آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

قرآن در مورد دهمین ویژگى ممتاز بندگان برجسته خدا چنین مى فرماید: ((و اذا مروا باللغو مروا کراما))(1) از ویژگى هاى بندگان خاص خدا این است که هرگاه با امور لغو و بیهوده روبرو شوند با بى اعتنایى و بزرگوارانه از آن مى گذرند.
این ویژگى, بیانگر آن است که بندگان ممتاز خدا, نه تنها با هرگونه باطل و بیهودگى مبارزه رودرروى مى کنند, و براى از بین بردن آن تلاش مى نمایند, بلکه علاوه بر آن, مبارزه سلبى ـ که یکى از مراحل مبارزه است ـ با باطل و بیهودگى, بى اعتنایى و ناخشنودى خود را ابراز مى دارند و به هیچ وجه و تحت هیچ عنوان, مانند تسامح و تساهل, حاضر نیستند در برابر باطل, سر خم کنند و آ ن را تإیید نمایند. آنها داراى هدف معقول هستند, همه حرکت ها و سکون و گفتارشان, منطقى و حساب شده است و هرگونه بیهودگى در فضاى فکر و عمل آنها نفوذ نخواهد کرد و به طور کلى, این کار, یکى از مراحل نهى از منکر است. وظیفه مهم نهى از منکر اقتضاى مبارزه شدید دارد, ولى گاهى هیچ راه صحیح مبارزه رو در روى بجا نمانده است. در اینجا نوبت به مبارزه سلبى که یک نوع قهر و اعتصاب است مى رسد. این ویژگى حاکى است که بندگان ممتاز خدا نه تنها هیچ گونه روى خوش به باطل و محیط هاى فاسد نشان نمى دهند, بلکه به طور جدى با موضع گیرى قاطع در برابر آن مى ایستند.
واژه ((لغو)) در اصل به معنى بیهودگى, پوچى و سخنى است که از روى بى فکرى و هرزگى گفته شود, و نیز به معنى ((عوعو)) سگ و شکستن سوگند, و سوگند بى جهت و دروغین هم مىآید.(2) بنابراین ((لغو)) به معنى هرگونه بیهودگى و اعمال پوچ و سرگرمى هاى زیانبخش یا بى هدف است که باعث تباهى وقت انسان و به هرز رفتن انرژىهاى مثبت و بر باد رفتن عمر عزیز انسان مى شود و لذا هرگونه عاملى را که موجب اتلاف وقت و به هدر رفتن فرصت ها مى شود, شامل مى گردد.

اعراض از لغو از نظر قرآن و حدیث
در قرآن علاوه بر آیه مورد بحث, در دو مورد دیگر سخن از اعراض و دورى از لغو به میان آمده و چنین اعراض را از ویژگى ها و خصال مومنین و حق طلبان دانسته است: ((والذین هم عن اللغو معرضون))(3) مومنان از کارهاى بیهوده, روى گردان هستند. و در وصف حق خواهان مى فرماید: ((و اذا سمعوا لغوا اعرض وا عنه))(4) آنها وقتى که سخن لغو و بیهوده اى بشنوند, از آن روى برمى گردانند.
در آیات متعددى آمده است که بهشت خالى از هرگونه لغو و بیهودگى است و در بهشت جز سلامتى و شادمانى و نعمت هاى بهشتى نیست.(5) این آیات بیانگر آن است که اگر انسان ها بخواهند در همین دنیا, جامعه بهشتى بسازند, یکى از ویژگى هاى آن جامعه این است که از هرگونه لغو و بیهوده گرایى مصون و محفوظ باشند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: ((اعظم الناس قدرا من ترک مالا یعنیه))(6) ارزشمندترین انسان ها کسى است که کارهاى بیهوده را ترک کند.
نیز فرمود: ((ترک ما لایعنى زینه الورع))(7) زینت و زیبایى تقوا, ترک نمودن کارهاى لغو و بیهوده است.
امام صادق(ع) فرمود: ((ایاک والدخول فیما لایعنیک فتذل))(8) از ورود به کارهاى بى هدف و بیهوده دورى کن که ورود در آن کارها موجب ذلت و خوارى تو گردد.
امیرمومنان على(ع) فرمود: ((رب لغو یجلب شرا))(9) بسیارى از کارهاى بیهوده, موجب بدىها و زشتى ها خواهد شد.
نیز فرمود: ((من اشتغل بالفضول, فاته من مهمه المإمول))(10) کسى که خود را به کارهاى زائد و غیر مهم مشغول سازد, کارهاى مهم مورد توجه را از دست خواهد داد.
