آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۱

چکیده

اصطلاح سرحد ناظر بر تعیین حدود نسبی قلمرو واحدهای سیاسی- فضایی پیشا وستفالیا است و واژه مرز حدود دقیق و رسمی وسعت سرزمینی دولت های مدرن را نشان می دهد. تحدید وسعت واحدهای سیاسی - فضایی تاریخی، تابعی از دوره زمانی و ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم است. مقاله حاضر بر تعیین سرحدات ایران از منظر شاهنامه فردوسی متمرکز است. از آنجا که شاهنامه اثری حماسی است، سرشتی زمانمند و مکانمند ندارد و تحلیل محتوای آن بر بنیاد واژه سرحد، امکان می پذیرد که این امر مستلزم بهره-گیری از دانش«جای نام شناسی» است. مقاله حاضر بر این فرض استوار است که جای نام های موجود در شاهنامه از یک سو، بازتاب نام های جغرافیایی ایران ویج در اوستا به عنوان یکی از منابع تدوین شاهنامه است و از دیگر سو، گویای کوششی است که در زمان ساسانیان برای انطباق نام جای ها اساطیری اوستا با واقعیات جغرافیایی فلات ایران شده است. دیگر آنکه شاهنامه الزاماً اثری تاریخی- جغرافیایی صرف نیست و نگارش آن تابع جهان اندیشه فردوسی و منابع مورد استفاده او بوده است. یافته های تحقیق نیز به روش کتابخانه-ای(کتب بویژه خود شاهنامه و نشریات)گردآوری شده است و روش شناسی پژوهش نیز ماهیتی روایتی - نقلی دارد. نتیجه پژوهش نشان داد که فردوسی در قالب شاهنامه به صورت سر راست به تعیین حدود جغرافیایی ایران نپرداخته و غیرمستقیم با توجه به رخدادهای سیاسی و تاریخی در دو مقیاس جهانی و ایرانی به واگویی مرزهای تاریخی– فرهنگی ایران پرداخته است.

تبلیغات