آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

سخنى پیرامون نقش و منزلت زن عنوان بحثى است که توسط حجه الاسلام والمسلمین رحیمیان در جمع عده اى از همسران مدیران ایراد و بعد از تبدیل به این نوشتار و ویرایش مجدد توسط ایشان, به محضر خوانندگان محترم تقدیم مى شود. امید است با توجه هرچه بیشتر به جایگاه والا و منزلت رفیعى که آفریدگار هستى براى زن مقرر فرموده است. زنان بخصوص همسران مدیران در جامعه و نظام اسلامى هرچه بهتر نقش بى بدیل خود را در پیشبرد جامعه اسلامى ایفإ نمایند و همچنان در صحنه عمل حقانیت مکتب وحى و پوچى و انحطاط فرهنگ و نگرش غرب را نسبت به زن به منصه ظهور برسانند. ان شإالله.
پاسدار اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

در ارتباط با منزلت زن از دیدگاه قرآن و اسلام به نکاتى اشاره مى کنم زیرا دنیاى امروز به شدت تحت تإثیر فرهنگ غرب است, فرهنگى که ظاهرى فریبنده دارد اما در باطن پوچ و منفى است از جمله در مورد زنان.
غرب زده ها تصور مى کنند شعار غربى ها در ارتباط با زن تبیین کننده شخصیت حقیقى زن است. در حالى که غربى ها و آمریکایى ها, تحت عنوان شعارهاى حقوق بشر, بالاترین جنایت ها را نسبت به بشر کرده اند, و همانطور نسبت به زن هم با شعار آزادى زن یا تساوى زن و مرد و ترویج شعارهاى فمینیستى, بدترین جنایت ها را در طول تاریخ, روا داشته اند و زن را در فضاهایى که تحت تإثیر فرهنگ آنها قرار گرفته به بدترین منجلاب ذلت و شقاوت و بیچارگى دنیا و آخرت سوق داده اند.

