آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

قرآن هفتمین ویژگى بندگان ممتاز خداوند رحمان را چنین بیان مى کند: ((و لا یقتلون النفس التى حرم الله الا بالحق.))(1) آنان انسانى را که خداوند ریختن خونش را حرام شمرده ـ جز به حق ـ نمى کشند.
آدم کشى در موارد ناحق از گناهان بسیار بزرگ و خطرناکى است که با کمال تاسف, از دیرباز دامنگیر بشر شده و انسانهاى بسیارى را بى خانمان و تیره بخت ساخته است. ((قابیل)) ـ فرزند حضرت آدم(ع) ـ تا قیامت مورد لعن و نفرین است, چرا که برادرش ((هابیل)) را کشت و این خصلت شوم را پایه گذارى کرد.
آدم کشى در میان انسانها به قدرى زشت و بدسابقه است که وقتى خداوند خواست آدم(ع) را بیافریند و او را به عنوان خلیفه و نماینده خود به فرشتگان معرفى کند, آنان عرض کردند: پروردگارا, آیا کسى را در زمین قرار مى دهى که فساد و خونریزى کند؟ خداوند جنبه هاى مثبت آدم(مانند علم و شناخت) را به نظر فرشتگان آورد, آنگاه فرشتگان به عذرخواهى پرداختند.(2)
گناه آدم کشى بسیار بزرگ است و مجازاتهاى سختى براى آن قرار داده شده; خداوند در قرآن مى فرماید: ((و من یقتل مومنا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما.)) (3) و کسى که فرد با ایمانى را از روى عمد بکشد, مجازات او دوزخ است, در حالى که جاودانه در آن مى ماند, و خداوند بر او غضب مى کند و او را لعنت کرده و از رحمتش دور مى سازد.
در این آیه, چهار مجازات شدید براى قاتل ذکر شده که عبارت است از: 1ـ خلود و جاودانگى در دوزخ 2ـ غضب الهى 3ـ لعنت خدا 4ـ عذاب بزرگ
در مورد دیگر مى فرماید: ((من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فى الارض فکانما قتل الناس جمیعا.))(4) هر کس انسانى را بدون ارتکاب(گناهى چون) قتل یا فساد در روى زمین بکشد, چنان است که گویى همه انسانها را کشته.
اسلام مجازات دنیوى قاتل را قصاص اعدام قرار داده, مگر اینکه ورثه مقتول او را ببخشند و به جاى آن دیه بگیرند یا دیه را نیز ببخشند; ولى بزرگى گناه قتل همچنان بر گردن قاتل سنگینى خواهد کرد. گاهى نیز بخشش ورثه بى فایده است و قاتل حتما باید مجازات گردد, آنجا که او از اشرار باشد و با اسلحه سرد و گرم, افراد را بترساند و امنیت جامعه را به خطر اندازد. چنین فردى به عنوان ((محارب و مفسد فى الارض)) معرفى شده و حکومت اسلامى او را محکوم به اعدام مى کند.
در این راستا, در قرآن مى خوانیم : ((انما جزاو الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فسادا ان یقتلوا إو یصلبوا إو تقطع إیدیهم و إرجلهم من خلاف إو ینفوا من الارض ذلک لهم خزى فى الدنیا و لهم فى الاخره عذاب عظیم.))(5) کیفر آن کسانى که با خدا و پیامبرش محاربه کرده و به جنگ مى پردازند و اقدام به فساد در روى زمین مى کنند(و با تهدید اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند), فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند, یا(چهارانگشت) از دست راست و پاى چپ آنها به عکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیا است, و در آخرت مجازات عظیمى دارند.
این آیه نیز بیانگر بزرگى گناه قتل نفس و آدم کشى است که موجب مجازات سخت و رسوایى و ذلت دنیا و آخرت مى گردد.

