نصر حامد ابو زید، متفکّر مصری، در کتاب هایی که در زمان اقامتش در مصر نوشت، کوشید با اتّکا به نظریة خیال در صوفیه، تبیینی طبیعی و غیرمتافیزیکی از وحی ارائه کند؛ چه آنکه او از تبیین های فراطبیعی نسبت به امور دینی پرهیز داشت. بدین منظور، او از مقایسة نبوّت و کهانت بهره برد، تا آن را از جهت فرهنگی مقبول و آشنا معرفی نماید. چنین نگرشی به ماهیت وحی، با اشکالاتی مواجه است. نخست آنکه از جهت فرهنگی، بررسی ابو زید در مورد کهانت و شیوع فرهنگی آن کافی نیست، و به همان اندازه در تبیین نیز دچار دشواری است. دوم آنکه خرافه های فرهنگی، مانند کهانت، نمی تواند توجیه مناسبی برای وحی ارائه کند. و دست آخر اینکه مدّعای او، با شواهد درون دینی یعنی آیاتی از قرآن سازگار نیست.
از سوی دیگر، تبیین ماهوی او نیز مقصود او را بیان نمیکند و مسئلة خیال و رؤیا فرافکنی مسئلة تبیین است. همچنین اگر تقریری حداکثری از نظر صوفیه صورت گیرد، با وحی زبانی ـ که دیدگاهی رایج است ـ سازگار نخواهد بود؛ چنانکه با مبانی معرفت شناختی ابو زید نیز سازگاری ندارد؛ زیرا معرفت شناسی صوفیه چیزی جز وجودشناسی ایشان نیست، و در روش های پدیدارمحور نمیتوان چنین تبیینی را پذیرفت.