از دعاهاى امام سجاد (ع) است: ((و عمرنى ما کان عمرى بذله فى طاعتک, فاذا کان عمرى مرتعا للشیطان فاقبضنى الیک))(11) خدایا تا هنگامى که عمرم در راه انجام فرمان تو به کار رود, به من عمر ده, و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گردد, مرا بمیران.
روایت شده: در عصر امام سجاد(ع) در مدینه دلقک بازى بود که با کارهاى بیهوده, مردم را مى خندانید و گاه اظهار مى کرد که این مرد (اشاره به امام سجاد علیه السلام) مرا خسته کرده, هرچه توان داشتم نتوانستم او را بخندانم. روزى همین دلقک از پشت سر امام سجاد(ع) حرکت کرد و عباى آن حضرت را از دوش مبارکش گرفت, امام(ع) به او اعتنا نکرد. همراهان امام به دنبال او دویدند و عبا را از دستش گرفتند و به محضر امام آوردند. امام سجاد(ع) پرسید: این شخص کیست؟ عرض کردند: دلقکى از اهالى مدینه است که مردم را به این گونه کارها مى خنداند.
امام سجاد(ع) فرمود: به او بگویید: ((ان الله یوما یخسر فیه المبطلون))(12) خداوند داراى روزى است (قیامت) که بیهوده کاران در آن روز زیان مى بینند.
این روایات که گلچینى از روایات بى شمار پیرامون دورى از لغو است, بیانگر اهمیت این موضوع و تإکید پیامبر(ص) و امامان(ع) در ترک بیهودگى, لودگى و هرگونه کارهاى غیر مفید و سرگرمى هاى بى فایده است. در ضمن حاکى از آن است که فرصت و وقت, بسیار عزیز و ارزشمند است, نباید آن را در راه هاى باطل, و یا در راهى که بى فایده است تلف نمود.

وقت شناسى و ارزش وقت
بیهوده گرایى و رویکرد به زندگى تو خالى و هیچ و پوچ, آفت و بلاى خانمان سوز و ویرانگرى است که همچون موریانه تار و پود شخصیت انسان و ارزش هاى والاى انسانى را مى خورد, و نه تنها انسان را از رشد و تعالى باز مى دارد و بى هویت مى کند بلکه موجب عقب گرد و سقوط و هلاکت او خواهد شد. یکى از بارزترین بازتاب هاى این آفت, این است که موجب اتلاف وقت طلایى انسان شده, سرمایه اصلى انسان یعنى گوهر گرانبهاى وقت را از او مى گیرد, در نتیجه نبرد با پدیده شوم بیهوده گرایى و هرگونه لغو پرهیز از آن باعث نگهدارى گوهر وقت و بهترین نتیجه گیرى از این گوهر گرانسنگ خواهد شد. با توجه به اینکه اسلام و عقل و خرد, براى وقت, ارج و ارزش بسیار قائلند و استفاده شایسته و صحیح از وقت باعث ترقیات مختلف در ابعاد گوناگون خواهد شد, اسلام به شناختن وقت, و ارج نهادن به آن, و استفاده حساب شده و بجا از آن, سفارش و تإکید فراوان نموده, و آن را از نعمت هاى بزرگ خدا شمرده است که در روز قیامت از آن بازخواست مى شود. چنان که رسول اکرم(ص) فرمود: ((انسان در قیامت قدم از قدم بر نمى دارد مگر این که از او در مورد چهار چیز سوال مى شود: از عمرش که در چه راهى به پایان رسانده; از جسدش (یا جوانیش) که در چه موردى تباه ساخته; از اموالش که از کجا به دست آورده و در کجا به مصرف رسانده; و از حب ما و خاندان ما.))(13)
مطابق این روایت, نخستین سوال و بازخواست خدا در قیامت از عمر, یعنى از اوقات زندگى انسان است که در چه راهى آن را از دست داده, و آن را با چه چیزى عوض کرده است. آیا در راه بیهودگى و باطل صرف کرده و یا در راه علم و رشد و تقوا و کارهاى مثبت؟ وقت; همان ساعات عمر انسان است که به تعبیر دانشمند معروف ((فخر رازى)) همانند یخ است که آب مى شود و به پایان مى رسد.(14) باید از یخ استفاده بهینه کرد و با آن, آب ها و نوشابه هاى گوارا را خنک نمود و تشنگان را سیراب کرد و به وسیله آن از تباه شدن غذاها جلوگیرى نمود.
