آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

 هر انسانى در زندگى فردى و اجتماعى خود مطلوب و هدفى دارد که براى تحقق بخشیدن به آن تلاش و کوشش مى‏کند.
 زمانى انسان در راه رسیدن به هدف و مطلوب تلاش مى‏کند که از سویى از نیروى تحرّک بخش و انگیزاننده به سوى آن چه که مطلوب اوست برخوردار باشد و از سویى از نیروى بازدارنده و نگاه دارنده از آن چه که مانع رسیدن او به مطلوب یا موجب کندى پیشرفت او مى‏گردد بهره‏مند باشد، و به عبارت دیگر: انسان در تلاش‏هاى فردى و اجتماعى خود به انگیزه احتیاج دارد تا در او تحرّک ایجاد کند و او را وادار سازد به سوى مطلوب و هدف حرکت کند و به نیروى بازدارنده‏اى نیازمند است تا موانع رسیدن به مطلوب را کنار زند.
 از این رو انسان هایى که در زندگى هدف آن‏ها تأمین نیازهاى مادى است انگیزاننده او جلب منفعت و بازدارنده او دفع ضرر است یعنى هرچه که سبب جلب منفعت بیشتر او گردد و سود بیشترى را متوجه او کند از آن استقبال مى‏کند و هرچه که موجب ضرر شود از آن گریزان است.
 انسان با ایمانى که در جهت لقاء الهى و رستگارى و نجات خود در تلاش است نیازمند به دو نیروى توان بخش و حرکت آفرین و نگاهدارنده است.
 آن چه که در انسان تحرّک ایجاد مى‏کند یاد خدا و صفات جلال و جمال او و نعمت‏هاى بى پایانش است و آن چه که بازدارنده از موانعى چون خود بینى‏ها و تجاوزها است همانا یاد خداست.
 از این رو قرآن کریم فرموده است: «یا ایها الّذین آمنوا اذکروا اللّه ذکراً کثیراً و سبّحوه بکرة و اصیلاً؛(1) اى کسانى که ایمان آورده‏اید خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را تسبیح گویید و او را به پاکى یاد کنید.
» انسانى که به یاد خدا باشد هم وظائف خود را براى رسیدن به لقاء اللّه به درستى انجام مى‏دهد و هم از معصیت و نافرمانى اجتناب مى‏کند.
 زیرا یاد خدا یعنى توجه به سرچشمه قدرت روحى و معنوى و عامل سعادت و کمال.
 از آن جایى که عوامل غفلت در زندگى‏هاى مادى بسیار فراوان و تیرهاى وسوسه شیطان از هر سو حیات واقعى انسان را نشانه مى‏گیرد، براى مبارزه با آن جز یاد خدا و با تمام وجود به یاد خدا بودن مؤثر نخواهد بود.
 شایان توجه است که قرآن فرمود:زیاد و پیوسته به یاد خدا باشید و این به این معناست که یاد خدا باید بر همه اعمال انسان پرتو افکن بوده و بر آن نور و روشنایى بیفکند و در همه صحنه‏هاى زندگى انگیزه مناسب الهى با یاد خدا براى عبادت و اطاعت بوجود خواهد آمد.
 و به عبارت دیگر: هنگامى که یاد خدا برده مى‏شود یک دنیا عظمت، قدرت، علم و حکمت در قلب انسان متجلى مى‏گردد.
 زیرا خداى سبحان داراى اسماء حسنى و صفات علیا و صاحب تمام کمالات و منزّه از هرگونه عیب و نقص است، توجه مداوم به چنین حقیقتى که داراى چنان اوصافى است روح انسان را به نیکى‏ها و پاکى‏ها سوق مى‏دهد و از بدى‏ها و زشتى‏ها پیراسته مى‏دارد و در واقع اوصاف جمال الهى در آدمى تجلّى مى‏کند و آدمى که اوصاف جمال الهى در او تجلّى کرد از گناه و فساد و آلودگى اجتناب مى‏نماید.
 در حقیقت یاد او، یاد مراقبت او، یاد حساب و جزاى او، یاددادگاه عدل او و بهشت و جهنم و دوزخ او است و این یاد است که جان را صفا و دل را نور و حیات مى‏بخشد.
 راز کثرت یاد خدا این که قرآن در آیه مورد بحث از مؤمنان خواسته تا زیاد به یاد خدا بوده و در همه حالات و شؤون او را یاد کنند براى آن است که: اولاً: شیطان در حال غفلت به انسان حمله مى‏کند و اگر کسى به یاد خدا متذکر باشد به دام شیطان نمى‏افتد.
 ثانیاً: یاد خدا سنت حسنه‏اى براى تقویت روح فرشتگى در انسان ذاکر است.
