آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

در وجود «مشکل حومه ها» شکی نیست. از همین زاویه است که مجتمع های بزرگ (Grandes ensembles)، از سال های اولیه دهه ۷۰ میلادی در مطبوعات و مباحث سیاسی مورد گفتگو قرارگرفته اند تا ضرورت طرح یک سیاست شهری برای حل این معضل را توجیه کنند. اما ماهیت این مسئله چیست؟ مشکلات عمومی واقعیات عینی نیستند، بلکه محصول ساختارهای اجتماعی و سیاسی هستند که از تعاملات پیچیده میان عوامل متعدد شامل نهادها، گروه های ذینفع و جنبش های اجتماعی حاصل شده اند. یک واقعیت اجتماعی، تنها در نتیجه یک فرایند فشرده سه گانه ""نامگذاری، سرزنش (مقصر شناختن)، ادعا"" است که تبدیل به یک مشکل عمومی می شود : نامگذاری تشخیص مشکل است، سرزنش، شناسایی علل مشکل ذکر شده و یا مقصرانی است که بتوان مشکل را به آنها نسبت داد و ادعا تدوین و انتشار برنامه های دادخواهیِ اصلاح و درمان است. برای اتخاذ سیاست شهری از ابتدا ‪حالت های متعدد و رقابت کننده ای از مشکل مطرح وجود دارد که هریک جهت گیری های استراتژیک و اقدامات جداگانه ای را سبب می شود. بحث های مربوط به ماهیت مشکل و راه حل های ممکن آن در حیطه فضای عمومی، بعد از تصویب قانون هدایت و برنامه ریزی برای شهر و نوسازی شهری ۲۰۰۳ (معروف به قانون بُرلو) تقریباً به طور کامل از بین رفتند. نه سال بعد، با از هم پاشیدن ِتوهم یک راه حل کاملاً برنامه ریزی شده، از سرگیری بحث ممکن و حتی ضروری می شود. این مقاله در این چشم انداز و با دو هدف ارایه می شود : روشن شدن رویکردهای مختلف به «مشکل محله ها» و پیشنهاد ابزارهای اقدام عمومی.

تبلیغات