آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

در قرآن کریم آیات زیادى از زبان پیامبران الهى بیان مى دارد که آنها هیچ گونه اجر و مزدى در قبال رسالت خویش نمى خواهند و تنها خداست که مزد آنان را مى دهد. تعبیر این آیات نسبت به همه پیامبران یکسان است اما در مورد پیامبر در دو مورد استثناء آمده است. در این نوشته ابتدا به دلایل عدم در خواست اجز از سوى پیامبران پرداخته شده است و پس از اختلاف تعبیر آیات نسبت به پیامبر اسلام(ص) سخن به میان آمده و عدم تنافى آن با دیگر آیات نفى اجر رسالت پیامبران اثبات گردیده است. پس از آن آیه به عنوان مهم ترین آیه در این زمینه و دلایل اختصاص آن به پیامبر و طرح دیدگاه هاى مختلف اهل سنت و شیعه در آن مورد ارزیابى قرار گرفته است و در پایان روایات وارده در زمینه مصادیق «قربى» از منابع شیعه و اهل سنت در حد نیاز ذکر شده است.

متن


خداوند متعال در طول حیات بشر انسان‏هاى زیادى را برگزیده و به سوى مردم ارسال داشته تا آنان را از تاریکى‏هاى جهل رها ساخته و فطرت پاک خدا جوى آنان را زنده سازد. در این میان یکى از شعارهاى همیشگى پیامبران در طول دعوت‏شان که همواره آن را به قوم خود گوشزد مى‏کردند، عدم درخواست هیچ گونه مزد و پاداشى بر رسالت خویش است. پیامبرانى همچون نوح ، هود ، صالح ، لوط و شعیب‏علیهم السلام همواره با شعار «و ما أسألکم علیه من أجرٍ إن أجرى إلا على رب العالمین» (شعراء/ 180 164 145 127 109 ) «براى این (دعوت) هیچ مزدى از شما نمى‏طلبم ، اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است» مراتب اخلاص خود را در رسالت و عدم چشم داشت مادى در دعوت‏شان را گوشزد نموده اند . البته آیات قرآن در این زمینه نسبت به پیامبران گذشته و پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم اندکى متفاوت است که قبل از بررسى آنها به چرایى این مسأله مى‏پردازیم.
چرا رسالت بدون اجر؟!
همان گونه که اشاره رفت پیامبران مأمور به رسالت بودند، بدون اینکه پاداشى از مردم بخواهند. به عنوان نمونه حضرت هودعلیه السلام در مواجهه با قومش اظهار مى‏دارد: «یا قوم لا أسألکم علیه أجرا إن أجرى إلا على الّذى فطرنى أفلا تعقلون» (هود/51) «من در برابر این دعوت هیچ مزدى از شما نمى خواهم ؛ پاداش من تنها بر آن کسى است که مرا آفرید آیا تعقل نمى کنید؟» حضرت نوح علیه السلام‏نیز این مطلب را به قومش گوشزد مى کند: «فإن تولیتم فما سألتکم من أجرٍ إن أجرى إلا على اللَّه وأمرت أن أکون من المسلمین» (یونس/72) «پس اگر روى مى گردانید همانا از شما مزدى نخواهم ؛ پاداش من فقط بر خداست و امر شدم تا از تسلیم شدگان باشم.» حال به این پرسش مى‏پردازیم که چرا پیامبران الهى نباید پاداش و مزدى از مردم درخواست نمایند؟ و خداوند چرا آنها را مأمور کرده تا چنین درخواستى نداشته باشند؟ و درنهایت اینکه پیامد مزد خواستن پیامبران چیست؟ با نگاهى به آیات قرآن و اندکى تأمل در این مسأله ،مى توان دلایل متعددى را برشمرد که موارد ذیل از جمله آنها مى‏باشد: 1-دلیل اول که بیشتر اختصاص به پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم دارد، این آیه مى باشد که «قل لا اسالکم علیه أجراً إن هو إلاّ ذکر للعالمین» (انعام/90) «بگو در برابر این رسالت ،پاداشى از شما نمى طلبم ،این رسالت چیزى جز یک یاد آورى براى جهانیان نیست.» این آیه بیان مى‏کند که رسالت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم تذکرى است براى همه جهانیان نه یک طایفه خاص1 تا از آنان پاداش گرفته شود. بنابراین اگر قرار باشد پاداشى گرفته شود، نباید اختصاص به برخى داشته باشد که موجب تبعیض شود . 