مجازات شدید قصاص و دیه براى آدم کشان
از آنجا که امنیت در جامعه از مهمترین موهبتها است و در پرتو آن مى توان جامعه اى سالم و ایده آل ساخت ـ به عکس, ناامنى مایه بروز آشوبها, فسادها و گمراهیها و آفتهاى گوناگون است ـ از این رو, اسلام با وضع قوانین و مقررات محکم و سخت, کوشیده تا امنیت جامعه را در ابعاد گوناگون حفظ کند; اسلام در وهله اول حفظ امنیت جانى را مورد تاکید قرار داده و براى آنان که برهم زننده این امنیت هستند, مجازاتهاى سخت دنیوى(علاوه بر مجازاتهاى اخروى) قرار داده است; مثلا قانون قصاص را قرار داده که اگر به راستى به آن عمل شود, از آدم کشى و هرگونه آسیب رسانى به انسان به طور جدى جلوگیرى مى شود.(چنان که اکنون نمونه آن را در کشور عربستان به خوبى مشاهده مى کنیم). اجراى قصاص, حدود و دیات اسلامى, حیات و زندگى سالم و آرامش بخش جامعه را بیمه خواهدکرد, چنانکه قرآن مى فرماید: ((و لکم فى القصاص حیاه یا اولى الالباب لعلکم تتقون.)) (6) اى صاحبان خرد, براى شما در قصاص کردن حیات و زندگى است, باشد که شما تقوا پیشه کنید.
یعنى قصاص یک انتقام شخصى نیست, بلکه ضمانتى براى زندگى آرام و امنیت اجتماعى است. در جامعه اى که قاتل و آدم کش قصاص نشوند, آن جامعه مرده است, همانگونه که از نظر علم طب و کشاورزى و دامدارى, حذف موجودات خطرناک, یک اصل علمى و حیاتى است, در علم جامعه شناسى نیز حذف جنایتکاران و آدم کشان یک امر عقلى و منطقى است. قانون قصاص ضامن عدالت و رمز حیات و آرامش است و نقش موثرى در تنش زدایى در جامعه دارد; از این رو, خداوند در آیه مذکور قصاص را موجب تقوا دانسته یعنى قصاص موجب خوددارى از بروز قتل و آسیب رسانى به جان و مال و ناموس انسانها خواهد شد; با توجه به اینکه در مقایسه بین جامعه و فرد, حق تقدم با جامعه است.
علاوه بر اینکه قصاص آدم کشى اعدام مى باشد, آسیب رسانى به اعضاى بدن انسان نیز قصاص دارد;اگر کسى به بینى, چشم, دندان یا به گوش و به طور کلى به هر عضوى از اعضاى انسانى آسیب برساند, مضروب, حق دارد مطابق مقررات به همان اندازه که آسیب دیده, ضارب را قصاص کند; چنانکه این مطلب در آیه 45 سوره مائده آمده است.(7)
قانون قصاص با آن همه تقسیم بندى و دقتى که در اسلام دارد, بیانگر آن است که اسلام براى جان انسان احترام بسیارى قایل است و با وضع قانون قصاص خواسته که هیچ گونه آسیبى به جان انسان نرسد.
پس از قانون قصاص, قانون حدود و دیات است که آنها هم به نوبه خود اهرمهاى نیرومندى براى حفظ امنیت و جان انسانها حتى از روى سهو و خطا هستند.
هر گناهى اگر از روى سهو و خطا باشد با توبه بخشیده مى شود, ولى آدم کشى و یا آسیب رسانى به اعضاى بدن انسان, گرچه از روى سهو و خطا باشد, دیه دارد و از حق الناس است که بدون اداى آن, توبه قبول نمى شود.
مسایل دیات بسیار مشروح است و بیان آن در این مقاله نمى گنجد, ولى به عنوان مثال و نمونه, مى توان با ذکر پاره اى از آن مسائل به اهمیت احترام جان انسان پى برد. مثلا چند چیز است که مثل قتل نفس موجب دیه کامله است.