 زیرا ملائکه دائماً به یاد خدا هستند و هرگز خسته و افسرده نمى‏شوند: «یسبّحون اللیل و النهار لایفترون؛(2) تمام شبانه روز تسبیح خدا میگویند و سست نمى‏شوند.
» پس انسانى که مى‏خواهد فرشته خو شود پیوسته به یاد خداست.
 در کثرت یاد شده کمیت و کیفیت هر دو باید لحاظ شود زیرا خداى سبحان از ذکر بدون اخلاص و حضور قلب به عنوان ذکر قلیل و اندک یاد مى‏کند: «ولایذکرون اللّه الّا قلیلا؛(3) منافقان کم به یاد خدا هستند.
» زیرا ذکر آن‏ها بدون روح و زبانى است و در واقع ذکر کثیر یعنى ذکر با روح و با خلوص است که حافظ انسان است.
 حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «انّ اللّه سبحانه وتعالى جعل الذکر جلاءً للقلوب، تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقادبه بعد المعانده؛(4) خداى سبحان یاد خود را مایه جلاى قلب‏ها قرار داده که بر اثر آن گوش، پس از سنگینى (بر اثر غفلت) شنوا شود و چشم پس از کم سویى بینا گردد و از لجاجت و عناد به اطاعت و انقیاد باز گردد و رام شود.
 هنگامى که انسان نام خدا را به عظمت مى‏برد و اوصاف جمال و جلالش رااز علم و قدرت و سمع و بصر و مقام رحمانیّت و رحیمیت و مراقبت او را نسبت به بندگان بر مى‏شمارد و پرده‏هاى غفلت از مقابل چشم او کنار مى‏رود و حق را به خوبى مى‏بیند.
 غوغاى هوا و هوس‏ها فرو مى‏نشیند و نداى داعیان حق را شنیده و در برابر فرمان خداى متعال به انقیاد کامل دست مى‏یابد.
 معنا و حقیقت ذکر ذکر در لغت به معناى مطلق یاد کردن و توجه داشتن است خواه به زبان باشد و خواه به قلب و دل و خواه به فعل و عمل، اما حقیقت ذکر: توجه قلبى و باطنى انسان به ساحت قدس پروردگار است در حقیقت ذکر خدا، عبارت است از یک حالت خدا بینى روحانى و توجه باطنى به خداى جهان به گونه‏اى که آدمى خدا را حاضر و ناظر خویش در محضر پروردگار جهان بداند، کسى که این چنین به یاد خدا باشد به دستورات خدا عمل مى‏کند، واجبات را انجام مى‏دهد و محرّمات را ترک مى‏کند.
 حضرت على(ع) فرمود: «لاتذکر اللّه سبحانه ساهیاً و لاتنسه لاهیا واذکره ذکراً کاملاً یوافق فیه قلبک لسانک و یطابق اضمارک و اعلانک ولن تذکره حقیقة الذکر حتى تنسى نفسک فى ذکرک و تنفقدها فى امرک؛(5) خداى سبحان را از روى سهو و غفلت ذکر نگو و او را فراموش مکن، خداى را ذکر کامل بگو به طورى که قلب و زبانت همراه و باطن و ظاهرت هماهنگ باشند، خدا را به حقیقت ذکر یاد نمى‏کنى جز در صورتى که در حال ذکر، نفس خودت را فراموش کنى و در انجام کار، خودت را نیابى.
» عارفى گوید: ذکر روح عبادت عملى و نهایت ثمره آن است و آن را اولى است که موجب دوستى و حب خداست و آخرى است که موجب السن به خداوند است زیرا مرید او آغاز کار با تکلف و زحمت ذکر خدا مى‏کند تا بتواند دل و زبان خود را از وسواس منصرف کند، پس اگر موفق به مداومت بر ذکر گردد اُنس به خداوند پیدا مى‏کند و حبّ مذکور یعنى خدا در دلش کاشته مى‏شود.
 جهت تنبیه و بیدارى از مثالى استفاده مى‏شود و آن این که، هرگاه در حضور یکى از ما از کسى ستایشى به عمل آید و او را به داشتن صفات پسندیده یاد کنند، آن شخص به سبب شنیدن وصف او و کثرت ذکر خیر او، وى را دوست داشته و به او عشق ورزد.
 سپس به جهت یادآورى فراوان از او ناچار به یک یادآورى بیشترى از او دچار مى‏گردد به حدى که تاب ندیدن او را ندارد، چرا که هر کس چیزى را دوست بدارد فراوان از او یاد مى‏کند و هر که فراوان از چیزى یاد کند، هرچند با تکلّف و زحمت هم باشد آن را دوست خواهد داشت.
 همچنین ذکر خدا در آغاز کار با تکلّف صورت گیرد تا این که میوه انس و دوستى او را به بار آورد و در آخر کار تاب آوردن بر عدم دیدار او ممکن نمى‏شود.