2- از آنجا که ارسال رسولان براى هدایت بشر طبق قاعده لطف، بر خداوند لازم است2 بنابراین اجر و پاداش رسالت هم به عهده خداوند است نه مردم ! از همین روست که در آیات نفى پاداش از زبان پیامبران مانند «و ما أسألکم علیه من اجر ان اجرى الا على رب العالمین» (شعرا/109) پاداش را بر خداوند ثابت مى کند؛ یعنى طرف حساب پیامبران در واقع خداوند متعال مى باشد نه مردم که پیامبران بخواهند از آنان مزد دریافت کنند. 3- هدایت بشر امرى بس بزرگ و دشوار است. با مطالعه سرگذشت پیامبران این مطلب بخوبى درک مى شود که آنها براى رسیدن به هدفشان یعنى تبلیغ دین چه گرفتارى‏ها و مشکلاتى را دیده اند و چه بسا در همین راه جان خود را از دست داده اند.به عنوان مثال حضرت موسى‏علیه السلام از آزار و اذیت قومش به تنگ آمده و زبان به شکوه مى‏گشاید که اى قوم چرا این اندازه مرا اذیت مى‏کنید؛ در حالى که مى دانید من فرستاده خدا به سوى شمایم! «و اذ قال موسى لقومه یا قوم لم تؤذوننى وقد تعلمون أنى رسول اللَّه الیکم» (صف/5) از سوى دیگر با پذیرش رسالت ،سعادت دنیوى و اخروى نصیب مردم مى‏شود. حال هدایت شوندگان چگونه مى توانند این موهبت بزرگ را با پاداشى مادى جبران نمایند ؟! آیا متاع دنیوى مى تواند پاداش این همه رنج و مشکلات پیامبران قرارگیرد؟ قطعاً پاسخ منفى خواهد بود: «قل متاع الدنیا قلیل والآخرة خیر لمن اتقى» ( نساء /77) بنابراین پاداش واقعى رسالت فراتر از پاداش مادى است و لذا نباید پیامبران به آن بسنده کنند. 4 - یکى دیگر از دلایلى که پیامبران نباید مزدى در خواست نمایند ،نشان دادن صداقت و رفع تهمت است3. براى اینکه مردم به صداقت پیامبران پى برند و بفهمند که چیزى جز دعوت در کار نیست، ضرورت دارد آشکارا به مردم اعلام دارند که در قبال پذیرش دعوت و رسالت لازم نیست هیچ هزینه اى را بپردازند . این شفاف سازى در امر رسالت بسیار مهم است؛ چرا که در طول تاریخ افراد زیادى با انگیزه هاى مادى ادعاى پیامبرى کرده و پیروانى را دور خود جمع کردند ولى پس از گذشت زمان که مردم به انگیزه هاى آنان پى بردند از اطراف آنان پراکنده شدند. در قرآن کریم پاداش نخواستن تأکید شده و به عنوان یکى از راه‏هاى تشخیص رسول و فرستاده واقعى شمرده شده است ؛ به عنوان نمونه آیه «اتبعوا من لا یسألکم اجراً و هم مهتدون» (یس/21) «از کسانى که اجرى از شما نمى خواهند پیروى کنید در حالى که هدایت یافته‏اند» اجر نخواستن را یکى از دلایل حقانیت فرستادگان حضرت عیسى علیه السلام دانسته است. آیه دیگرى که بر این مطلب دلالت دارد آیه «ام تسالهم اجراً فهم من مغرمٍ مثقلون» (قلم/46 و طور/40) مى‏باشد. در این آیه عدم پذیرش رسالت به بهانه درخواست اجر تلقى به قبول شده است که در مقام انکار به پیامبر مى گوید: «یا اینکه تو از آنها مزدى مى طلبى که پرداختش براى آنها سنگین است»، ازاین رو جهت اظهار صداقت در امر رسالت و جلوگیرى از بهانه تراشى منکران اعلام عدم درخواست و پاداش و مزد از سوى رسول ضرورى مى نماید .
