمت خالده با رویکرد تاریخی و پدیدار شناسانه به دین، در معنای متداول آنها و اتحاد ادیان از طریق حذف اختلافات و رقیق کردن ظواهر و مناسک دینی مخالفند و نیز ادعای انحصار حقیقت مطلق در یک دین خاص را بر نمی‌تابند.
 انسان شناسی سنتی

از منظر سنت گرایان، خداوند سه تجلی عظیم دارد که عبارتند از: جهان، انسان و دین؛ که برای شناخت هر کدام باید دیگری را نیز شناخت(1). هستی انسان با نظر به کل عالم و خصوصاً مراتب مافوق عالم مادی معنا پیدا می‌کند و غایت زندگی او نیز، برخلاف تصور متجددین، در این زندگی مادی و دنیوی تأمین نمی‌شود.

در این دوران که بدلیل گسترش ارتباطات بشر با ادیان و آئین‌های متنوع روبرو شده است، بحث رستگاری و حقانیت ادیان متفاوت از مباحث مهم کلامی شمرده میشود که غالباً یا با پذیرش تکثر ادیان، حقانیت هر دین زیر سؤال می‌رود و یا با نفی تکثر ادیان، به انحصار گرایی می‌انجامد. در این میان نظریه "وحدت متعالیه ادیان " راه میانه ای است که توالی فاسد دو نظریه قبل را ندارد و در آن تعداد ادیان و تفاوتهای انسانها با ارزش شمرده می‌شود.

نظریات سنت گرایان درباره جایگاه انسان، تقابل عمده‌ای با دیدگاه‌های نوین در رابطه با انسان دارد و نقش والاتری، بیش از آنچه متجدد دین تصور میکند، برای انسان قائل میشود. انسان در این منظر، واسطه میان آسمان و زمین و جانشین و خلیفه خدا در روی زمین است و در عین حال در پیشگاه خدا مسئول میباشد. بنابراین اگر حق تصرف و سلطه در زمین به او داده شده از سوی دیگر وظیفه حفظ آن نیز بر دوش او نهاده شده است.

انسان موجودی خداگونه بوده و بر صورت خدا آفریده شده است و اهداف وجود و زندگی اش در این دنیا خلاصه نمیشود. چنین موجودی میداند که اعمال و افکارش، در ورای شرایط زمانی و مکانی محدود که ظرف وقوع آنها است، تأثیری بر وجود خود وی دارند. این نحوه تلقی از انسان در مقابل تلقی انسان متجدد است که اختیار و آزادی خود را مطلق می‌پندارد و همواره درصدد عصیان بر علیه عالم بالا است. انسان متجدد همچون پرومته در اساطیر یونان، که بر علیه خدایان شورید و برخلاف خواست زئوس، آتش را از آسمان ربود، کوشش میکند تا خود به جای خداوند نقش ایفا کند.(2)

ریشه چنین تفکری، اندیشه انسان محوری (اومانیسم) است. اومانیسم اگر چه قرائت‌های مختلفی در نزد مارکسیست‌ها و اگزیستانسیالیست‌ها دارد، اما در هر صورت مبتنی بر این مطلب است که طبیعت و هدف انسان در چارچوب وجود زمینی او تعریف نمی‌شود. شووان در این باره می‌گوید: اینکه انسان مقیاس همه چیز باشد بی‌معنا است مگر اینکه قبل از آن بیان شود که خدا مقیاس انسان است.... هیچ چیز انسانی وجود ندارد که با اراده الهی تعیین نیافته باشد... (3)

در منظر سنت گرایان، ویژگی تجدد، فقدان ایمان و حذف امر متعالی است و به واقع اومانیسم هم علت و هم نتیجه چنین تفکری است.(4)

دیدگاه سنت گرایی هیچ انفصالی بین انسان و جهان را برنمی‌تابد و معتقد است همانگونه که انسان در نظام خلقت دارای نقش مؤثری است،‌ امور طبیعی و فوق طبیعی نیز در حیات انسان نقش دارند. از این منظر، امر الهی که واحد است تنها یک متعلق واحد دارد و آن انسان است که خلقت در آن خلاصه شده و صفات الهی در او منعکس شده است و از بازتاب این صفات، جهان پدید می‌آید. بر همین اساس است که انسان را "جهان صغیر" و جهان را "انسان کبیر" می‌خوانند. جهان آئینه وجود انسان و انسان آئینه خداست.

انسان شناسی سنتی این تفاوت را با دیدگاه متجدد دارد که به تمایزات واقعی میان انسانها باور دارد در حالیکه اندیشه مساوات طلبانه معاصر هر گونه تمایزی را نفی می‌کند و جایگاه، حقوق و وظایف مساوی برای همه انسانها در نظر می‌گیرد. پیروان حکمت جاویدان معتقدند که تمایزات واقعی و سودمند میان انسانها وجود دارد که شامل تمایزات طولی (سلسله مراتب) و عرضی(هم مرتبه ) است. تمایز میان زن و مرد، و نژادها از جمله تمایزات میان انسانها، هم مرتبه است و تمایز میان روحیات و کمالات انسان‌ها از جمله نوعی تمایز طولی است که بنا بر دیدگاه سنت‌گرایان، سازنده طبقات اجتماعی است.

سنت‌گرایان معتقدند که تقسیم بندی میان طبقات اجتماعی در آیین هندو (برهمن،‌کشاتریه، ویشنه و شودره ) میتواند منشا حقیقی داشته باشد؛ در حقیقت تقسیم بندی مذکور بر اساس قدرت و تمکن مالی نیست، بلکه نوعی سنخ شناسی و نمایش تفاوت روحیات انسانها است. بر این اساس، برهمن‌ها یا روحانیون، افرادی اهل شهود و تأمل و معنویت هستند و به امور ثابت و حقیقی توجه دارند نه به زندگی دنیوی و زمینی. کشاتریه‌ها یا فرمانداران از نیرویی عقلانی برخوردارند که آن را بیشتر در جهان خارج به کار می‌برند و کمتر در تأمل و فکر درونی. آنها دارای ویژگی شجاعت هستند و از قدرت خویشتن‌داری بالایی برخوردارند. طبقه سوم، ویشنه‌ها یا تجار، کشاورزان و صنعتگران هستند که فعالیت آنها بر محور ارزشهای مادی است. آنها با هوش و صاحب حس مشترک هستند اما از عقل و فراست گروه اول و دوم بهره کمی دارند و امور کلی را از رهگذر امور جزئی می‌شناسند. این سه گروه در داشتن انگیزه خیر مشترک هستند و هرکدام به نحوی در جستجوی آن هستند، یکی از طریق اعمال روحانی، دیگری از طریق جهاد و آن دیگری از طریق تولید شیئی مفید. شووان با ادغام کاست ویشنه‌ها یعنی تجار و کاست شودره ها یعنی فرمانبرداران، خصلت گروه سوم را علاوه بر امور مذکور،‌ فرمانبرداری و تسلیم بودن آنان را می‌داند.(5)