(6) بنابراین انسان گرچه به ذکر لفظى مى‏پردازد اما آن چه مهم است که ذکر لفظى وسیله‏اى براى ذکر قلبى گردد به گونه‏اى که آدمى پیوسته خود را در محضر او دیده و او را حاضر و ناظر برخود بداند.
 مراتب ذکر ذکر مقامى بسیار وسیع و داراى مراتب و درجاتى است که اولین مرتبه‏اش ذکر لفظى و زبانى و نهایت آن انقطاع کامل است.
 الف: ذکر زبانى‏ کسى که به ذکر و یاد خدا است همینکه به خدا توجه کرد به قصد قربت اذکار مخصوص را بر زبان جارى سازد بدون آن که به معانى آن‏ها توجه داشته باشد.
 ب: ذکر معنوى‏ انسانى که به قصد قربت ذکر مى‏گوید، در همان حال معناى آن را بر ذهن خود خطور دهد و به دل سرایت دهد تا دل از آن متأثر گردد.
 ج: ذکر قلبى‏ در این مرتبه زبان از قلب پیروى مى‏کند و ذکر مى‏گوید و در باطن ذات به مفاهیم ذکرها ایمان دارد که زبان با پیروى از قلب به گفتن ذکر مشغول مى‏شود.
 این ذکر است که عمیق‏ترین اثرات روحى و معنوى را براى انسان داراست.
 د: ذکر در تمام حالات‏ انسانى که دائم الحضور است و پیوسته خود را در حضور خدا مى‏بیند و با او انس دارد و اگر لحظه‏اى غفلت کند احساس گناه کرده و به درگاه خدا توبه مى‏کند.
 البته این مرحله ویژه بندگان خاص خدا است که همیشه با یاد خدا پیوند برقرار کرده و هیچ نوع علاقه و تمایلى که معارض با حبّ الهى و رضا و خوشنودى او باشد در او راه نمى‏یابد.
 مواقف ذکر در آیات و روایات از مؤمنان خواسته است که پیوسته به یاد خدا باشند و ذکر و یاد خدا را عمل همیشگى خودشان بدانند و درباره اولواالالباب فرموده است: «الذین یذکرون اللّه قیاماً و قعوداً و على جنوبهم؛(7) آنان که در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که به پهلو خوابیده‏اند به یاد خدا هستند.
» یعنى خردمندان همیشه و در همه حالات به یاد خدا هستند.
 در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده که آن حضرت فرمود: «هر چیزى حد و اندازه‏اى دارد جز ذکر و یاد خدا که هیچ حد و مرزى براى او نیست.
» «فرض اللّه عزّ و جلّ الفرائض فمن ادّا هنّ فهو حدّ هنّ و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه و الحج فمن حجّ فهو حدّه الّا الذکر فانّ اللّه عزّ و جلّ لم یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدّاً ینتهى الیه ثم تلاهذه الآیه «یا ایها الذین آمنوا اذکروا اللّه ذکراً کثیراً و سبّحوه بکرة و اصیلا» و فقال لم یجعل اللّه عزّو جلّ له حداً ینتهى الیه؛(8) خداى سبحان فریضه‏ها را واجب کرده است هر کس آن را ادا کند حدّ آن را تأمین کرده است، هر کس در ماه رمضان روزه بگیرد، حدش انجام گردیده است و حج را هر کس بجا آورد همان حد آن است جز یاد خدا که خداى سبحان به کم آن راضى نشده و براى کثیر آن حدّى قائل نگردیده است سپس آیه را خواند که‏اى مؤمنان زیاد به یاد خدا باشید و صبح و شام او را تسبیح کنید یعنى خدا حدّ و مرزى براى ذکر قرار نداده است.
» سپس امام صادق فرمود: پدر من امام باقر(ع) کثیرالذکر بود و بسیار ذکر مى‏گفت.
 هر وقت با او راه مى‏رفتم ذکر خدا مى‏گفت به هنگام غذا خوردن نیز به یاد خدا بود.
 حتى هنگامى که با مردم سخن مى‏گفت از ذکر خدا غافل نمى‏شد.
 و مى‏فرمودند: که در هر مجلسى به یاد خدا باشید و اگر در مجلسى نیکان و بدان در آن حضور دارند، اگر بدون یاد خدا آن مجلس را ترک کنند در روز قیامت براى آن‏ها حسرت و افسوس خواهد بود.
(9) با همه تأکیدهایى که در کثرت ذکر شده است اما در برخى مواقع تأکید بر ذکر و یاد به عمل آمده است زیرا آن مواقع اگر انسان دچار غفلت شود احتمال لغزش او فراوان است و آن موارد عبارتند از: الف: هنگام ملاقات با دشمن‏ آدمى وقتى در میدان کارزار در برابر دشمن قرار گرفت به روحیه قوى نیازمند است تا دچار تزلزل نشود این جاست که او با یاد خدا روحیه سرباز مجاهد را تقویت مى‏کند و در میدان جنگ احساس مى‏کند که تنها نیست، تکیه گاه نیرومندى دارد که هیچ قدرتى در برابر او مقاومت نمى‏کند.