بررسى آیات پاداش رسالت
همان گونه که در مقدمه اشاره رفت تعبیر قرآن در زمینه اجر رسالت نسبت به همه پیامبران - بجز پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم- یکسان است. تنها در یک جا4 درمورد حضرت نوح‏علیه السلام به جاى واژه «اجر» واژه «مال» بکار رفته است و با توجه به وجود آیات دیگر5 درمورد حضرت نوح که داراى واژه «اجر» مى باشند این تعبیر خللى در تشابه این پیامبر با پیامبران دیگر درزمینه اجر رسالت ایجاد نخواهد کرد. اما تعبیر قرآن نسبت به پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم اندکى متفاوت است؛ به گونه‏اى که مى توان آنها را در چهار دسته قرار داد و اکنون به بررسى هر یک آنها مى پردازیم . 1- آیه «قل لا اسالکم علیه اجراً ان هو الا ذکر للعالمین» (انعام/90) «بگو در برابر این رسالت پاداشى از شما نمى طلبم. این رسالت چیزى جز یک یاد آورى براى جهانیان نیست». این آیه همانند آیات نفى اجر از پیامبران گذشته بطور کلى هر گونه پاداش و مزدى را در قبال قرآن و رسالت پیامبر نفى مى کند. آیات دیگرى نیز6 بر همین معنا نسبت به پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم تأکید دارند که به جهت اختصار از بیان آنها صرف نظر مى‏کنیم. 2- آیه «قل ما أسألکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتّخذ الى ربّه سبیلا» (فرقان/57) «بگو در برابر آن (ابلاغ آیین خدا ) هیچ گونه پاداشى از شما نمى طلبم مگر کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزیند». مى‏گوید مزد من همین است که یکى از شما بخواهد راهى به سوى پروردگار در پیش گیرد یعنى با اراده و اختیار خودش دعوت مرا بپذیرد7 در اینجا خود دعوت و رسالت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به عنوان پاداش و مزد مطرح شده است که باز تأکیدى بر عدم درخواست مزد خواهد بود. 3- آیه «قل ما سألتکم من أجرٍ فهو لکم إن أجرى الا على اللَّه» (سبا / 47) «بگو هر اجر و پاداشى از شما خواسته ام براى خود شماست ، اجر من تنها بر خداوند است». این آیه گرچه به گونه اجمال درخواست پاداش را، براى پیامبر اثبات مى‏کند، اما یک علت کلى بیان مى‏دارد و مى‏فرماید بگو اى پیامبر اگر اجر و مزدى از شما درخواست نمایم بطور ادعایى خواهد بود؛ چرا که نفع و سودش فقط عاید شما مى شود و براى من نفعى ندارد.بنابراین اگر تا کنون مزدى خواسته ام یا در آینده پاداشى درخواست نمایم تنها شما از آن بهره‏مند خواهید شد و من هیچ گونه بهره اى از آن نخواهم داشت؛ چرا که اجر و پاداش واقعى من فقط به عهده خداوند متعال است. 4- آیه «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى» (شورى/23) «بگو من هیچ پاداشى ازشما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست داشتن نزدیکانم». در این آیه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم با صراحت درخواست پاداش و مزد مى کند و بیان مى دارد که پاداش من مودت در قربى است. ابتدا ممکن است سؤال برانگیز باشد که چرا با وجود تأکید و اصرار آیات قرآن مبنى بر عدم درخواست اجر از سوى پیامبران الهى ، پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم چنین درخواستى مى کند ؟ بررسى آیه مودت براى پاسخ به این سؤال و جمع این آیه که به آیه «موّدت» مشهور است با آیات دیگر نظریات گوناگونى از سوى مفسّران ارایه شده که مى توان آنها را در سه پاسخ خلاصه کرد.
1- نسخ
برخى مى گویند از آنجا که معنى و مفهوم آیه «موّدت» با آیات دیگر مخالف است. آیه «موّدت» منسوخ است و ناسخ آن آیات نفى اجر رسالت مى باشد،8 بنابراین تا زمان نزول این آیه ، درخواست اجر جایز بوده ولى پس از نزول آیات نفى اجر ، حکم جواز از بین رفته و پیامبر اجرى درخواست نکرده است. خاستگاه این نظریه از آنجا ناشى مى شود که پیشینیان براى نسخ دایره وسیعى قابل بودند؛ به طورى که با کمترین تناقض ظاهرى قائل به نسخ مى‏شدند و توجهى به شروط نسخ نداشتند. در حالى که یکى از شروط، عدم امکان جمع بین دو آیه است و در مسأله مورد بحث، امکان جمع وجود دارد؛ همان‏گونه که در دیدگاه سوم خواهد آمد . افزون برآن آیه «موّدت» مدنى است9 و تمام آیات نفى اجر مکى ، وآیه مکى نمى تواند ناسخ مدنى قرار گیرند، از این رو پاسخ فوق به هیچ وجه قابل قبول نیست.