دکتر نصر در تطبیق با معیارهای اسلامی، این نوع شناسی را به اصطلاح‌های اسلامی "محسن"، "مؤمن"، "مسلم" تطبیق می‌کند.(6) در این تعریف، مسلمان کسی است که اسلام را بپذیرد و به آیینهای مقرر پایبند باشد. اما هر مسلمان الزاماً مؤمن نیست. ایمان مرتبه‌ای قویتر از شرکت در دین است و مستلزم اعتقاد و التزام راسخ به خداوند است. در مورد احسان نیز می‌توان گفت که آن حالتی است که از نفوذ عمیقتر وحی به قلب و برخورداری از فضیلتی که به همگان داده نشده است.(7)

انسانها به لحاظ نژاد و قوم نیز از یکدیگر متمایز می‌شوند، چهارنژاد زرد، سرخ، سیاه و سفید همانند طبقات اجتماعی چهارگانه وجود دارند و چهار در این دیدگاه رمز ثبات است و به نوعی وحدت را منعکس می‌کند. در حقیقت کمال مبدأ الهی و غنای واقعیت انسان کامل، که عرصه تجلی اسماء و صفات الهی است، این تنوع نژادها و گروههای قومی را می‌طلبد که با تنوع شگرف خود جوانب مختلف الگوی نخستین را متجلی می‌سازند.(8)

در این توصیف ها، منظور شووان برتری نژادی بر دیگری نیست، بلکه او این دو نژاد را متناظر با نماد "یین – یانگ" (9) می‌داند که هر کدام مکمل دیگری هستند و همچنین تذکر می‌دهد که تمایز مذکور تام نیست.(10)

بیان و دانستن این تمایزات، خصوصاً تمایز نژادی که اجتماعات را از یکدیگر متمایز می‌کند،‌از آن جهت سودمند است که راهی برای فهم تکثر ادیان می‌گشاید و دقیقاً به همین دلیل است که پیامبر هر قوم از میان همان مردم مبعوث می‌شود و با زبان همان مردم سخن می‌گوید. بنابراین طبیعی است که در هر دین در کنار عنصر ناب و نامشروط حقیقت، "حاشیه‌ای انسانی" وجود داشته باشد که متعلق است به قلمرویی که در آن حقیقت مطلق به درون جوهر بشری راه پیدا می‌کند. شووان معتقد است که این عناصر انسانی، تجملاتی و غیر ضروری‌اند و تأکید بیش از اندازه بر آنها برای اصالت اخلاقی و معنوی پیام الهی مضرند.(11)

کثرت ادیان و جایگاه وحدت متعالیه ادیان

مسئله عمده‌ای که خصوصاً در دوران معاصر، برای بشر به وجود آمده رویارویی با تکثر ادیان است. غالباً چنین پنداشته میشود که تکثر ادیان با ویژگیهای متناقض آنها البته از جنبه ظاهری اساس اعتقادات دینی را سست میکند و حتی این پندار باطل را در میان برخی،‌برانگیخته است که هر قومی بر اساس نیازهای خود، دینی را برای خود ساخته اند و خدای آن دین فرافکنی تصورات آن نوع از انسان‌ها بوده است. در مقابل این سردرگمی ها، سنت گرایان نظریه وحدت متعالیه ادیان را مطرح می‌کنند که در آن از یک سو، تکثر ادیان معتبر و حتی ضروری است و از سویی به وحدتی مافوق صورت ظاهری دین ارجاع می‌شود.

برای فهم این آموزه باید در چند اصل از اصول محوری سنت گرایان تأمل کنیم. نخست مسأله تنوع ضروری وحی‌ها و صور دینی است. این اصل مبتنی بر اصل تنوع نژادها و انسان‌ها است. سنت‌گرایان معتقدند که گسترش دینی خاص در نقطه‌ای از جهان به دلیل وجود روحیه‌ای خاص در آن مردم است. در حقیقت برای اجتماعات بشری متفاوت وحی‌هایی فرستاده می‌شود که جنبه‌های صوری آنها از طریق نیازها و ظرفیت‌ها متعین شده اند. شووان در این باره می‌گوید: آنچه تفاوت میان صور حقیقت را متعین میکند، تفاوت در ظرفیتهای انسانی است. انسانهای کاملی که در طول هزاران سال در میان قوم خویش ظهور کرده‌اند کم و بیش خصوصیات نژاد خود را داشته اند و به همین سبب وجود قابل‌های متنوع و بدیع، تشعشعات متفاوت از حقیقت واحد را طلب می‌کرد.(12)

توجه به این نکته اساسی است که حقیقت واحد است و به تعبیر شووان فراتر از صور جای دارد و در حقیقت غیر قابل تعریف است.(13) در حالیکه وحی‌ها به دلیل تجلی در صورتی خاص متعدد و متکثر می‌شوند.

به این ترتیب ادعای انحصارگرایان مبنی بر تمرکز حقیقت در یک دین خاص نفی می‌شود(14) و نیز کثرت گرایی به معنای حضور حقیقت مطلق در تمام ادیان مردود شمره می‌شود.

سنت گرایان برای فهم آموزه وحدت متعالیه ادیان، مفهوم مطلق نسبی را مطرح می‌کنند. به این معنا که فقط ذات مطلق، مطلق است و هر چه غیر او نسبی است. بنابراین یک دین خاص، مطلق نسبی است چرا که تنها خداوند مطلق است.

دکترنصر در این خصوص می‌گوید:

هر دین خاص هم مطلق دین و هم یک دین است؛ مطلق دین است از آن جهت که حقیقت مطلق و وسایط دستیابی به آن را در درون خویش دارد؛ و یک دین خاص است از آن حیث که متناسب با نیازهای روحی و روانی جماعت بشری خاصی که برای آن مقدر شده و مخاطب آن دین است، بر جنبه خاصی از حقیقت تأکید می‌ورزد.(15)

در اینجا نکته‌ای که ضرورت دارد روشن شود این است که اگر چه تکثر ادیان واقعی و قابل پذیرش است و معتقدین به یک دین خاص نباید آموزگاران و سایر چهره‌های شاخص آیین دیگر را انکار کنند، اما این به معنی پذیرش هر گونه ادعایی که صورت دینی داشته باشد نیست. در اینجاست که نیازمند دومین اصل، راست کیشی، هستیم. معیار راست کیشی در هر سنت دینی وجود آموزه و روش است.(16) به تعبیر روشنتر هر سنت دینی صحیح، زمانی راست کیش است که شامل بعد نظری، یعنی تمایز اساسی بین مطلق نسبی و واقعیت و توهم، و بعد عملی یعنی راهی برای رسیدن به واقعیت مطلق و زندگی بر اساس باشد.(17)

سنت‌گرایان برای آزمایش این دو معیار چند طریق معرفی می‌کنند:

1. ارزیابی منبع دین مذکور؛ هر دین صحیح باید به منبع وحیانی متصل باشد و با در نظر گرفتن اینکه دوران وحی به پایان رسیده است و پیامبر اسلام آخرین پیامبر (خاتم پیامبران) است؛ هیچ ادعایی مبنی بر نزول وحی جدید به آن معنا که در سنن دینی همچون یهودیت و مسیحیت و اسلام وجود داشته است، پذیرفته نمی‌شود.(18)

2. تطبیق رشد و توسعه آن سنت دینی با آموزه اصلی آن دین.