 افزون بر آن یاد خدا، یاد دنیا و تعلقات دنیا را از دل او بیرون مى‏کند و با آرامش و قوت و قدرت به فلاح و رستگارى و پیروزى نائل مى‏شود: «یا ایّها الذین آمنوا اذا لقیتم فئة فاثبتوا و اذکروا اللّه کثیراً لعلّکم تفلحون؛(10) اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگامى که گروهى از دشمنان را در برابر خود در میدان نبرد ببینید ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار و پیروز شوید.
» ب: هنگام خلوت و تنهایى‏ یکى از مواقعى که انسان باید بیاد خدا باشد زمانى است که تنهاست زیرا در حال تنهایى شیطان به انسان نزدیک و او را وسوسه مى‏کند و با وسوسه کردن اوهام و افکار او را مشغول و زمینه‏هاى گناه را براى او فراهم مى‏کند از این رو امام صادق(ع) فرمود: «شیعتنا اذا خلوا ذکروا اللّه کثیراً؛(11) شیعیان ما وقتى تنها شدند زیاد خدا را یاد مى‏کنند.
» و در روایت دیگرى امام باقر(ع) فرمود: «فى التورات مکتوب فیما ناجى اللّه به موسى بن عمران به یا موسى خفنى فى سرّ امرک احفظک من وراء عوراتک و اذکرنى فى خلواتک و عند سرور لذّاتک اذکرک عند غفلاتک؛(12) در تورات نوشته شده است که هنگام مناجات موسى با خدا، خدا به او فرمود: اى موسى در پنهان از من بترس تا تو را حفظ کنم و در خلوت‏ها و هنگام خوشى‏هایى که در اثر لذت حاصل مى‏شود مرا یاد کن تا در غفلت‏ها به یاد تو باشم.
» ج: هنگام ورود به بازار یکى از چیزهایى که انسان را از خدا غافل و در نتیجه زمینه خطا و گناه را فراهم مى‏کند توجه به دنیا و مظاهر دنیاست، انسانى که وارد بازار مى‏شود اگر بازارى نباشد کالاهاى دنیا در برابر او جلوه نمایى مى‏کند و او را به خود مشغول مى‏نماید اگر امکان فراهم کردن آن را نداشته باشد دچار حسرت و افسوس مى‏شود و اگر امکان فراهم کردن آن را داشته باشد به خود آن مشغول مى‏گردد و اگر بازارى باشد همیشه در معرض انواع آفت هاست آفت هایى چون گران فروشى، کم فروشى، غشّ و تقلّب و خیانت در معاملات و امثال آن ها، اینجاست که انسان اگر بخواهد از این آفت‏ها خود را مصون بدارد نیازمند به نیروى باز دارنده بسیار قوى است که از درون او را کنترل کند و این نیروى بازدارنده قوى همانا یاد خداست.
 حضرت على(ع) فرمود: «اکثروا ذکر اللّه اذا دخلتم الاسواق و عند اشتغال الناس فانه کفّارة للذنوب و زیادة فى الحسنات و لاتکتبوا فى الغافلین؛(13) هنگامى که وارد بازار مى‏شوید و هنگام اشتغال مردم، بسیار خدا را یاد کنید که یاد خدا کفّاره گناهان و افزایش حسنات است و انسانى که به یاد خدا باشد در ردیف اهل غفلت نوشته نمى‏شود.
» د: هنگام خشم و غضب‏ یکى از مواردى که انسان دچار لغزش مى‏شود هنگامى است که دچار حالت خشم و غضب شود.
 زیرا انسانى که دچار حالت خشم شود زبانش در اختیارش نیست، و گاهى اعضا و جوارح او در اختیارش نیست از این رو زبان به بدگویى مى‏گشاید و به دیگران فحش مى‏دهد و یا ممکن است فردى را مورد ضرب و شتم قرار دهد و به طور کلى به حرکات و رفتار ناهنجار دست یازد و اگر آدمى در این حال بخواهد بر خود مسلّط شده و برخود و اعضاء و جوارح خود مسلط باشد به عمل بازدارنده‏اى بسیار قوى نیازمند است و آن عامل قوى همان یاد خدا است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «یقول اللّه عزّ و جلّ یا ابن آدم اذکرنى حین تغضب اذکرک حین اغضب فلا امحقک فیمن امحق؛(14) خداى سبحان مى‏فرماید: اى فرزند آدم هنگام خشم و غضبت به یاد من باش تا من هنگام غضب به یاد تو باشم و در موردى که کسى را هلاک و نابود مى‏کنم تو را نابود نسازم.