دیه کامله عبارت است از هزار مثقال طلا یا صد شتر یا دویست گاو و... اگر کسى مشتى به گوش مسلمانى بزند و همین زدن موجب کر شدن گوش او گردد باید نصف دیه کامله را بدهد, و اگر به هر دو گوش او بزند و هر دو را کر کند, باید دیه کامل به او بپردازد.
کوتاه سخن اینکه حتى براى پدر و مادر و معلم حرام و گناه بزرگى است که فرزند و شاگرد خود را به گونه اى بزنند که موجب دیه شود.
هر گاه کسى به صورت شخص دیگر, سیلى بزند, اگر صورت او سرخ شود یک مثقال و نیم طلا یا قیمت آن, دیه آن است; اگر صورت او کبود شود, سه مثقال, و اگر سیاه شود شش مثقال طلا یا قیمت آن, دیه آن است. و اگر به بدن او ـ جز صورت ـ ضربه بزند که سرخ یا کبود یا سیاه گردد, نصف دیه مذکور ـ که در مورد صورت گفته شد ـ را باید به مضروب پرداخته و او را از خود راضى کند.(8)

احترام انسان در حدى است که حتى اگر به صورت نطفه منعقد شده باشد, سقط نمودن آن گناه کبیره است.
در اسلام براى هر مرحله اى از سقط جنین دیه سنگینى قرارداده شده است; فقهاى عظام مى فرمایند: ((اگر انسان کارى کند که کودک زن حامله سقط شود, آنچه که سقط شده, اگر نطفه باشد, دیه آن بیست مثقال طلاى سکه دار است, و اگر علقه (خون بسته شده) باشد, دیه آن چهل مثقال, و اگر مضغه باشد یعنى به صورت گوشت جویده شده باشد, دیه آن شصت مثقال , و اگر به استخوان بندى رسیده باشد, دیه آن هشتاد مثقال, و اگر گوشت آورده باشد, دیه آن صد مثقال است. و اگر روح در آن دمیده شده باشد, دیه آن چنانچه پسر باشد هزار مثقال, و اگر دختر باشد دیه آن پانصد مثقال مى باشد.))
نیز مى فرمایند: اگر کسى زن حامله اى را بکشد, باید هم دیه زن و هم دیه فرزندش را بپردازد. و اگر آن زن حامله, دو فرزند یا بیشتر داشته باشد, به همین نسبت دیه آنها بر ساقط کننده واجب مى شود; ولى اگر ساقط کننده خود زن حامله باشد, دیه فرزندش را باید به ورثه فرزند بدهد, ولى خودش از آن دیه هیچ سهمى ندارد.
در قتل عمد, علاوه بر وجوب دیه, کفاره جمع به قاتل واجب است; یعنى هم باید یک برده آزاد کند, و هم دو ماه پى در پى روزه بگیرد, و هم شصت مسکین را طعام بدهد. و اگر عده اى با هم شخصى را بکشند, بر همه آنها کفاره واجب است.)) (9)
این احکام شدید, هر کدام بیانگر بزرگى گناه آدم کشى و آسیب رسانى به جان انسانها است که مسلمانان باید به شدت از آن پرهیز نمایند. زیرا علاوه بر این احکام ظاهرى و رسوایى دنیوى, رسوایى معنوى رانیز به دنبال دارد. از جمله این مکافات, مکافات کشتن است که به زودى دامنگیر قاتل خواهد شد. مناسب است در اینجا از میان صدها نمونه, نظر شما را به دو نمونه جلب کنم :
1ـ علامه مجلسى مى نویسد : ((در بیابان اصفهان, شخصى یکى از مسلمین را کشت و براى این که روى گناه خود سرپوش نهد, جسد مقتول را در میان چاهى انداخت. سگ مقتول کنار آن چاه مى رفت و خاک اطراف آن رابه چاه مى ریخت و هر وقت قاتل را مى دید به او حمله مى کرد و صدایش به عوعو بلند مى شد.