جایگاه زن در مکتب اسلام
اما از دیدگاه مکتب اسلام و قرآن, خدایى که جهان و انسان و زن و مرد را آفریده, به فلسفه آفرینش آنها بیش از هر کسى آگاه مى باشد و نسبت به همه بندگانش , مهربان و عطوف است, براى زن منزلتى را مقرر فرموده که در حقیقت اوج سعادت و جایگاه زن فقط در این مکتب , امکان تحقق دارد.
براى نمونه داستان مادر حضرت مریم(س) در قرآن کریم را ملاحظه کنید که نذر مى کند فرزندى را که قرار است به دنیا بیاورد, محرر باشد و طبق سنت هاى آن زمان او را وقف خدمت به عبادت الهى قرار دهد; گمان هم دارد که نوزادش پسر خواهد بود. بعد وقتى فرزندش را به دنیا مىآورد مى بیند دختر است! گویى مقدارى ناراحت مى شود که چرا نذرش محقق نشده است و به جاى پسر, دختر به دنیا آورده است, به دنبال آن خداوند متعال مى فرماید : من چیزى را مى دانم که شما نمى دانید. پسر مانند دختر نیست! ((لیس الذکر کالانثى)) یک وقت گفته مى شود دختر مانند پسر نیست, یعنى پسر اصل است ودختر مثل پسر نیست, یا زن مثل مرد نیست. مفهوم این کلام این است که جایگاه مرد و پسر بالاتر است و دختر مثل او نیست.
اما در قرآن در اینجا درست به عکس بیان مى کند و مى فرماید: ((لیس الذکر کالانثى))(1) مرد مثل زن نیست, پسر مثل دختر نیست.
از این تعبیر مى فهمیم منزلتى که خداوند در جهان آفرینش براى زن, مقرر فرموده است منزلتى است که مرد به پاى آن نمى رسد و گویا در همین مورد مى خواهد اشاره کند به این که از دامان این دختر ((مریم(س))) فرزندى پا به عرصه وجود خواهد گذاشت که پیغمبر اولواالعزم است و جهانى را تحت تإثیر شخصیت خود قرار خواهد داد.
با این فرض یکى از مواردى که اسلام ـ نه تساوى زن و مرد را بلکه ـ برترى جایگاه زن را نسبت به مرد بیان مى کند همین آیه از قرآن است. البته آیات قرآن معانى فراوان و عمق بى نهایت دارد ولى در همین سطحى که در دسترس فهم ما مى باشد وجه این برترى زن را در ارتباط با ساختن جامعه بشرى ـ در مقایسه با مرد ـ مى توان ترسیم کرد.
جامعه بزرگ بشرى از خانواده ها تشکیل مى شود و خانواده, هسته اصلى جامعه بزرگ است در خانه و خانواده, نقشى که زن در ساختن فرزندان و نسل آینده ایفا مى کند, چه در دوران باردارى و چه در دوران شیرخوارى کودک و چه بعد از آن, در مقایسه با نقش پدر, تفاوتى بسیار اساسى دارد. چه از جهت زحماتى که مادر متحمل مى شود, چه از جهت نقشى که در سازندگى و تربیت فرزندان در تمام این مراحل ایفا مى کند. لذا در منابع اسلامى, در بسیارى از جاها, وقتى که فرزند را نسبت به پدر و مادر سفارش مى کند, اول مادر را مورد تإکید قرار مى دهد.
در حدیث آمده است مردى به خدمت رسول الله(ص) رسید و سوال کرد به چه کسى نیکى کنم؟ فرمود: مادرت. پرسید بعد از آن به چه کسى نیکى کنم؟ فرمود: مادرت, براى سومین بار پرسید سپس کى؟ و باز هم فرمود : مادرت و آنگاه که براى چهارمین بار سوال کرد فرمود: پدرت.(2)
از این روایت مى توان دریافت که حق مادر سه برابر حق پدر بر فرزند مى باشد که این حق ناشى از نقش چند برابر مادر در قبال فرزند و ساختن و پرداختن شخصیت اوست و همین نسبت قابل تعمیم به همه جامعه و نقش مضاعف زن در ساختن آن است.