» ه: هنگام تصمیم‏گیرى و. آدمى هنگامى که براى کارها تصمیم‏گیرى مى‏کند باید به یاد خدا باشد از این رو پیامبر خدا(ص) فرمود: «اذکروا اللّه عند همّک و عند لسانک اذا حکمت و عند یدک اذا اقسمت؛(15) در سه زمان به یاد خدا باشید: 1- هنگامى که بر انجام کارى تصمیم گرفتى 2- هنگام داورى و قضاوت در پیشگاه زبان 3- در موقع تقسیم وقتى دستت را مى‏گشایى».
 در این روایت از مؤمنان خواسته است هنگام تصمیم‏گیرى و همت بر انجام کارها و در حالت قضاوت و داورى که آدمى همیشه در معرض خطاست و در موقع تقسیم کردن که به طور طبیعى امکان لغزش وجود دارد، به یاد خدا باشند تا در این شرائط از لغزش مصون بمانند.
 در حقیقت ذکر و یاد خدا براى آن است که انسان در برابر لغزش‏ها مصونیت پیدا کند از این رو در شرائطى که امکان لغزش بیشتر است یاد خدا نمودن تأکید شده است.
 در روایتى پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من اطاع اللّه فقد ذکر اللّه و ان قلّت صلاته و صیامه و تلاوته و من عصى الله فقد نسى اللّه و ان کثرت صلاته و صیامه و تلاوته؛(16) هر کس خدا را اطاعت کند، در حقیقت خدا را یاد کرده است، گرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش کم باشد و کسى که خدا را معصیت کند، در حقیقت خدا را فراموش کرده است گرچه قرآن خواندن و نماز و روزه‏اش زیاد باشد.
 در واقع اثر مهم یاد خدا به طاعت خدا و ترک معصیت اوست.
 آثار ذکر با توجه به این، ذکر و یاد خدا یک مقام باطنى و استکمال حقیقى معنوى و روحانى است و انسانى که به یاد خدا مى‏پردازد ودر قلب خود به یاد خداست آثار و علائمى دارد که با آن آثار از انسان غافل از خدا امتیاز داده مى‏شود و وجود آن کمال و حقیقت باطنى با آن آثار شناخته مى‏شود که برخى از آن آثار عبارتند از: 1- پاى بندى به اطاعت خدا انسانى که پیوسته به یاد خداست در باطن ذات خود جمال الهى مشاهده مى‏کند و خود را در محضر او مى‏بیند و انسانى که همواره خود را در محضر خدا ببیند از دستوراتش پیروى مى‏کند، فرمان‏هاى الهى را اجرا و از نواهى او اجتناب مى‏کند و اگر انسانى خواست بداند به یاد اوست مقدار تعهد خود را نسبت به اوامر و نواهى الهى مشاهده کند در صورت پاى بندى به آن در مقام ذکر خواهد بود.
 امام صادق(ع) فرمود: «من کان ذاکر اللّه على الحقیقه فهو مطیع و من کان غافلاً فهو عاص؛(17) هر کس واقعاً، به یاد خدا باشد مطیع او خواهد بود و هر که غافل باشد گناهکار است.
» 2- بصیرت و بینش درونى‏ یکى از آثار ذکر خدا دست یافتن به روشن بینى و بصیرت درون است انسانى که به این حالت روشن بینى رسید شیطان را دیده و او را دفع مى‏کند قرآن کریم در سوره اعراف آیه 203 فرمود: «انّ الذین اتقوا اذا مسّهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون؛ آنان که از تقوا برخوردارند هنگامى که دسته هایى از شیطان او را مسّ کنند، متذکر شده و به یاد خدا مى‏افتند و در این حال آن‏ها دیده مى‏شوند.
» یعنى افراد با تقوا هنگامى که با وسوسه‏هاى شیطانى مواجه شوند با یاد خدا و نعمت‏هاى بى پایانش و با یاد عواقب شوم گناه و مجازات دردناک آن، ابرهاى تیره و تار وسوسه‏هاى اطراف قلب آن‏ها کنار مى‏رود و راه حق را به روشنى مى‏بیند.
 براى توضیح مطلب توجه به دو نکته لازم است: الف: شیطان به هر موجود متمرّد و سرکشى اطلاق مى‏شود که در صدد آزار رساندن به انسان است و این شیطان به صورت‏هاى گوناگون در برابر انسان ظاهر مى‏شود تا او را اغوا کرده و به انحراف و گناه بکشاند.