3. سنجش از طریق ثمرات و بهره‌ها؛ چنانکه در کتاب مقدس بیان شده است که بوسیله میوه‌هایشان آنها را بشناسید.(19)

ثمره یک سنت دینی راست کیش را می‌توان در نخبگان و قدیسان و نیز در هنر مقدس آن جویا شد که دامان آن سنت رشد کرده است.

سومین اصل، برای درک و وحدت متعالیه ادیان، تمایز میان بعد باطنی و بعد ظاهری دین است. هر دین از یک ظاهر و یک باطن تشکیل شده است. آنچه تمایز و تفاوت‌ها را ایجاد می‌کند، ظاهر دین است، اما باطن یا گوهر هر دین، امری بدون صورت است و با ذات مطلق ارتباط مستقیم دارد و ادیان در این نقطه، یعنی باطن، همگرا شده و وحدت می‌یابند. البته سنت‌گرایان معتقدند که رسیدن به باطن دین بدون توجه به قلمرو ظاهری ممکن نیست. زیرا قلمرو ظاهری که تأکید بر قوانین و احکام شرعی و اخلاقی دارد، خود مستقیماً از وحی ناشی شده است. اما در عین حال به سبب محدودیت در صورت خاص، نقش معین و محدودی ایفا می‌کند که آن عبارت است از انتقال حقایق به اذهان متوسط و بنابراین با نیازهای جمعی مردم انطباق می‌یابند. تنها عده محدودی از مردم این توانایی را دارند که به درون این صورت‌ها نفوذ کنند و باطن آنها را دریابند. بنابراین قلمرو باطنی عرصه تعقل و فهم است و با خود حقیقت، بدون اینکه در نقاب صوتی خاص محدود شده باشد، ارتباط می‌یابد.(20)

با این وجود قلمرو و باطن و ظاهر دائماً با یکدیگر در تعامل هستند و در یکدیگر نفوذ می‌کنند،نه به این دلیل که باطنی گرایی نسبی وجود دارد بلکه به این سبب که حقیقت یکی است و حقیقت انسان واحد است. علاوه بر این باطنی گرایی با اینکه صورت‌ها را تعالی می‌بخشد در عین حال نیاز به حمایت‌های آموزه‌ای، آئینی، اخلاقی و زیبایی‌شناختی (که مربوط به قلمرو ظاهراست) دارد. اما اغلب دیده می‌شود که ظاهر گرایان با کمترین مدارایی در مقابل اهل باطن جبهه می‌گیرند.(21) شووان علت این امر را چنین توصیف می‌کند:

ارزیابی ظاهر گرا از اهل باطن تقریباً با کمترین مدارا است، دلیل این امر آن نیست که به ظاهر گرایان قدرت خویشتن داری داده نشده است، بلکه به این سبب است که بخشی از دیدگاه باطن گرا برای ظاهرگرا مبهم مانده است و او نمی‌تواند بدون انکشاف حقیقی آن را ببیند و محترم شمارد.(22)

در نهایت برای ترسیم دیدگاه وحدت متعالیه ادیان به این نکته باید توجه کرد که معتبر دانستن دین‌ها در عرصه کثرت ادیان، هرگز به این معنا نیست که هر کس می‌تواند به راحتی تغییر کیش بدهد و در هر کجا که لازم دید، پیرو دینی دیگری شود. سنت گرایان بر این نکته تأکید دارند که اگر کسی پایبند به دین صحیحی باشد و کاملاً به دستورات آن عمل کند به رستگاری نائل می‌شود.

دکتر نصر در این زمینه می‌گوید: انسان برای محقق ساختن همه آنچه از نگاه دینی، قابل تحقق است، می‌تواند در عمل فقط از یک دین و یک طریق معنوی که در واقع، برای همان شخص مطلق دین و مطلق طریق به معنای دقیق کلمه است، تبعیت کند.(23)

بنابراین هر دین برای پیرو آن دین، مطلق است و باید نیز چنین باشد. اما در عین حال پیروان هر دین نباید دچار انحصار گرایی شوند چرا که به گفته شووان:

ادعای ظاهرگرا، مبنی بر داشتن انحصاری حقیقت واحد، یا حقیقت صرف، خطایی محض و آشکار است و در واقع هر حقیقت ضرورتاً صورتی مفروض دارد که متعلق به جلوه خاص خود است و همچنین از جهت متافیزیکی ممتنع است که هر صورتی از ارزش بی‌همتایی برخوردار باشد که بتواند سایر صور را طرد کند، زیرا صورت با خود محدودیت را همراه دارد و نمی‌تواند تنها جلوه ممکن از آنچه جلوه‌گر می‌شود باشد.(24)

به این ترتیب هر دین، در رساندن انسان به رستگاری و حقیقت، می‌تواند برای پیروان آن دین، مطلق در نظر گرفته شود، اما با ملاحظه حقیقت صرف و بدون صورت که لازمه ویژگی عدم تنهای آن، تجلیات متعدد است، دین‌های دیگر نیز از حقیقت برخوردار هستند و با این دید، هر دین مطلقاً نسبی می‌شود.(25)

در نهایت ذکر تفاوت دیدگاه سنت‌گرایان با سایر نظریات درباره دین و وحدت ادیان به نظر لازم می‌آید:

نخست آنکه سنت‌گرایان با نگرش تاریخی به دین که با توسل به اصل تأثیرپذیری ادیان از یکدیگر به عناصر و ویژگی‌های اساسی هر دین بهای کمی داده و یا آن را نادیده گرفته‌اند، کاملاً مخالفند. البته پیروان این مکتب منکر تأثیرگذاری تاریخی ادیان از یکدیگر و مبادله مفاهیم میان آنها نیستند؛ اما این فعل و انفعالات میان ادیان در مقایسه با مجموعه اصیل و پویای دین که ضرورتاً از عالم ملکوت سرچشمه دارد، امری ثانوی و فرعی پنداشته می‌شود. دوم آنکه حکمت خالده با روش پدیده‌شناسی متداول در مطالعه ادیان – یعنی شیوه‌ای که بر ایمان، حقیقت دین و تجلیات دین از طریق رابطه میان پدیده‌ها و ذوات معقول تأکید می‌کند – نیز مخالف است.(26)

سوم: پیروان حکمت جاویدان با نظریه مبتنی بر وحدت ادیان بر اساس قبول اصل مشترک توحید که بدون پشتوانه محکم اعتقادی بنا شده مخالف هستند. مدعیان چنین وحدتی امید دارند که با کنار گذاشتن بعضی اعتقادات و شعائر خاص هر دین، به وحدت متعالیه ادیان نائل شوند. در حالیکه بر مبنای پیروان جاویدان خرد، وحدت واقعی ادیان تنها در سطح عرفانی و باطن ادیان میسر است و در سطح ظواهر و شعائر نمی‌توان به چنین وحدتی نائل شد.