تکرار این حرکات باعث شد که اولیاى مقتول سرنخى پیدا کنند; آنها به جستجوى آن چاه پرداختند و جسد مقتول را در آن یافتند; بعد نسبت به شخصى که سگ به او حمله مى کرد بدگمان شدند, او را دستگیر نموده و به دادگاه بردند, سرانجام او به جنایت قتل خود اقرار کرد(10), رسوا شد و او را به مجازات رساندند.
2ـ یکى از خوانین که قلدر بى رحمى بود, روزى مهمان شاهزاده اى شد و کنار سفره او نشست. از قضا دو کبک بریان در میان سفره نهاده بودند, همین که چشم آن خان به آن دو کبک افتاد خنده اش گرفت. شاهزاده پرسید: چرا مى خندى ؟ خان گفت : روزى در بیابان سر راه تاجرى را گرفتم و اموالش را غارت نمودم و تصمیم گرفتم او را بکشم. در این هنگام چشم او به دو عدد کبک افتاد که روى سنگ کوه نشسته بودند, خطاب به آنها گفت : اى کبکها شاهد باشید که این مرد قاتل من است. اکنون که این دو کبک بریان شده را در میان سفره دیدم, حماقت آن تاجر به خاطرم آمد که از کبکها گواهى مى خواست; با این که آنها کشته شده و خوراک ما گردیده اند. و دیگر زنده نیستند که گواهى دهند.
شاهزاده که فردى غیرتمند بود, به آن خان قلدر گفت : ((اتفاقا کبکها گواهى خود را دادند.)) سپس همان دم دستور داد گردن آن خان را زدند, و او به این ترتیب به کیفر جنایت خود رسید.(11)

گناه آدم کشى در گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع)
رسول اکرم(ص) فرمود: هر گاه دو نفر مسلمان بدون حق شمشیر به روى هم کشیدند و یکى از آنها در این میان کشته شد, هر دو اهل جهنم خواهند شد. یکى از حاضران پرسید: مقتول چرا اهل جهنم مى شود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ((لانه اراد قتلا. ))(12) زیرا مقتول نیز اراده و نیت کشتن طرف مقابل را کرده بود, منتها به مرادش نرسید و خودش کشته شد.
نیز فرمود: ((من اعان على قتل مومن بشطر کلمه لقى الله یوم القیامه مکتوبا بین عینیه آیس من رحمه الله.))(13) کسى که قاتلى را در مورد کشتن مومنى ـ گر چه به یک کلمه ـ کمک کند در روز قیامت خدا را ملاقات مى کند در حالى که در پیشانى او نوشته شده: این شخص از رحمت خدا مایوس است.
نیز فرمود: ((قتل المومن اعظم عندالله من زوال الدنیا.))(14) بزرگى خسارت قتل مومن در پیشگاه خدا بیشتر از نابودى همه دنیا است.
امام باقر(علیه السلام) فرمود: ((من قتل مومنا متعمدا اثبت الله على قاتله جمیع الذنوب.)) (15)کسى که از روى عمد( و بدون مجوز) مومنى را بکشد, خداوند همه گناهان مقتول را براى آن کس(قاتل) برقرار مى سازد.
امام صادق(ع) فرمود: ((کسى که مومنى را بکشد, هنگام مرگ به او گفته مى شود: به هر دینى غیر از اسلام خواهى بمیر, خواهى یهودى, نصرانى, یا مجوس بمیر.))(16)
پیامبر(ص) فرمود: ((نخستین کسى که در قیامت محاکمه مى شود, آن کسى است که خون کسى را ریخته است, پسران آدم(هابیل و قابیل) را مىآورند و بین آنها داورى مى شود(و قابیل به جرم قتل هابیل محکوم مى گردد); سپس افراد دیگر را به ترتیب زمان مىآورند و محاکمه مى کنند, به طورى که احدى باقى نمى ماند و هر مقتولى قاتل خود را به عرصه مىآورد, در حالى که صورت مقتول به خون خود رنگین است و به مردم مى گوید: این شخص مرا کشته است.