 ب: از منظر قرآن، شیطان دشمن سرسخت انسان است و همواره با وسوه کردن او، موجبات ضلالت و گمراهى او را فراهم مى‏کند و باعث بدبختى او مى‏گردد بنابراین انسانى که در معرض وسوسه و اغواء دشمن سر سختى قرار دارد که قسم خورده تا او را منحرف سازد به ابزارى نیازمند است که با آن بتواند شیطان را طرد و با او مقابله کند و ذکر و یاد خدا تنها وسیله سلامت از وسوسه‏هاى شیطان و طرد اوست.
 امام على(ع) فرمود: «ذکر اللّه رأس مال کلّ مؤمن و ربحه السلامة من الشیطان؛(18) یاد خدا سرمایه مؤمن است که سودن سلامتى از وسوسه‏هاى شیطان است.
» و همان حضرت فرمود: «ذکر اللّه مطردة الشیطان؛(19) یاد خدا وسیله طرد و دفع شیطان است.
» در آیه مورد بحث نیز گروه شیطان را به مانند دشمنى معرفى کرده است که در اطراف قلب انسان طواف مى‏کند تا راه نفوذى به قلب پیدا کند.
 این جاست که آدمى نیاز به دیدبانى است آگاه و هوشیار که مراقبت و نگهبانى داده تا این دشمن به حریم قلب او راه نیابد و یاد خدا آن وسیله‏اى است که پرده‏هاى غفلت را کنار زده و اطراف قلب او را روشن و نورانى مى‏کند در این صورت شیطان دیده شده و با دیده شدن دشمن به طور طبیعى آدمى آنرا دفع و طرد مى‏کند و به بیان دیگر: راه ورود شیطان در انسان دو چیز است: الف: نارسایى و ناتوانى فکرى و عقلى که موجب ایجاد انحراف فکرى و لغزیدن به سوى باطل مى‏شود.
 راه مقابله با نفوذ شیطان در این رابطه تقویت نیروى عقل از طریق تعقّل و تفکر و تحصیل علوم و حقایق یا رسیدن به مرحله یقین مى‏باشد و انسانى که به مقام یقین رسید که شیطان دشمن سرسخت اوست و مى‏خواهد نورانیت و روشنایى را از انسان بگیرد و او را دچار ظلمت‏ها و تاریکى‏ها سازد به طور طبیعى با او برخورد مى‏کند و این همان تقواى علمى و معرفتى است که جهل و ناتوانى فکرى را دفع مى‏کند.
 ب: نارسایى‏هاى روحى و رذایل اخلاقى مانند هوس و تمایلات، حرص و حسد و کبر که شیطان از این طریق در انسان نفوذ کرده و او را به گناه وا مى‏دارد و انسانى که از تقوا برخوردار است و از خدا پروا مى‏کند با هوس و رذایل مبارزه کرده و فقط خدا در قلب او حضور دارد و انسانى که به یاد خداست و خدا در قلب او حضور دارد با این امور نیز برخورد مى‏کند.
 بنابراین پروا پیشگان با ذکر و یاد خدا عامل نفوذ شیطان یعنى جهل، غفلت، نسیان و هوس‏ها را به قلب خود مى‏بندد.
 3- آرامش قلبى و روحى‏ همیشه اضطراب و نگرانى یکى از بزرگترین بلاى انسان‏ها بوده و هست و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى کاملاً محسوس است و در برابر آن آرامش از ارزش‏مندترین نعمت‏هاى الهى در زندگى انسان بوده و در سعادت انسان نقش مهمى ایفا مى‏کند، قرآن کریم با یک جمله کوتاه نزدیک‏ترین راه براى کسب آرامش را به انسان معرفى کرده و فرموده: «الذین آمنوا و تطمئن القلوبهم بذکر اللّه الا بذکر اللّه تطمئن القلوب؛(20) آن‏ها کسانى هستند که ایمان آورده‏اند و دل هایشان به یاد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‏ها آرامش مى‏یابد.
» براى اینکه روشن شود ذکر خدا چگونه موجب آرامش مى‏شود در آغاز باید به عوامل اضطراب اشاره کرد: به طور کلّى عوامل اضطراب و دل هره را مى‏توان در موارد زیر خلاصه کرد: اول: انواع مصیبت‏ها از قبیل بیمارى‏هاى خود و بستگان، مرگ خود و وابستگان، ظلم‏ها و تعدیات و حق کشیهاى دیگران، ناسازگارى‏ها و مزاحمتها.
 دوم: ناراحتى و حسرت در اثر فقدان امور دنیا که به آن‏ها دسترسى ندارد.
 سوم: ترس از این که آن را دارد از دست بدهد، مى‏ترسد اموالش از بین برود، ترس از این که فرزندش را از دست بدهد، ترس از این که بیمار شود یا بمیرد.
 احتمال زوال نعمت‏ها و مانند آن آرامش را از انسان سلب مى‏کند.
 چهارم: گاهى انسان به دلیل احساس پوچى زندگى و بى معنا دانستن آن، دچار اضطراب و دلهره مى‏شود.