ولى اگر یخ را در هواى داغ تابستان در زمین شوره زار بگذاریم, بدون هرگونه حاصل و نتیجه از بین مى رود و یا ممکن است با آن مشروبات الکلى را که موجب تخریب خرد و اندیشه شده و پیامدهاى شومى دارد, خنک نمود.
باید با نظم و برنامه ریزى و پرهیز جدى از بیهودگى و امور پوچ و بى ارزش, از همه لحظه ها, ثانیه ها و دقیقه ها اکثر استفاده را نمود, چنان که امیرمومنان على(ع) فرمود: ((مومن ساعات شبانه روزى خود را بر سه بخش تقسیم مى کند: یک بخش آن را در طریق و اصلاح معاش زندگى به مصرف مى رساند; و بخش دوم را به استراحت و بهره گیرى از لذت هاى حلال و اندوختن انرژى مصرف مى نماید; و بخش دیگر را صرف در مناجات پروردگار و اصلاح بین خود و خدا (خودسازى و به سازى در ابعاد مختلف) مى رساند.))(15)
در اهمیت و ارزش وقت همین بس که بعضى از مفسران در تفسیر آیه ((والعصر)) گفته اند: منظور از عصر در اینجا که خداوند به آن سوگند یاد نموده, وقت است. آرى سوگند به وقت! چرا که اگر از آن حسن استفاده نماید سرمایه بى نظیرى براى انسان است و استفاده شایسته از آن بستگى کامل به دورى از بیهودگى و امور لغو و منفى دارد.
اگر ما به جاى کارهاى لغو و امور منفى, استفاده مطلوب و صحیح از وقت کنیم, وقت عزیز خود را تلف نخواهیم کرد, وگرنه نتیجه آن در پایان عمر و در قیامت جز حسرت و اندوه جانکاه براى ما نخواهد بود, چنان که قرآن در این راستا مى فرماید:
((واتبعوا احسن ما انزل الیکم من ربکم من قبل ان یإتیکم العذاب بغته و انتم لاتشعرون إن تقول نفس یا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله و ان کنت لمن الساخرین))(16) و از بهترین دستورهایى که از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پیروى کنید, پیش از آن که عذاب (الهى) ناگهانى به سوى شما آید, در حالى که از آن خبر ندارید. این دستورها براى آن است که مبادا کسى روز قیامت بگوید افسوس بر من از کوتاهى هایى که در اطاعت فرمان خدا کردم و از مسخره کنندگان (آیات خدا) بودم.
قابل توجه اینکه: در قرآن دو واژه ((لهو)) و ((لعب)) به طور مکرر آمده, و در مورد پرهیز از آنها هشدار داده شده است. لهو و لعب که به معنى عیاشى و بازىهاى غافل کننده و منفى است, از عوامل زمینه ساز کارهاى لغو و بیهوده است و ما از این دستور قرآن در پرهیز از لهو و لعب نیز مى توانیم بهره ببریم که پرهیز از آنها عامل مهم براى غنیمت شمردن وقت ها و فرصت ها و بهره گیرى بهینه از وقت خواهد بود. لذا مى بینیم خسارتى که از ناحیه بیهوده گرایى ـ که مسإله اعتیاد یکى از مصادیق آن است ـ به بشر رسیده, خطرناکترین و بالاترین خسارت ها است.