چهارم: سنت‌گرایان با پیروان نظریه نسبیت – که معتقدند همه ادیان نسبی و ساخته و پرداخته جوامع بشری‌اند و منشأ الهی ندارند – و نیز آنان که فقط دین خود را بر حق و سایر ادیان را خالی از حقیقت می‌دانند کاملاً مخالف است. (27)

 

منابع و مراجع:

علاوه بر قرآن و کتاب مقدست

1.شووان، فریتهوف؛ گوهر و صدف عرفان اسلامی، ترجمه مینو حجت، دفتر پژوهش و نشر سهروردی،‌ 1381

2.نصر، سید حسین؛ آرمان‌ها و واقعیت‌های اسلام، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، جامی، 1382

3.همو،‌ دین و نظام طبیعت، تهران، حکمت، 1384

4.همو؛ معرفت و معنویت، ترجمه ان‌شاءالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1381

5.همو؛ نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری، تهران، طه، 1379

6.Nasr,Sayyeid Hossien (ed); \'\'Essential Writing of Frithjof Schuon\'\' , U.S.A.,Element,Inc.,1991.

7.id.; \'\'Religion of the Heart (Essey Presented to frithjof schuon on His Eightieth Birthday) \'\'Washington D.C., Foundation for Traditional Studies,1991.

8.id.; \'\'Essential Writing of frithjof Schuon\'\' ,U.S.A.,Element , Inc.,1991.Washington D.C.,Foundation for Traditional Sstudies, 1991.

9.Needelman Jacob(ed.); \'\'The sword of Gnosis Baltimore, Penguine Books INC,1979.

10.Oldmeadow Kenneth ; \'\'Traditionalism\'\' ,Sirlanka ,Institute of Traditional Studies ,2000.

11.Schuon Frithjof ; \'\'Dimention of Islam\'\' , London ,Allen & Unwin ,1969.

12.id. ; \'\'Esoterism as Principle and as way\'\' , London ,Perennial books ,1981.

13.id.; \'\'Gnosis –Divine Wisdom\'\' ,London,John Murray,195.

14.id.; \'\'Light on the Ancient Worlds\'\' ,L.Northbourne (tran.), World Books,1984.

15.id.; \'\'Station of Wisdom\'\' , John Murray (trans.) , London , Perennial Books,1978.

16.id.; \'\'Transendent Unity of Religion\'\' ,Wheaton, Theosophical Publishing House , 1984.

پی‌نویسها:

1.نصر، سیدحسین؛ "معرفت و معنویت "،‌ ص 541.

2.نصر،‌ سید حسین، "معرفت و معنویت "، پیشین، فصل پنجم (انسان خلیفه الله و انسان عاصی).

3.Schuon Frithjof "Station of Wisdom";p.47.

4.Oldmeadow Kenneth , Traditionalism, pp.138-191

5. شووان البته در "گوهر و صدف عرفان اسلامی" فصل چهار صفحه 208، شودره‌ها را طبقه چهارم و مجزا از ویشنه‌ها می‌داند و بیان می‌کند که آنان فقط در صورت محرک خارجی به خیر روی می‌آورند و آنان کسانی هستند که تسلطی بر خود ندارند و به همین سبب فرمانبردار و تسلیم هستند.

6. نصر،‌ سیدحسین؛ " نیاز به علم مقدس"، ص112.

7. نصر، سیدحسین؛ "آرمان‌ها و واقعیت‌های اسلام" ص181.

8. نصر، سیدحسین؛ "معرفت و معنویت"، ص 357-356.

9. این نماد به شکل دایره‌ای است که از دو بخش سیاه و سفید تشکیل شده است؛ این دو بخش کاملاً از یکدیگر متمایز نیستند و بخشی از هریک در دیگری نفوذ کرده است. نقطه سفید در بخش سیاه و نقطه سیاه در بخش سفید نشان دهنده عنصری از بخش مخالف است که در دیگری غلبه دارد. این نماد متعلق به فلسفه تائویستی است و yin به معنای ماه (moon) و نماد زن است که اشاره به بخش سیاه دارد و yang به معنای خورشید (sun) و نماد مرد است و بخش سفید نمایانگر آن است. این نماد کاربردهای فراوانی دارد.

10. شووان، فریتهوف؛ "گوهر و صدف عرفان اسلامی"، ص104-102.

شووان در این زمینه مقاله‌ای با همین عنوان دارد که در اثر زیر چاپ شده است:

"The Sword of Gnosis" , j.Needleman (ed.), Baltimore Maryand, Penguin Book INC,1974.

11. پیشین، ص102.

12.Schuon ,Frithjof; \'Gnosis Divine Wisdom\' p.29.

13.ibid, p79.

14. تعابیری در قرآن وجود دارد که صریحاً ادعای انحصارگری را نفی می‌کند همانند:

برای هرکدام ما شریعتی تعیین کردیم و طریقتی ترسیم نمودیم، و اگر خدا خواسته بود، هر آینه شما را یک امت قرار می‌داد. ( لکل جعلنا منک شرعه و منهاجا و لوشاءالله لجعلکم امه واحده و لکن لیبلوکم فی ماء اتاکم...) مائده 48.

وما هرگز نمی‌فرستادیم پیامبری را به غیر از زبان قومش تا پیام روشن باشد برای آنان ( و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم ) ابراهیم 4.

15.نصر، سید حسین؛ " آرمان‌ها و واقعیات اسلام "، ص13.

16.همان، ص15.

17. Schuon , Frithjof ;\'\'Light on the Ancient Worlds\'\' ,p138.

18.see \'\'No Activity Without Truth\'\' by Frithjof Schuon in \'\'Sword Of Gnosis\'\' p35 also schuon Frithjof \'\'Light on the Ancient Worlds\'\' , P1338.

19. انجیل متی 7/20

20. Schuon , Frithjof ; \'\'Esoterism as Principle and as Way\'\' p.19.
انسان شناسی سنت‌گرایان و ایده وحدت متعالی ادیان
سنت گرایی به عنوان جریانی که در قرن بیستم توسط رنه گنون، آناندا کوماراسوامی و فرتیهوف شووان شکل گرفت و اکنون با کوشش چهره‌هایی همچون سیدحسین‌نصر، تیتوس بورکهارت، مارتین لینگز و... بسط و توسعه می‌یابد. در بینش خود به انسان به عنوان خلیفه خداوند بر روی زمین می‌نگرد و برای او اهمیت و جایگاه والایی قائل است. در این دیدگاه انسان‌ها مساوی پنداشته نمی‌شوند، بلکه افراد انسان به لحاظ جنسیت، روحیات و توانایی‌ها و نژاد، حائز ویژگیهایی هستند که آنان را از یکدیگر متمایز می‌کند. دقیقاً به دلیل همین اختلافات در نژادها و روحیات مختلف، تعدد ادیان اثبات میشود و نیز به این سبب که فوق این صور متعدد،‌حقیقت واحدی وجود دارد، وحدت ادیان در مرتبه متعالی وجود اثبات میشود. پیروان حکمت خالده با رویکرد تاریخی و پدیدار شناسانه به دین، در معنای متداول آنها و اتحاد ادیان از طریق حذف اختلافات و رقیق کردن ظواهر و مناسک دینی مخالفند و نیز ادعای انحصار حقیقت مطلق در یک دین خاص را بر نمی‌تابند.
 انسان شناسی سنتی

از منظر سنت گرایان، خداوند سه تجلی عظیم دارد که عبارتند از: جهان، انسان و دین؛ که برای شناخت هر کدام باید دیگری را نیز شناخت(1). هستی انسان با نظر به کل عالم و خصوصاً مراتب مافوق عالم مادی معنا پیدا می‌کند و غایت زندگی او نیز، برخلاف تصور متجددین، در این زندگی مادی و دنیوی تأمین نمی‌شود.