 پنجم: گاهى انسان به دلیل احساس تنهایى چه تنهایى فیزیکى به این گونه که در محیطى به تنهایى زندگى کند و چه تنهایى روانى و روحى به این صورت که احساس مى‏کند کسى به او توجه نمى‏کند و از زحمت او قدردانى نمى‏کند.
 با توجه به این عواملى که براى اضطراب برشمرده شد، یاد خدا در صورتى که آن یاد حقیقى و قلبى باشد در او حالت آرامش ایجاد مى‏کند زیرا انسانى که همیشه خدا را با خود مى‏بیند و عظمت و جلال و جمال الهى براى او تجلّى مى‏کند و او را سرچشمه همه کمالات و خیرات به لحاظ این که خدا را دارد همه چیز را دارد و چون خدا را دارد به امور دنیا دلبستگى ندارد تا از فقدان آن‏ها در ترس و اندوه باشد و هنگام وقوع حوادث ناخوشایند او را مونس خود مى‏داند و در حال تنهایى همواره او را با خود مى‏یابد.
 از این رو امام حسین(ع) در دعاى عرفه فرمود: «ماذا وجد من فقدک و ما الذى فقد من وجدک؛(21) آن که تو را یافت چه چیزى را از دست داده است و کسى که تو را از دست داد چه چیزى یافته است.
» در واقع انسان مؤمن با یاد خدا و وجدان و یافتن او همه چیز را یافته است زیرا خدایى را دارد که همه چیز را دارد.
 قرآن کریم فرمود: «من اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا؛(22) اگر کسى از یاد خدا اعراض کند گرفتار معیشتى ضنک و زندگى تنگ خواهد شد.
» زیرا کسى که خدا را فراموش و با او قطع رابطه کند، چیزى غیر از دنیا براى او نمى‏ماند که به او دل ببندد.
 در نتیجه تمام تلاش‏هاى خود را منحصر در آن مى‏کند و فقط به اصلاح زندگى دنیا مى‏پردازد و روز به روز آن را توسعه مى‏دهد و این زندگى او را آرام نمى‏کند.
 زیرا همواره عمر او میان دو چیز خلاصه مى‏شود اولى تلاش براى بدست آوردن چیزهاى جدید و دوم ترس از جدا شدن از دارایى‏ها.
 اصولاً تنگى زندگى به خاطر کمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است و آن کس که به خدا ایمان دارد و دل به ذات او بسته، از همه نگرانى‏ها در امان است.
 4- خدا به یاد انسان متذکر یکى از آثار ذکر آن است که اگر انسانى به یاد خدا باشد خدا نیز به یاد اوست: «فاذکرونى اذکرکم؛(23) بیاد من باشید تا به یاد شما باشم.
» خدا با یاد کردن مؤمن، گناه را از او باز مى‏دارد و او را از خطر معصیت مى‏رهاند چنان که درباره حضرت یوسف(ع) فرمود: «ولقد همّت به وهمّ بها لولا ان رآبرهان ربّه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین؛(24) آن زن قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را نمى‏دید قصد وى مى‏کرد این چنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود.
» مشاهده حضور حق و شهود قلبى خدا از کاملترین مصادیق یاد حق است پاداش و اثر چنین یادى آن است که سوء و فحشا از انسان باز داشته شده و گناه و فحشاء به سراغ او نمى‏آید.
 در واقع این لطف ممتاز خدا نسبت به انسان متذکر است زشتى و گناه را از نزدیک شدن به انسان سالک صالح و شاهد حق باز مى‏دارد.
 5 - خودیابى گاهى کار انسان غافل به آن جا مى‏رسد که سر گرمى‏هاى مختلف، چنان او را به خود مشغول مى‏دارد که او حتى خود را فراموش مى‏کند و از یاد مى‏برد که او یک انسان است، آزاد آفریده شده است، حق زندگى دارد.
 حق انتخاب راه دارد، حق دارد این انتخاب را به خوبى انجام دهد، و فراموش مى‏کند که او مى‏تواند جهان را بشناسد و در آن با اراده انسانى خود، سازندگى داشته باشد، قرآن مى‏گوید: انسانى که خدا را فراموش کند خود را نیز فراموش مى‏کند: «ولاتکونوا کالذین نسوا اللّه فانسیهم انفسهم، اولئک هم الفاسقون؛(25) مانند آنها که خدا را از یاد برده‏اند نباشید که این بى‏خبرى آنان موجب شد که خدا آنان را از خودشان بى‏خبر گردانید این‏ها آن فاسقانند.
» در این آیه نتیجه و پى آمد فراموش کرد خدا را خود فراموشى مى‏داند روشن است که در مقابل آن اگر انسانى خدا را یاد کند خود را به یاد مى‏آورد یعنى یاد خدا موجب خودیابى مى‏شود.