در زمینه نقش مادر در تربیت فرزند روایات بسیارى داریم و از نظر علمى نیز ثابت شده است که طهارت ظاهرى و باطنى مادر ـ غذاى حلال یا حرام, عبادت یا گناه , آرامش و طمإنینه در اثر پیوند با خدا و ذکر او یا اضطراب و تشویش مادر, تلاوت قرآن و بسیارى از خصوصیات دیگر ـ نقشى بسیار اساسى و مهم در دوران باردارى و شیرخوارى فرزند دارد.
نقل شده است وقتى شیخ انصارى در دوره جوانى به آن مقام و منزلت فوق العاده رسید و سرآمد علماى روزگار شد, آمدند نزد مادرش و فرزندش را توصیف کردند اما واکنشى که اعجاب او را نشان دهد در او ندیدند توصیف عظمت شیخ انصارى به جاى اینکه اعجاب مادرش را برانگیزد به سبب برخوردهاى عادى مادر, تعجب دیگران را برانگیخت او آنگاه که توضیح خواستند, مادر شیخ فرمود: اگر جز این مى بود باید متعجب مى شدم و ادامه مى دهد من در دوران باردارى این فرزند غذاى مشتبه نخوردم و هیچ وقت بدون وضو و بدون طهارت به او شیر ندادم. شرایط و تسهیلات امروز با 180 سال قبل خیلى فرق مى کند, وضعیت ساختمان خانه ها, زمستان و تابستان و دسترسى به آب و امکانات تفاوت بسیار پیدا کرده است, در چنین شرایطى مى گوید: حتى یک بار بدون طهارت به این بچه شیر ندادم نه این که غذاى نجس یا حرام نخورده است, بلکه غذاى مشتبه یعنى غذایى که احتمال حرمت در آن باشد, نخورده است.
شاید این حدیث که مى فرماید: ((السعید سعید فى بطن امه والشقى شقى فى بطن امه))(3) سعادت و شقاوت هر کسى در شکم مادرش شکل مى گیرد , اشاره اى به همین نکته باشد.
از جهت دیگر اولین ورودى هاى ذهنى و اکتسابى فرزند در خردسالى ـ که سنگ بناى شخصیت فکرى و تربیتى انسان است ـ بیشتر از همه توسط مادر شکل مى گیرد رفتار, اخلاق و فرهنگ مادر در سایه رابطه عمیق و عواطف بى نظیر, بیشترین تإثیر را در اولین قدم هاى شکل گیرى شخصیت فرزند بر جا مى گذارد و به این ترتیب مادر اساسى ترین و عمیق ترین نقش را در ساختن شخصیت فرزندان که فرداى جامعه بشرى را مى سازند دارد.
البته زن به همان اندازه که در ساختن جامعه مى تواند نقش مثبت و موثر داشته باشد, اگر در مسیر صحیح خلقت و آنچه که دین و عقل سلیم خواسته حرکت نکند, مى تواند مخرب جامعه باشد و نقش تخریبى زن در صورتى که از مدار فلسفه خلقت و تشریع خارج شود, بسیار زیادتر از نقش سازنده اوست و آنگاه که زن فاسد شود علاوه بر خلاى که در هسته اصلى جامعه یعنى ((خانواده)) ایجاد مى کند مى تواند به بزرگترین و خطرناکترین ابزار براى افساد جامعه تبدیل شود همانگونه که در غرب جریان دارد.
به هر حال ظرفیت و رسالتى که دست تکوین و قلم تشریع براى زن مقدر و مقرر کرده است ـ جلوه اى از آن در ساختن نسل بشر و پرداختن تربیت انسانها تجلى مى یابد, این جایگاه رفیع را به زن داده است که در یک کلمه به تعبیر امام راحل ((از دامن زن است که مرد به معراج مى رود))(4) و به تعبیر پیامبر اکرم(ص) ((با همزیستى با او نیمى از دین مرد بیمه مى شود)).