نتیجه درخشان وقت شناسى و پرهیز از لغو
انسان وقت شناس علاوه بر اینکه مى تواند عالى ترین گام ها را براى سعادت آخرت خود بردارد و به درجات عالى معنوى برسد, مى تواند در همین دنیا در عرصه هاى علم و عمل, به کمال برسد و داراى شخصیت جهانى شده و خدمات ارزنده اى را به بشریت عرضه کند. اگر ادیسون, برق را کشف کرد و موجب اکتشافات و اختراعات مفید بسیار گشت و اگر بوعلى سینا علم طب و فلسفه و عرفان را گسترش داد و تعمیق بخشید, و اگر انیشتین به فیزیک رونق بخشید و به تجزیه و تحلیل و گستردگى آن افزود و بسیارى افراد دیگر باعث شکوفایى استعدادها و توسعه علوم در ابعاد گوناگون شدند, همه و همه مرهون استفاده صحیح از وقت بود, چرا که اگر آنها وقت عزیزشان را در امور لغو و بیهوده مى گذراندند, نتیجه اش جز هلاکت خود و جامعه بشریت نبود. و ما, در دایره محیط زندگى خود, علماى بزرگى داریم که به دلیل استفاده از وقت و پرهیز از لغو به عالى ترین درجات رسیدند و مایه برکت و خدمات شایان علمى و عملى براى جامعه گشتند. در این راستا نظر شما را به چهار نمونه زیر ـ به طور اختصار ـ جلب مى کنیم:
1ـ آیت الله العظمى شیخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر (وفات 1266 هـ.ق) کتاب مستدل فقهى جواهرالکلام را که بالغ بر چهل جلد است و شامل همه ابواب فقه مى باشد به یادگار گذاشت. این فقیه بزرگ از تمام وقت خود به طور کامل و شایسته بهره گرفت و در پرتو آن شاگردان برجسته اى تربیت نمود و کتاب ارزشمند جواهرالکلام را که از نظر کمى و کیفى در فقه استدلالى شیعه, بى نظیر است تإلیف نمود, کتابى که به حق دائره المعارف فقه شیعه است, چنان که بحارالانوار علامه مجلسى(ره) دائره المعارف در حدیث و یک کتابخانه کوچک در معارف خاندان رسالت(ع) است.
مرحوم صاحب جواهر(ره) در حدود سال (1192 هـ.ق) چشم به جهان گشود. در 25 سالگى به تإلیف کتاب جواهرالکلام پرداخت و آن را در سال (1257 هـ.ق) به پایان رسانید, یعنى این کتاب را در طول 26 سال بدون وقفه نوشت و به این توفیق بزرگ دست یافت. سرانجام در سال 1266 در 74 سالگى به لقإالله شتافت. او علاوه بر این کتاب, کتاب هاى دیگرى مانند ((نجاه العباد)) و ((هدایه الناسکین)) و کتابى در علم اصول تإلیف کرد. به گفته بعضى از علما اگر تاریخ نویس عصر صاحب جواهر(ره) تصمیم مى گرفت تا حوادث عجیب آن عصر را بنویسد, حادثه اى عجیب تر و شگفتآمیزتر از تإلیف کتاب جواهرالکلام را نمى یافت.(17)
جالب این که یکى از پسران بسیار شایسته اش به نام ((حمید)) در زمان حیات او از دنیا رفت, با توجه به اینکه شیخ در تإمین معاش و سامان دادن زندگى نیاز بسیارى به او داشت, آن شیخ بزرگ نزد جنازه او آمد, پس از تلاوت چند آیه قرآن, تا جنازه آماده دفن گردد, همانجا بقچه خود را گشود و قلم و کاغذ را درآورد و در همان جا به نوشتن ادامه کتاب جواهرالکلام مشغول گردید. او این گونه براى وقت خود ارزش قائل بود و از آن بهره مى گرفت تا اینکه چنان کتاب گرانسنگ در عرصه فقه و فقاهت را تقدیم کرد. حضرت امام خمینى((قدس سره)) در یکى از بیاناتش به این مطلب اشاره نموده است.
2ـ مرجع کل حضرت آیه الله العظمى بروجردى(ره) در دوران جوانى در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل بود و گاه مى شد شب آن چنان سرگرم مطالعه کتاب مى گردید وغرق مطالعه مى شد که ناگهان صداى موذن را که اذان صبح را مى گفت مى شنید. این نیز, نمونه دیگرى از استفاده از وقت براى رشد و تعالى است.(18)
3ـ ابوریحان بیرونى از علماى برجسته اسلامى (متوفى سال 430 هـ.ق) معاصر ابوعلى سینا بود و در علم پزشکى و ریاضى و... سرآمد علماى زمان خود گردید. وى براى کسب علوم مختلف, با وسایل آن عصر, مسافرت هاى طولانى و طاقت فرسایى کرد. توشه هاى علمى فراوانى را کسب نمود و به مقامات عظیم علمى نایل آمد. او در وقت شناسى, کم نظیر بود. به لحظه ها و ساعات عمرش توجه مخصوص داشت که در راه باطل و بیهوده تلف نگردد. در احوالات او نوشته اند: ((همواره دست به قلم بود و با چشمى نظاره گر و قلبى متفکر به بررسى و تحقیق مى پرداخت و در همه ساعات سال ـ جز در روز عید نوروز و عید مهرگان (اول مهر) به کند و کاو و تحقیق اشتغال داشت.