در این دوران که بدلیل گسترش ارتباطات بشر با ادیان و آئین‌های متنوع روبرو شده است، بحث رستگاری و حقانیت ادیان متفاوت از مباحث مهم کلامی شمرده میشود که غالباً یا با پذیرش تکثر ادیان، حقانیت هر دین زیر سؤال می‌رود و یا با نفی تکثر ادیان، به انحصار گرایی می‌انجامد. در این میان نظریه "وحدت متعالیه ادیان " راه میانه ای است که توالی فاسد دو نظریه قبل را ندارد و در آن تعداد ادیان و تفاوتهای انسانها با ارزش شمرده می‌شود.

نظریات سنت گرایان درباره جایگاه انسان، تقابل عمده‌ای با دیدگاه‌های نوین در رابطه با انسان دارد و نقش والاتری، بیش از آنچه متجدد دین تصور میکند، برای انسان قائل میشود. انسان در این منظر، واسطه میان آسمان و زمین و جانشین و خلیفه خدا در روی زمین است و در عین حال در پیشگاه خدا مسئول میباشد. بنابراین اگر حق تصرف و سلطه در زمین به او داده شده از سوی دیگر وظیفه حفظ آن نیز بر دوش او نهاده شده است.

انسان موجودی خداگونه بوده و بر صورت خدا آفریده شده است و اهداف وجود و زندگی اش در این دنیا خلاصه نمیشود. چنین موجودی میداند که اعمال و افکارش، در ورای شرایط زمانی و مکانی محدود که ظرف وقوع آنها است، تأثیری بر وجود خود وی دارند. این نحوه تلقی از انسان در مقابل تلقی انسان متجدد است که اختیار و آزادی خود را مطلق می‌پندارد و همواره درصدد عصیان بر علیه عالم بالا است. انسان متجدد همچون پرومته در اساطیر یونان، که بر علیه خدایان شورید و برخلاف خواست زئوس، آتش را از آسمان ربود، کوشش میکند تا خود به جای خداوند نقش ایفا کند.(2)

ریشه چنین تفکری، اندیشه انسان محوری (اومانیسم) است. اومانیسم اگر چه قرائت‌های مختلفی در نزد مارکسیست‌ها و اگزیستانسیالیست‌ها دارد، اما در هر صورت مبتنی بر این مطلب است که طبیعت و هدف انسان در چارچوب وجود زمینی او تعریف نمی‌شود. شووان در این باره می‌گوید: اینکه انسان مقیاس همه چیز باشد بی‌معنا است مگر اینکه قبل از آن بیان شود که خدا مقیاس انسان است.... هیچ چیز انسانی وجود ندارد که با اراده الهی تعیین نیافته باشد... (3)

در منظر سنت گرایان، ویژگی تجدد، فقدان ایمان و حذف امر متعالی است و به واقع اومانیسم هم علت و هم نتیجه چنین تفکری است.(4)

دیدگاه سنت گرایی هیچ انفصالی بین انسان و جهان را برنمی‌تابد و معتقد است همانگونه که انسان در نظام خلقت دارای نقش مؤثری است،‌ امور طبیعی و فوق طبیعی نیز در حیات انسان نقش دارند. از این منظر، امر الهی که واحد است تنها یک متعلق واحد دارد و آن انسان است که خلقت در آن خلاصه شده و صفات الهی در او منعکس شده است و از بازتاب این صفات، جهان پدید می‌آید. بر همین اساس است که انسان را "جهان صغیر" و جهان را "انسان کبیر" می‌خوانند. جهان آئینه وجود انسان و انسان آئینه خداست.

انسان شناسی سنتی این تفاوت را با دیدگاه متجدد دارد که به تمایزات واقعی میان انسانها باور دارد در حالیکه اندیشه مساوات طلبانه معاصر هر گونه تمایزی را نفی می‌کند و جایگاه، حقوق و وظایف مساوی برای همه انسانها در نظر می‌گیرد. پیروان حکمت جاویدان معتقدند که تمایزات واقعی و سودمند میان انسانها وجود دارد که شامل تمایزات طولی (سلسله مراتب) و عرضی(هم مرتبه ) است. تمایز میان زن و مرد، و نژادها از جمله تمایزات میان انسانها، هم مرتبه است و تمایز میان روحیات و کمالات انسان‌ها از جمله نوعی تمایز طولی است که بنا بر دیدگاه سنت‌گرایان، سازنده طبقات اجتماعی است.

سنت‌گرایان معتقدند که تقسیم بندی میان طبقات اجتماعی در آیین هندو (برهمن،‌کشاتریه، ویشنه و شودره ) میتواند منشا حقیقی داشته باشد؛ در حقیقت تقسیم بندی مذکور بر اساس قدرت و تمکن مالی نیست، بلکه نوعی سنخ شناسی و نمایش تفاوت روحیات انسانها است. بر این اساس، برهمن‌ها یا روحانیون، افرادی اهل شهود و تأمل و معنویت هستند و به امور ثابت و حقیقی توجه دارند نه به زندگی دنیوی و زمینی. کشاتریه‌ها یا فرمانداران از نیرویی عقلانی برخوردارند که آن را بیشتر در جهان خارج به کار می‌برند و کمتر در تأمل و فکر درونی. آنها دارای ویژگی شجاعت هستند و از قدرت خویشتن‌داری بالایی برخوردارند. طبقه سوم، ویشنه‌ها یا تجار، کشاورزان و صنعتگران هستند که فعالیت آنها بر محور ارزشهای مادی است. آنها با هوش و صاحب حس مشترک هستند اما از عقل و فراست گروه اول و دوم بهره کمی دارند و امور کلی را از رهگذر امور جزئی می‌شناسند. این سه گروه در داشتن انگیزه خیر مشترک هستند و هرکدام به نحوی در جستجوی آن هستند، یکی از طریق اعمال روحانی، دیگری از طریق جهاد و آن دیگری از طریق تولید شیئی مفید. شووان با ادغام کاست ویشنه‌ها یعنی تجار و کاست شودره ها یعنی فرمانبرداران، خصلت گروه سوم را علاوه بر امور مذکور،‌ فرمانبرداری و تسلیم بودن آنان را می‌داند.(5)