زنان إسوه
زنهایى که در طول تاریخ به اوج قله بزرگى و کمال رسیدند و افتخار و سرمشق همه انسان ها شدند نیز فراوانند که این هم نشان ظرفیت و استعدادى است که خداوند در زن قرار داده است.
قرآن کریم و احادیث به طور گسترده درباره مریم(س) سخن گفته است . اما برخلاف حضرت مریم(س) که شرایط محیطى و خانوادگى مساعدى داشته است, آسیه همسر فرعون است که در بدترین شرایط محیطى به نقطه اى از کمال مى رسد که قرآن ا ورا به عنوان یک ضرب المثل و سرمشق نه فقط براى زن هاى باایمان بلکه براى همه زنان و مردان مومن, معرفى مى کند و مقاومت و تإثیر ناپذیرى او را در برابر فضاى حاکم بر محیط زندگى تا سرحد شکنجه و شهادت مى ستاید.

حضرت زهرا (س)
در این میان بانوى بانوان عالم حضرت فاطمه زهرا(س) است که افتخار شیعه و زن شیعه این است که براساس باورهاى دینى اش او را اسوه و سرمشق خود مى داند, محبت و احترام پیغمبر اکرم(ص) نسبت به حضرت زهرا(س) فوق العاده است و با توجه به این که رفتار و گفتار آن حضرت جز بر اساس وحى و دستور خداوند متعال نیست و با عنایت به این که پیغمبر اکرم(ص), انسان کامل, مرآت اتم و اسم الله الاعظم است. وقتى که دست زهرا(س) را مى بوسد ـ در حالى که به طور متعارف کوچکتر دست بزرگتر را و فرزند دست پدر را مى بوسد ـ و نیز آنگاه که پیغمبر(ص) خود را فدایى زهرا(س) (فداها ابوها) مى داند, این رفتارها و گفتارها, نشان دهنده اراده و تجلى حق است که در قبال آن باید گفت:
ما را کجا به کوى تو ممکن شود وصول
کانجا خیال را نبود قدرت نزول
در این مجال فقط به دو نکته اشاره مى کنم, نکته اول از جهت اجتماعى و ظاهرى است و نکته دوم مربوط به جنبه الهى و باطنى این موضوع است.
در قلمرو اجتماعى, حضرت رسول اکرم(ص) با این رفتارش عملا فرهنگ محیط دوران جاهلیت را در مورد زن و دختر درهم شکست, فرهنگى که وقتى یک نفر دختردار مى شد به تعبیر قرآن ((ظل وجهه مسودا و هو کظیم))(5) چهره او از شدت ناراحتى و غیظ , متغیر و سیاه مى شد!
پیغمبر اکرم(ص) ضمن مبارزه همه جانبه با این فرهنگ ضد اخلاقى و ضد انسانى نسبت به زن و با احترام برجسته اى که براى زنان قائل شد, بخصوص با رفتار احترام آمیز و تکریم فوق العاده اش نسبت به دختر خویش که عموما هم پنهانى نبود و همگان کم و بیش از آن آگاه بودند, منزلت والا و جایگاه متعالى زن را در جامعه آشکار ساخت.
اما در قلمرو باطنى و در نگاهى عمیق تر در رفتار پیغمبر اکرم(ص) در قبال حضرت زهرا(س) آفاق بلندتر و گسترده اى را مى توان دید, حضرت زهرا(س) حقیقتا در سایه عنایت الهى و با پاى خود به منزلتى از عبودیت, قرب حق و کمال رسیده است که دست بوسى و فدایى بودن پیغمبر و نسبت به او, مبین و نشانى از آن حقیقت است نه آن که بوسیدن دست دختر به وسیله پدر فى حد نفسه فضیلت است بلکه این دست بوسیدن نشان دهنده این است که قبلا حضرت زهرا(س) واجد فضیلتى بوده که او را شایسته این رفتار از سوى پیغمبر الهى کرده است.
اینکه حضرت زهرا(س) آخرین کسى است که پیغمبر(ص) به هنگام عزیمت به جبهه جنگ و سفر به دیدار او مى شتابد و اولین کسى است که بعد از سفر به دیدار او مىآید, این که در محضر او گویى از بند زمین و زمان مى رهد و با همنشینى اش شمیم بهشت و جوار قرب حق را مى یابد و این که...
همه و همه براى پرده برداشتن از حقیقتى است که جمله اى از آن را در زیارت حضرت زهرا(س) مى خوانیم: ((یا ممتحنه امتحنک الله الذى خلقک قبل از یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره)) نورى که خداوند او را قبل آوردن به دنیاى خلق آزموده و شکیبایش یافته است.
این تکریم ها و محبت ها براى شناساندن شخصیت نورانى بانویى است که باید اسوه و سرمشق تمام بانوان عالم تا همیشه تاریخ باشد. هدف معرفى الگو و اسوه بر مبناى ارزش هاى راستین و براساس معیارها و ضابطه هاى تعالى بخش است و نه فقط براساس روابط شخصى!
لذا آن گاه که استثنإ و شاید به خاطر روشن ساختن همین معیارگرایى و ضابطه مندى وضعیتى متفاوت با تراز الگویى حضرت زهرا(س) به وقوع مى پیوندند, برخورد پیغمبر اکرم(ص) نیز دگرگون مى شود!
پیامبرى که خانه و محضر زهرا(س) برایش بهشت دلگشا و روح انگیز است این بار وقتى به خانه زهرا(س) مىآید و گردنبند و گوشواره و پرده اى نو را بر در خانه اش آویخته مى بیند ـ که به خاطر بازگشت و قدوم پدر وشوهرش از جنگ براى خود فراهم کرده بود ـ با توقفى کوتاه چهره درهم مى کشد و ناخرسندانه به سوى مسجد روانه مى شود! اما دقایقى نمى گذرد که فرستاده حضرت زهرا(س) با دستبند و گوشواره و پرده در مسجد به محضر رسول الله مى رسد و مى گوید: ((تقرإ علیک ابنتک السلام و تقول: اجعل هذا فى سبیل الله)) دخترت بر تو سلام داد و گفت: اینها را در راه خدا صرف نما و پیغمبر(ص) سه بار مى فرماید: ((فعلت فداها ابوها)) پدرش فدایش باد آنچه را باید بکند کرد.(6)

پى نوشت ها:
1. آل عمران, آیه 36.
2. سفینه البحار, ج2, ص286.
3. کنز العمال , ج1, ص107 , حدیث291.
4. کلمات قصار, ص 207.
5. نحل, آیه 58.
6. بحارالانوار, ج23, ص20.

تبلیغات