خداوند به قاتل گوید: آیا تو این شخص را کشته اى ؟ قاتل قدرت آن را ندارد که موضوع را از خدا کتمان کند.))(17)
امام صادق(ع) فرمود: ((واد فى جهنم لو قتل الناس جمیعا کان فیه, و لو قتل نفسا واحده کان فیه.))(18) در دوزخ دره وسیعى هست که اگر کسى همه انسانها را بکشد در آن دره قرار مى گیرد هرگاه او یک نفر را نیز بکشد در آن دره مى افتد.
نیز فرمود: ((خداوند به موسى بن عمران وحى کرد که به بنى اسرائیل بگو; از آدم کشى بپرهیزید! کسى که به ناحق مومنى را بکشد, خداوند در میان آتش دوزخ صدبار همانند قتل قاتل, آن قاتل را بکشد.))(19)
((ابوسعید خدرى)) نقل مى کند: به رسول خدا(ص) خبر دادند که یکى از مسلمانان کشته شده, ولى معلوم نیست که قاتلش کیست. رسول خدا(ص) در حالى که خشمگین بود مردم را به مسجد فراخواند و بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: ((مسلمانى کشته مى شود و کسى از قاتل او خبر ندارد! سوگند به خداوندى که جانم در اختیار او است. هر گاه اهل آسمانها و زمین براى کشتن یک نفر مومن اتفاق کنند, یا به آن راضى شوند, خداوند همه آنها را وارد آتش دوزخ گرداند! سوگند به خدا هر شخصى از روى ظلم تازیانه اى به کسى بزند, در روز قیامت در میان آتش دوزخ مثل آن تازیانه را به او مى زنند...!))(20)
این روایات که گلچینى از صدها نمونه گفتار پیامبر(ص) و امامان(علیهم السلام) در مورد زشتى گناه قتل نفس است, هر کدام به روشنى, آدم کشى را از گناهان بزرگ و پرمجازات شمرده و مسلمانان را از دست زدن به این عمل خطرناک بر حذر مى دارد.

گناه کمک به ادم کشى
همانگونه که گناه آدم کشى بسیار بزرگ است, کمک کردن به آن, گرچه غیر مستقیم و بسیار دور و ناپیدا باشد, نیز از گناهان بزرگ است و کمک کننده, گر چه کمک او به اندازه یک کلمه باشد, شریک جرم و به عنوان ((اعوان الظلمه)) به حساب مىآید.
روایات متعددى از پیامبر(ص) و امامان(ع) این مطلب را تایید مى کند, آیات قرآن نیز بر این مطلب گواهى مى دهد, از جمله مى فرماید: ((و لا تعاونوا على الاثم والعدوان.))(21) هرگز در راه گناه و تعدى, با گنهکاران و متجاوزان همکارى نکنید.
در این راستا, نظر شما را به چند فراز از گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع) جلب مى کنم:
1ـ رسول خدا(ص) فرمود: ((لو ان رجلا قتل بالمشرق, و آخر رضى به بالمغرب کان کمن قتله و شرک فى دمه.)) (22) هرگاه مردى در مشرق کشته شود, و مرد دیگرى که در مغرب زندگى مى کند به آن قتل راضى باشد, مانند قاتل است و در خون مقتول شریک مى باشد.