دکتر نصر در تطبیق با معیارهای اسلامی، این نوع شناسی را به اصطلاح‌های اسلامی "محسن"، "مؤمن"، "مسلم" تطبیق می‌کند.(6) در این تعریف، مسلمان کسی است که اسلام را بپذیرد و به آیینهای مقرر پایبند باشد. اما هر مسلمان الزاماً مؤمن نیست. ایمان مرتبه‌ای قویتر از شرکت در دین است و مستلزم اعتقاد و التزام راسخ به خداوند است. در مورد احسان نیز می‌توان گفت که آن حالتی است که از نفوذ عمیقتر وحی به قلب و برخورداری از فضیلتی که به همگان داده نشده است.(7)

انسانها به لحاظ نژاد و قوم نیز از یکدیگر متمایز می‌شوند، چهارنژاد زرد، سرخ، سیاه و سفید همانند طبقات اجتماعی چهارگانه وجود دارند و چهار در این دیدگاه رمز ثبات است و به نوعی وحدت را منعکس می‌کند. در حقیقت کمال مبدأ الهی و غنای واقعیت انسان کامل، که عرصه تجلی اسماء و صفات الهی است، این تنوع نژادها و گروههای قومی را می‌طلبد که با تنوع شگرف خود جوانب مختلف الگوی نخستین را متجلی می‌سازند.(8)

در این توصیف ها، منظور شووان برتری نژادی بر دیگری نیست، بلکه او این دو نژاد را متناظر با نماد "یین – یانگ" (9) می‌داند که هر کدام مکمل دیگری هستند و همچنین تذکر می‌دهد که تمایز مذکور تام نیست.(10)

بیان و دانستن این تمایزات، خصوصاً تمایز نژادی که اجتماعات را از یکدیگر متمایز می‌کند،‌از آن جهت سودمند است که راهی برای فهم تکثر ادیان می‌گشاید و دقیقاً به همین دلیل است که پیامبر هر قوم از میان همان مردم مبعوث می‌شود و با زبان همان مردم سخن می‌گوید. بنابراین طبیعی است که در هر دین در کنار عنصر ناب و نامشروط حقیقت، "حاشیه‌ای انسانی" وجود داشته باشد که متعلق است به قلمرویی که در آن حقیقت مطلق به درون جوهر بشری راه پیدا می‌کند. شووان معتقد است که این عناصر انسانی، تجملاتی و غیر ضروری‌اند و تأکید بیش از اندازه بر آنها برای اصالت اخلاقی و معنوی پیام الهی مضرند.(11)

کثرت ادیان و جایگاه وحدت متعالیه ادیان

مسئله عمده‌ای که خصوصاً در دوران معاصر، برای بشر به وجود آمده رویارویی با تکثر ادیان است. غالباً چنین پنداشته میشود که تکثر ادیان با ویژگیهای متناقض آنها البته از جنبه ظاهری اساس اعتقادات دینی را سست میکند و حتی این پندار باطل را در میان برخی،‌برانگیخته است که هر قومی بر اساس نیازهای خود، دینی را برای خود ساخته اند و خدای آن دین فرافکنی تصورات آن نوع از انسان‌ها بوده است. در مقابل این سردرگمی ها، سنت گرایان نظریه وحدت متعالیه ادیان را مطرح می‌کنند که در آن از یک سو، تکثر ادیان معتبر و حتی ضروری است و از سویی به وحدتی مافوق صورت ظاهری دین ارجاع می‌شود.

برای فهم این آموزه باید در چند اصل از اصول محوری سنت گرایان تأمل کنیم. نخست مسأله تنوع ضروری وحی‌ها و صور دینی است. این اصل مبتنی بر اصل تنوع نژادها و انسان‌ها است. سنت‌گرایان معتقدند که گسترش دینی خاص در نقطه‌ای از جهان به دلیل وجود روحیه‌ای خاص در آن مردم است. در حقیقت برای اجتماعات بشری متفاوت وحی‌هایی فرستاده می‌شود که جنبه‌های صوری آنها از طریق نیازها و ظرفیت‌ها متعین شده اند. شووان در این باره می‌گوید: آنچه تفاوت میان صور حقیقت را متعین میکند، تفاوت در ظرفیتهای انسانی است. انسانهای کاملی که در طول هزاران سال در میان قوم خویش ظهور کرده‌اند کم و بیش خصوصیات نژاد خود را داشته اند و به همین سبب وجود قابل‌های متنوع و بدیع، تشعشعات متفاوت از حقیقت واحد را طلب می‌کرد.(12)

توجه به این نکته اساسی است که حقیقت واحد است و به تعبیر شووان فراتر از صور جای دارد و در حقیقت غیر قابل تعریف است.(13) در حالیکه وحی‌ها به دلیل تجلی در صورتی خاص متعدد و متکثر می‌شوند.

به این ترتیب ادعای انحصارگرایان مبنی بر تمرکز حقیقت در یک دین خاص نفی می‌شود(14) و نیز کثرت گرایی به معنای حضور حقیقت مطلق در تمام ادیان مردود شمره می‌شود.

سنت گرایان برای فهم آموزه وحدت متعالیه ادیان، مفهوم مطلق نسبی را مطرح می‌کنند. به این معنا که فقط ذات مطلق، مطلق است و هر چه غیر او نسبی است. بنابراین یک دین خاص، مطلق نسبی است چرا که تنها خداوند مطلق است.

دکترنصر در این خصوص می‌گوید:

هر دین خاص هم مطلق دین و هم یک دین است؛ مطلق دین است از آن جهت که حقیقت مطلق و وسایط دستیابی به آن را در درون خویش دارد؛ و یک دین خاص است از آن حیث که متناسب با نیازهای روحی و روانی جماعت بشری خاصی که برای آن مقدر شده و مخاطب آن دین است، بر جنبه خاصی از حقیقت تأکید می‌ورزد.(15)

در اینجا نکته‌ای که ضرورت دارد روشن شود این است که اگر چه تکثر ادیان واقعی و قابل پذیرش است و معتقدین به یک دین خاص نباید آموزگاران و سایر چهره‌های شاخص آیین دیگر را انکار کنند، اما این به معنی پذیرش هر گونه ادعایی که صورت دینی داشته باشد نیست. در اینجاست که نیازمند دومین اصل، راست کیشی، هستیم. معیار راست کیشی در هر سنت دینی وجود آموزه و روش است.(16) به تعبیر روشنتر هر سنت دینی صحیح، زمانی راست کیش است که شامل بعد نظری، یعنی تمایز اساسی بین مطلق نسبی و واقعیت و توهم، و بعد عملی یعنی راهی برای رسیدن به واقعیت مطلق و زندگی بر اساس باشد.(17)

سنت‌گرایان برای آزمایش این دو معیار چند طریق معرفی می‌کنند:

1. ارزیابی منبع دین مذکور؛ هر دین صحیح باید به منبع وحیانی متصل باشد و با در نظر گرفتن اینکه دوران وحی به پایان رسیده است و پیامبر اسلام آخرین پیامبر (خاتم پیامبران) است؛ هیچ ادعایی مبنی بر نزول وحی جدید به آن معنا که در سنن دینی همچون یهودیت و مسیحیت و اسلام وجود داشته است، پذیرفته نمی‌شود.(18)

2. تطبیق رشد و توسعه آن سنت دینی با آموزه اصلی آن دین.