 موانع ذکر پس از آشنایى با حقیقت ذکر و یاد خدا و مراتب و آثار آن حال به موانع ذکر اشاره مى‏شود با توجه به این که خدا به انسان نزدیک است و از رگ گردن انسان به او نزدیک‏تر است چرا آدمى از یاد او غافل است از این رو، در این قسمت به موانع ذکر اشاره مى‏شود و سپس راه زدودن آن تبیین مى‏گردد و اما موانع ذکر 1- تعلقات و وابستگى‏هاى مادى و معنوى‏ انسانى که وابسته به دنیا و داشته‏هاى خود باشد به گونه‏اى که آن چه براى او ارزش دارد امور دنیوى باشد و همین امور او را به خود مشغول سازد به طورى که با اشتغال به آن‏ها آدمى از یاد خدا غافل مى‏شود و او را فراموش مى‏کند.
 2- حجاب اعمال‏ علاوه بر تعلقات و وابستگى‏ها انسان گاهى در حجاب اعمال خود قرار گرفته و از یاد خدا غافل مى‏شود به این صورت که آدمى با ملاحظه اعمال خوب خود، دچار غرور و عجب و خود فریبى شده و در نتیجه خدا را فراموش مى‏کند.
 3- همنشینى با غافلان‏ گاهى انسان در اثر همنشینى با غافلان و بى‏خبران از خدا غافل مى‏شود همنشینانى که خود اهل ذکر و یاد خدا نیستند و انسان را نیز از یاد خدا غافل مى‏کنند.
 راه زدودن موانع حجاب‏ براى از بین بردن این موانع و زدودن آنها آدمى باید به تلاش و کوشش مداوم بپردازد و براى این کار باید اولاً به معرفت و شناخت کامل خدا رسیده و با معرفت او به سیر و سلوک و به تلاش و کوشش خالصانه اقدام کند و صفحه دلش را از آن موانع پاک سازد و ثانیاً به تخلیه و تحلیه و تجلیه بپردازد، یعنى نفس خود را از کلیه رذایل و آلودگى‏ها و قیود مادى پاکسازد و صفحه دل را به انجام واجبات و اطاعت پروردگار و آراستن به فضائل زینت بخشد و علاوه بر آن، آن را به ترک مکروهات و انجام مستحبات صیقلى دهد در این صورت است که انسان مى‏تواند این موانع را از سر راه خود بردارد.
 و پیوسته به یاد خدا یعنى کمال و جمال مطلق باشد.
 نتیجه گیرى‏ آن چه در این مقال به عنوان یکى از برنامه‏هاى مؤمنان بررسى شد پرداختن به ذکر و یاد خدا است که اولاً یاد خدا هم انگیزاننده انسان به سوى کمال و هم مانع از سقوط انسان و هلاکت اوست و ثانیاً مراد از این ذکر اعم از ذکر زبانى و قلبى است و ثالثاً با این که خوب است انسان در همه حالات به یاد خدا باشد اما در برخى مواقع تأکید خاص شده تا به یاد او باشیم و رابعاً به آثار مهم ذکر یعنى پاى‏بندى به اطاعت خدا و بصیرت و بینش درونى و آرامش قلبى و روحى و خداى سبحان به یاد انسان بودن و خودیابى وپرداخته شده و در نهایت به موانع ذکر و راه‏هاى زدودن آن اشاره گردید.
 امید است که مؤمنان راستین با توجه نمودن به برنامه الهى به انجام آن پرداخته و از آثار آن بهره‏مند شوند.
 پى‏نوشت‏ها: - 1.
 سوره احزاب، آیه 42 - 41.
 2. سوره انبیاء، آیه 20.
3. سوره نساء، آیه 142.
 4. نهج البلاغه، خطبه 222.
 5. تصنیف غررالحکم، ص 189.
 6. بحرالمعارف، ج 1، ص 184 - 183.
 7. سوره آل عمران، آیه 191.
 8. اصول کافى، ج 2، ص 499.
 9. همان، ص 496.
 10. سوره انفال، آیه 45.
 11. اصول کافى، ج 2، ص 499.
 12. بحارالانوار، ج 13، ص 328.
 13. همان، ج 73، ص 173.
 14. همان، ج 90، ص 152.
 15. همان، ج 74، ص 1.
 16. همان، ج 90، ص 156.
 17. همان، ج 93، ص 158.
 18. غررالحکم، ص 404.
 19. همان.
 20. سوره رعد، آیه 28.
 21. مفاتیح الجنان، دعاى عرفه.
 22. سوره طه، آیه 124.
 23. سوره بقره، آیه 152.
 24. سوره یوسف، آیه 24.
 25. سوره حشر، آیه 19.

تبلیغات