2ـ امام صادق(ع) فرمود: در روز قیامت مردى را نزد مرد دیگرى مىآورند, مرد اول مرد دوم را به خون رنگین مى کند. مرد دوم مى گوید: چرا مرا آلوده به خون کردى ؟ مرد اول جواب مى دهد: ((تو فلان روز, فلان کلمه را در مورد من گفتى و آن موجب ریختن خون من شد)) امروز باید جواب گو باشى! (23)
3ـ امام باقر(ع) فرمود: ((در عصر رسول خدا(ص) به آن حضرت خبر دادند که جنازه اى را در مسجد ((جهینه)) گذاشته اند که کشته شده است; رسول خدا(ص) از جا برخاست و پیاده به آن مسجد رفت, مردم با خبر شدند و همه در آن مسجد اجتماع کردند;
پیامبر(ص) از مردم پرسید: ((این مرد را چه کسى کشته است؟)) گفتند: اى رسول خدا, اطلاع نداریم ! فرمود: آیا رواست که کشته اى از مسلمین در میان مردم باشد و آنها ندانند چه کسى او را کشته است ؟ سوگند به خداوندى که مرا به حق به پیامبرى برانگیخت, اگر اهل آسمانها و زمین در ریختن خون مسلمانى شرکت داشته یا به آن راضى باشند, همه را خداوند به رو در آتش دوزخ سرنگون سازد.))(24)
4ـ نیز فرمود: ((در روز قیامت انسانى را که اصلا در دنیا خون کسى را نریخته مىآورند و به او ظرف کوچکى پر از خون مى دهند و به او مى گویند : این سهم تو از خون فلان مقتول است. او عرض مى کند: خدایا تو مى دانى که من تا آخر عمر, خون کسى را نریختم ! خداوند مى فرماید: آرى تو از فلان کس سخنى شنیدى و آن را از او نقل کردى; این سخن به دیگران رسید و سرانجام آن را به طاغوت زمان گزارش دادند و آن طاغوت او را کشت; بنابراین تو در این مقدار خون مقتول شرکت کرده اى.))(25)
به امید آنکه این آیات و روایات و سخنان تکان دهنده اعلام خطرى براى همه ما باشد و به شدت مراقب باشیم که مبادا در خون بى گناهى شریک شویم که مجازات بسیار سختى دارد که بندگان ممتاز خداى رحمان با کمال مراقبت, از هر گونه خون ریزى پرهیز مى کنند.
این بحث را با حدیث هشدار دهنده اى از امیرمومنان على(ع) پایان مى بریم :
((سه نفر را به محضر على(ع) آوردند و گفتند: یک نفر از اینها مردى را گرفته و نگه داشته, دومى سررسیده و آن مرد را کشته است, و سومى در کنار ایستاده و تماشا کرده و نرفته است از درگیرى آن ها جلوگیرى کند.
حضرت على(ع) چنین قضاوت کرد: نگهدارنده را زندانى کنید تا در زندان بمیرد, قاتل را اعدام کنید و به چشم کسى که منظره را دیده و تماشا کرده و جلوگیرى ننموده, میل بکشید.))(26)
پى نوشت ها:
1. فرقان(25), آیه 68.
2. بقره(2), آیه 30تا32.
3. نسإ(4), آیه 93.
4. مائده(5), آیه 32.
5. همان, آیه 33.
6. بقره(2), آیه 79.
7. شرح مفصل آن در تحریرالوسیله امام خمینى(ره), ج 2, از صفحه 54تا 552 بیان شده است.
8. همان, ص 595و 596.
9. همان, ص 597و598و606.
10. بحارالانوار, ج 62, ص 60.
11. حیاه الحیوان دمیرى, واژه قبج(کبد).
12. وسائل الشیعه, ج 11, ص 113.
13. کنز العمال, حدیث 39895.
14. همان, حدیث 39880.
15. وسائل الشیعه, ج 19, ص 7.
16. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال(ترجمه شده), ص 635.
17. همان, ص 634.
18. میزان الحکمه, ج 8, ص 39.
19. اختصاص شیخ مفید, ص 235.
20. بحار, ج 104, ص 384.
21. مائده(5), آیه 2.
22. بحار, ج 104, ص 384.
23. ثواب الاعمال شیخ صدوق(ترجمه شده), ص 634.
24. همان, ص 637.
25. المحاسن برقى, ص 104, بحار, ج 104, ص 383.
26. بحار, ج 14, ص 386.

تبلیغات