3. سنجش از طریق ثمرات و بهره‌ها؛ چنانکه در کتاب مقدس بیان شده است که بوسیله میوه‌هایشان آنها را بشناسید.(19)

ثمره یک سنت دینی راست کیش را می‌توان در نخبگان و قدیسان و نیز در هنر مقدس آن جویا شد که دامان آن سنت رشد کرده است.

سومین اصل، برای درک و وحدت متعالیه ادیان، تمایز میان بعد باطنی و بعد ظاهری دین است. هر دین از یک ظاهر و یک باطن تشکیل شده است. آنچه تمایز و تفاوت‌ها را ایجاد می‌کند، ظاهر دین است، اما باطن یا گوهر هر دین، امری بدون صورت است و با ذات مطلق ارتباط مستقیم دارد و ادیان در این نقطه، یعنی باطن، همگرا شده و وحدت می‌یابند. البته سنت‌گرایان معتقدند که رسیدن به باطن دین بدون توجه به قلمرو ظاهری ممکن نیست. زیرا قلمرو ظاهری که تأکید بر قوانین و احکام شرعی و اخلاقی دارد، خود مستقیماً از وحی ناشی شده است. اما در عین حال به سبب محدودیت در صورت خاص، نقش معین و محدودی ایفا می‌کند که آن عبارت است از انتقال حقایق به اذهان متوسط و بنابراین با نیازهای جمعی مردم انطباق می‌یابند. تنها عده محدودی از مردم این توانایی را دارند که به درون این صورت‌ها نفوذ کنند و باطن آنها را دریابند. بنابراین قلمرو باطنی عرصه تعقل و فهم است و با خود حقیقت، بدون اینکه در نقاب صوتی خاص محدود شده باشد، ارتباط می‌یابد.(20)

با این وجود قلمرو و باطن و ظاهر دائماً با یکدیگر در تعامل هستند و در یکدیگر نفوذ می‌کنند،نه به این دلیل که باطنی گرایی نسبی وجود دارد بلکه به این سبب که حقیقت یکی است و حقیقت انسان واحد است. علاوه بر این باطنی گرایی با اینکه صورت‌ها را تعالی می‌بخشد در عین حال نیاز به حمایت‌های آموزه‌ای، آئینی، اخلاقی و زیبایی‌شناختی (که مربوط به قلمرو ظاهراست) دارد. اما اغلب دیده می‌شود که ظاهر گرایان با کمترین مدارایی در مقابل اهل باطن جبهه می‌گیرند.(21) شووان علت این امر را چنین توصیف می‌کند:

ارزیابی ظاهر گرا از اهل باطن تقریباً با کمترین مدارا است، دلیل این امر آن نیست که به ظاهر گرایان قدرت خویشتن داری داده نشده است، بلکه به این سبب است که بخشی از دیدگاه باطن گرا برای ظاهرگرا مبهم مانده است و او نمی‌تواند بدون انکشاف حقیقی آن را ببیند و محترم شمارد.(22)

در نهایت برای ترسیم دیدگاه وحدت متعالیه ادیان به این نکته باید توجه کرد که معتبر دانستن دین‌ها در عرصه کثرت ادیان، هرگز به این معنا نیست که هر کس می‌تواند به راحتی تغییر کیش بدهد و در هر کجا که لازم دید، پیرو دینی دیگری شود. سنت گرایان بر این نکته تأکید دارند که اگر کسی پایبند به دین صحیحی باشد و کاملاً به دستورات آن عمل کند به رستگاری نائل می‌شود.

دکتر نصر در این زمینه می‌گوید: انسان برای محقق ساختن همه آنچه از نگاه دینی، قابل تحقق است، می‌تواند در عمل فقط از یک دین و یک طریق معنوی که در واقع، برای همان شخص مطلق دین و مطلق طریق به معنای دقیق کلمه است، تبعیت کند.(23)

بنابراین هر دین برای پیرو آن دین، مطلق است و باید نیز چنین باشد. اما در عین حال پیروان هر دین نباید دچار انحصار گرایی شوند چرا که به گفته شووان:

ادعای ظاهرگرا، مبنی بر داشتن انحصاری حقیقت واحد، یا حقیقت صرف، خطایی محض و آشکار است و در واقع هر حقیقت ضرورتاً صورتی مفروض دارد که متعلق به جلوه خاص خود است و همچنین از جهت متافیزیکی ممتنع است که هر صورتی از ارزش بی‌همتایی برخوردار باشد که بتواند سایر صور را طرد کند، زیرا صورت با خود محدودیت را همراه دارد و نمی‌تواند تنها جلوه ممکن از آنچه جلوه‌گر می‌شود باشد.(24)

به این ترتیب هر دین، در رساندن انسان به رستگاری و حقیقت، می‌تواند برای پیروان آن دین، مطلق در نظر گرفته شود، اما با ملاحظه حقیقت صرف و بدون صورت که لازمه ویژگی عدم تنهای آن، تجلیات متعدد است، دین‌های دیگر نیز از حقیقت برخوردار هستند و با این دید، هر دین مطلقاً نسبی می‌شود.(25)

در نهایت ذکر تفاوت دیدگاه سنت‌گرایان با سایر نظریات درباره دین و وحدت ادیان به نظر لازم می‌آید:

نخست آنکه سنت‌گرایان با نگرش تاریخی به دین که با توسل به اصل تأثیرپذیری ادیان از یکدیگر به عناصر و ویژگی‌های اساسی هر دین بهای کمی داده و یا آن را نادیده گرفته‌اند، کاملاً مخالفند. البته پیروان این مکتب منکر تأثیرگذاری تاریخی ادیان از یکدیگر و مبادله مفاهیم میان آنها نیستند؛ اما این فعل و انفعالات میان ادیان در مقایسه با مجموعه اصیل و پویای دین که ضرورتاً از عالم ملکوت سرچشمه دارد، امری ثانوی و فرعی پنداشته می‌شود. دوم آنکه حکمت خالده با روش پدیده‌شناسی متداول در مطالعه ادیان – یعنی شیوه‌ای که بر ایمان، حقیقت دین و تجلیات دین از طریق رابطه میان پدیده‌ها و ذوات معقول تأکید می‌کند – نیز مخالف است.(26)

سوم: پیروان حکمت جاویدان با نظریه مبتنی بر وحدت ادیان بر اساس قبول اصل مشترک توحید که بدون پشتوانه محکم اعتقادی بنا شده مخالف هستند. مدعیان چنین وحدتی امید دارند که با کنار گذاشتن بعضی اعتقادات و شعائر خاص هر دین، به وحدت متعالیه ادیان نائل شوند. در حالیکه بر مبنای پیروان جاویدان خرد، وحدت واقعی ادیان تنها در سطح عرفانی و باطن ادیان میسر است و در سطح ظواهر و شعائر نمی‌توان به چنین وحدتی نائل شد.

