موسیقی چگونه میتواند در خدمت فیلمسازان کالا قرار گیرد؟ پاسخ این پرسش را در این اثر خواندنی جستجو کنید.
در این مقاله درمییابیم که موسیقی تبلیغ، موسیقی فیلم کوتاهی است که در پی روایت کردن قصهی کالا است. برای مثال، اگر فرکانسهای تبلیغ با مخاطب هم فاز باشد، روایت مفهوم اتفاق میافتد. اگر این دو فرکانس هم فاز نباشد، سکوتی بیمحتوا بر هر دو حاکم خواهد شد که نتیجه اش به هیچ خواهد رسید. مثل اینکه مخاطب، کانال تلویزیونی را عوض کند که به دیدن آن تبلیغ ادامه ندهد.
با مطالعهی این اثر درمییابیم که حتی کودکان برای اعداد، فیلمها، روزها، هفته ها، و ... رنگ قائل میشوند. اگر قرار باشد کالایی به تبلیغ این موضوع بپردازد، موسیقی آن نیز باید همخوانی محکم اما ظریف برقرار کند؛ یعنی موسیقی به الزام باید ""رنگی"" را در ذهن بیننده متصور کند. شما فکر میکنید چگونه و با کدام ابزار موسیقی، میتوان رنگ آفرید؟
""موسیقی: صدای برند"" به ما میآموزد که هر سازی به تنهایی دارای یک شخصیت کلی است؛ پیانو باوقار است، فلوت لطیف است، ویولونسن جدی ولی با احساس است، تیمبانی با جذبه است و ... زمانی که هویت یک کالا مشخص شد، از طریق استفاده از یک ساز یا ترکیب سازها میتوان به تأیید شخصیت یک کالا پرداخت؛ یعنی میتوان با کمک موسیقی، تبلیغی ساخت که در آن شخصیت کالا هم درک شود، و هم شنیده شود.مقالهی حاضر با نثری آهنگین و موسیقایی، در این باره حرفهای فراوانی دارد که برای کارگزاران تبلیغات سودمند است تا بیش از پیش بتوانند اثربخشی تبلیغات را با ""موسیقی"" افزایش دهند.