آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

«انسان» از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده و موجب به وجود آمدن علوم مختلفی شده است. این علوم در طول تاریخ دچار تطوّرات و دگرگونیهایی شده اند. علم النفس سنتی و مردم شناسی مدرن، دو دانش با دو رویکرد کاملاً متفاوت ناظر به همین مسئله هستند. اما شکاف محتوایی بین این دو دانش، به صورت ناگهانی به وجود نیامده، بلکه در دوران روشنگری هم جهت با انقلاب کپرنیکی در ساحت فلسفه تغییراتی نیز در روش شناخت انسان نیز به وجود آمد که میتوان نمونه بارز آن را در کتاب «انسان شناسی از منظری پراگماتیک»1 دید. این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری در پی مقایسه انسان شناسی کانت و ارسطو است. حاصل آنکه کانت در انسان شناسی سعی در تبیین طبیعت انسان از نگاهی پراگماتیک دارد و طبیعت انسان را به وجوه اجتماعی آن، مانند تمدن، جامعه پذیری، تربیت و... گره زده و میکوشد تبیین جامعی از وجوه فردی و جمعی انسان ارائه دهد. رویه کانت بر خلاف سنت علم النفسی، به هیچ وجه ذات گرایانه نبوده و دقیقا مرحله واسطی بین این سنت و علوم انسانی مدرن به حساب میآید.

تبلیغات