چهارم: سنت‌گرایان با پیروان نظریه نسبیت – که معتقدند همه ادیان نسبی و ساخته و پرداخته جوامع بشری‌اند و منشأ الهی ندارند – و نیز آنان که فقط دین خود را بر حق و سایر ادیان را خالی از حقیقت می‌دانند کاملاً مخالف است. (27)

 

منابع و مراجع:

علاوه بر قرآن و کتاب مقدست

1.شووان، فریتهوف؛ گوهر و صدف عرفان اسلامی، ترجمه مینو حجت، دفتر پژوهش و نشر سهروردی،‌ 1381

2.نصر، سید حسین؛ آرمان‌ها و واقعیت‌های اسلام، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، جامی، 1382

3.همو،‌ دین و نظام طبیعت، تهران، حکمت، 1384

4.همو؛ معرفت و معنویت، ترجمه ان‌شاءالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1381

5.همو؛ نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری، تهران، طه، 1379

6.Nasr,Sayyeid Hossien (ed); \'\'Essential Writing of Frithjof Schuon\'\' , U.S.A.,Element,Inc.,1991.

7.id.; \'\'Religion of the Heart (Essey Presented to frithjof schuon on His Eightieth Birthday) \'\'Washington D.C., Foundation for Traditional Studies,1991.

8.id.; \'\'Essential Writing of frithjof Schuon\'\' ,U.S.A.,Element , Inc.,1991.Washington D.C.,Foundation for Traditional Sstudies, 1991.

9.Needelman Jacob(ed.); \'\'The sword of Gnosis Baltimore, Penguine Books INC,1979.

10.Oldmeadow Kenneth ; \'\'Traditionalism\'\' ,Sirlanka ,Institute of Traditional Studies ,2000.

11.Schuon Frithjof ; \'\'Dimention of Islam\'\' , London ,Allen & Unwin ,1969.

12.id. ; \'\'Esoterism as Principle and as way\'\' , London ,Perennial books ,1981.

13.id.; \'\'Gnosis –Divine Wisdom\'\' ,London,John Murray,195.

14.id.; \'\'Light on the Ancient Worlds\'\' ,L.Northbourne (tran.), World Books,1984.

15.id.; \'\'Station of Wisdom\'\' , John Murray (trans.) , London , Perennial Books,1978.

16.id.; \'\'Transendent Unity of Religion\'\' ,Wheaton, Theosophical Publishing House , 1984.

پی‌نویسها:

1.نصر، سیدحسین؛ "معرفت و معنویت "،‌ ص 541.

2.نصر،‌ سید حسین، "معرفت و معنویت "، پیشین، فصل پنجم (انسان خلیفه الله و انسان عاصی).

3.Schuon Frithjof "Station of Wisdom";p.47.

4.Oldmeadow Kenneth , Traditionalism, pp.138-191

5. شووان البته در "گوهر و صدف عرفان اسلامی" فصل چهار صفحه 208، شودره‌ها را طبقه چهارم و مجزا از ویشنه‌ها می‌داند و بیان می‌کند که آنان فقط در صورت محرک خارجی به خیر روی می‌آورند و آنان کسانی هستند که تسلطی بر خود ندارند و به همین سبب فرمانبردار و تسلیم هستند.

6. نصر،‌ سیدحسین؛ " نیاز به علم مقدس"، ص112.

7. نصر، سیدحسین؛ "آرمان‌ها و واقعیت‌های اسلام" ص181.

8. نصر، سیدحسین؛ "معرفت و معنویت"، ص 357-356.

9. این نماد به شکل دایره‌ای است که از دو بخش سیاه و سفید تشکیل شده است؛ این دو بخش کاملاً از یکدیگر متمایز نیستند و بخشی از هریک در دیگری نفوذ کرده است. نقطه سفید در بخش سیاه و نقطه سیاه در بخش سفید نشان دهنده عنصری از بخش مخالف است که در دیگری غلبه دارد. این نماد متعلق به فلسفه تائویستی است و yin به معنای ماه (moon) و نماد زن است که اشاره به بخش سیاه دارد و yang به معنای خورشید (sun) و نماد مرد است و بخش سفید نمایانگر آن است. این نماد کاربردهای فراوانی دارد.

10. شووان، فریتهوف؛ "گوهر و صدف عرفان اسلامی"، ص104-102.

شووان در این زمینه مقاله‌ای با همین عنوان دارد که در اثر زیر چاپ شده است:

"The Sword of Gnosis" , j.Needleman (ed.), Baltimore Maryand, Penguin Book INC,1974.

11. پیشین، ص102.

12.Schuon ,Frithjof; \'Gnosis Divine Wisdom\' p.29.

13.ibid, p79.

14. تعابیری در قرآن وجود دارد که صریحاً ادعای انحصارگری را نفی می‌کند همانند:

برای هرکدام ما شریعتی تعیین کردیم و طریقتی ترسیم نمودیم، و اگر خدا خواسته بود، هر آینه شما را یک امت قرار می‌داد. ( لکل جعلنا منک شرعه و منهاجا و لوشاءالله لجعلکم امه واحده و لکن لیبلوکم فی ماء اتاکم...) مائده 48.

وما هرگز نمی‌فرستادیم پیامبری را به غیر از زبان قومش تا پیام روشن باشد برای آنان ( و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم ) ابراهیم 4.

15.نصر، سید حسین؛ " آرمان‌ها و واقعیات اسلام "، ص13.

16.همان، ص15.

17. Schuon , Frithjof ;\'\'Light on the Ancient Worlds\'\' ,p138.

18.see \'\'No Activity Without Truth\'\' by Frithjof Schuon in \'\'Sword Of Gnosis\'\' p35 also schuon Frithjof \'\'Light on the Ancient Worlds\'\' , P1338.

19. انجیل متی 7/20

20. Schuon , Frithjof ; \'\'Esoterism as Principle and as Way\'\' p.19.

21.Olmeadow \'\'Traditionalism\'\' ,chap.7(The Transcendence Unity of Religions);also CF. \'\'Essential Writing of Schuon\'\' , P. 14-26.

22.Huston Smith:Introduction to Frithjof schuon \'\'Transcendent Unity of Religion\'\' pxv.

23. سید حسین نصر؛ "معرفت و معنویت"، ص563.

24.Schuon , Frithjof ; \'\'Transcendence Unity of Religion\'\' P.17.

25. اما نکته حائز اهمیت این است که گاهی یک معرفت ذوقی و اصیل تشخیص می دهد که اگر چه حقیقت در تمام صور متکثر ادیان، حضور دارد، اما راه دستیابی به آن، در یک دین خاص در شرایط زمانی و مکانی معین بهتر از سایر مسیرهاست، در این صورت تغییر کیش جایز است و این مطلب با وحدت متعالیه ادیان تناقضی ندارد.

26. البته این تعبیر از پدیده شناسی که به معنای "کنار زدن حجاب برای تجلی ذات" مخالف دیدگاه سنت گرایان نیست (ر.ک.نصر، دین و نظام طبیعت، ص53، پانوشت 28)

27. نصر، سیدحسین، دین و نظام طبیعت، ص35-33.

 

 

تبلیغات