شگفت این که وقتى او در بستر مرگ قرار گرفت یکى از شاگردانش براى احوال پرسى به بالینش آمد, همان دم او در مورد ((حساب جدات)) که یکى از مسایل ریاضى است به مذاکره پرداخت. شاگرد گفت: ((آیا تو در این حال از مسایل ریاضى سخن مى گویى؟)).
ابوریحان پاسخ داد: ((هرگاه با دانستن این مسإله از دنیا بروم برایم بهتر از آن است که با ناآگاهى از آن از جهان رخت برکنم.))
شاگرد مى گوید: ((آن مسإله را تشریح کردم, سپس خداحافظى نمودم, هنوز به خانه ام نرسیده بودم که منادیان خبر دادند که ابوریحان از دنیا رفت.))(19)
4ـ فیلسوف بزرگ ملاهادى سبزوارى از فلاسفه و حکماى بزرگ قرن 13 (هـ.ق) و از افتخارات ایران و اسلام است. او در دوران جوانى که در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل اشتغال داشت, به قدرى به وقت اهمیت مى داد که نامه هایى که از وطنش مى رسید را باز نمى کرد و نمى خواند تا مبادا خبر ناگوارى در آنها باشد و موجب حواس پرتى او گردد و در نتیجه به تحصیلش صدمه برسد. در پایان تحصیل هنگامى که مى خواست به وطن بازگردد, نامه ها را مى گشود و مى خواند. دریکى از آن نامه ها خبر فوت یکى از آشنایان نزدیکش ذکر شده بود. علامه سبزوارى گفت: ((خدا را شکر که در وقت رسیدن نامه, از این خبر ناگوار باخبر نشدم که باعث آسیب به تحصیلم مى شد.))(20)
حضرت امام خمینى(ره) نیز از بزرگمردانى بود که در همه ابعاد زندگى با رعایت نظم و برنامه ریزى دقیق, کمال استفاده را از وقت کرد و با پرهیز شدید از هرگونه لغو و بیهودگى داراى شخصیت عظیم جهانى و ملکوتى گردید. او در یکى از فرازهاى گفتارش مى فرماید: ((عده قلیل با نظم بر عده کثیر بى نظم, همیشه غلبه داشته اند. ))(21)
پایان مقال را به سخنى پرمغز از امیربیان على(ع) زینت مى بخشیم که فرمود: ((اشد الغصص فوت الفرض.))(22) سخت ترین غصه ها, از دست دادن فرصت ها است.
سعدى نیز در این باره گوید:
جوانا ره طاعت امروز گیر
که فردا نیاید جوانى زپیر
قضا, روزگارى ز من در ربود
که هر روزش از پى شب قدر بود
من آن روزها قدر نشناختم
بدانستم اکنون که در باختم
به غفلت بدادم زدست آب پاک
چه چاره کنون جز تیمم به خاک
چو شیبت درآمد به روى شباب
شبت روز شد دیده بر کن زخواب

کنون کوش کآب از کمر درگذشت
نه وقتى که سیلابت از سر گذشت
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیز است و الوقت ضیف(23)
پى نوشت ها:
1. سوره فرقان (25) آیه72.
2. المنجد, واژه لغو.
3. سوره مومنون (23) آیه3.
4. سوره قصص (28) آیه55.
5. سوره هاى طور / 23, مریم / 62, واقعه / 25, نبإ / 35, و غاشیه11/.
6. علامه مجلسى, بحار, ج71, ص276.
7. همان, ج77, ص131.
8. همان, ج78, ص204.
9. غرر الحکم, میزان الحکمه, ج8, ص514.
10. همان مدرک.
11. صحیفه سجادیه, دعاى20.
12. ابن شهر آشوب, مناقب آل ابیطالب, ج4, ص158, جمله ((و خسر هنا لک المبطلون)) در آیه 78 سوره غافر آمده است.
13. بحارالانوار, ج36, ص79.
14. تفسیر کبیر فخر رازى, ج10, ذیل تفسیر سوره عصر.
15. اقتباس از نهج البلاغه, حکمت 390.
16. زمر (39) آیه 55 و 56.
17. جواهر الکلام , چاپ بیروت, ج1, ص12, 14, 17و 24 (مقدمه)
18. بیست و پنج از اصول اخلاقى امامان(ع) ص267 و 266.
19. محدث قمى, سفینه البحار, ج1, ص538 و 539.
20. تاریخ فلاسفه اسلام, ج2, ص153.
21. امام خمینى, صحیفه نور, ج14, ص178.
22. غرر الحکم, ج2, ص441.
23. بوستان سعدى.

تبلیغات