2- استثناء منقطع
برخى دیگر از مفسّران مى گویند استثناء در این آیه منقطع است10 یعنى ما بعد «الا» از جنس ماقبل آن یعنى مستثنى منه نیست و «الا» بمعنى «بل» و «لکن» مى باشد. به بیان دیگر مودت در قربى از جنس اجر نیست. لذا پیامبر اجرى در خواست نکرده است بلکه درخواستى که برابر با اجر ومزد رسالت ارزش دارد از مسلمانان طلب مى کند! نظیر استثناء در آیه «فانّهم عدو لى إلا ربّ العالمین» (شعرا/77) که مراد: «لکن رب العالمین لیس عدو لى» است. بررسى واژه شناسى «اجر» مى تواند مؤید این پاسخ باشد. لغت‏شناسان اجر را به معناى پاداش ، ثواب ، عوض دادن ، مزد کار گرفته اند11 مشتقات این واژه در قرآن به معناى اجیر شدن و به خدمت گرفتن12 اجاره کردن13 و مهریه زنان14 آمده است و بیانگر این مطلب مى باشد که اجر براى صاحبش نفع دنیوى و اخروى دارد . در آیه مورد نظر نیز مودت در قربى نفع دنیوى براى پیامبر ندارد؛ همان‏گونه که آیه «قل ما سالتکم من اجر فهو لکم» (سبا/47) بر این مطلب اشاره دارد. بنابراین مودت قربى که نفع دنیوى ندارد، نمى‏تواند از جنس «اجر» باشد. طبق این بیان استثناء منقطع خواهد بود.
3- استثناء متصل
عده اى از مفسّران مى گویند مودت در قربى نوعى پاداش است بنابراین استثناء متصل مى باشد ولى از آنجا که مودت در قربى به استجابت دعوت یا جزیى از دعوت برمى گردد ، استثناء همان دعوت و رسالت مى شود ( با همان بیانى که در آیه 57 سوره فرقان گذشت). در این جا گویا اینکه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرماید : حال که خداوند مودت بین شما را واجب کرده و یکى از آنها مودت در قربى است، من همین را به عنوان پاداش رسالتم مى گیرم واجر دیگرى نمى خواهم15. بنابراین در خواست اجر ادعایى است . مانند پزشکى که به بیمار مى گوید مزد من این است که به این نسخه عمل نمایى ، این عمل کردن بیمار به نسخه نفعى به حال پزشک ندارد؛ بلکه خود بیمار را بهبود مى بخشد و پزشک جهت تأکید بر انجام نسخه آن را به منزله مزد خود معرفى مى‏کند. با این بیان مفاد استثناء این آیه نظیر آیه «قل ما اسالکم علیه من اجر إلا من شاء أن یتّخذ الى ربه سبیلا» (فرقان / 57) مى شود که استثنا چیزى خارج از دعوت و رسالت نیست؛ بلکه مکمل آن است و در خواست این نوع پاداش نه تنها مشکلى را ایجاد نمى‏کند، بلکه ضرورت هم دارد . مؤید آن آیه «قل ما سالتکم من اجر فهو لکم» (سبا/47) مى باشد که بیان مى‏کند درخواست اجر در راستاى دعوتى است که فایده اش براى مردم است . خلاصه اینکه با توجه به این پاسخ و پاسخ قبلى هیچ گونه ناسازگارى میان آیه مودت با دیگر آیات نفى اجر رسالت نمى باشد و همه آنها بر عدم درخواست اجر مادى و دنیوى از سوى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم تأکید دارند.
اختصاص آیه مودت به پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم
پس از اینکه ثابت شد هیچ گونه منافاتى بین آیات اجر رسالت نیست، به بررسى این پرسش مى پردازیم که چرا فقط پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم داراى چنین درخواستى بودواز سوى دیگر پیامبران اینگونه درخواستى مطرح نشده است ؟! براى پاسخ به این سؤال بررسى واژگان «المودة فى القربى» ضرورى مى نماید تا مراد از آن فهمیده شود . بیشتر لغت شناسان مودت را به معناى محبت گرفته اند که گاهى به معناى آرزو نیز مى آید16 و این در جایى است که بعد از آن «لو» باشد مانند آیه «ودّ الّذین کفروا لو تغفلون عن اسلحتکم ...» (نساء/102 ) «کافران آرزو دارند که شما از سلاحها و متاع هاى خود غافل شوید ....». ولى با بررسى استعمالات این واژه در قرآن در مى یابیم که بین «محبت» و «مودت» اندکى فرق است . «مودت» نوع خاصى از «محبت» است که به گفته علامه طباطبایى آثار و تبعات ظاهرى دارد. مانند خضوع وخشوع که اولى در عمل و دومى در قلب است.17 «ودود» بودن خداوند هم بخاطر ظهور آثار خداوند از طریق افاضه نعمت‏هایش بر مردم است.18 بنابراین «مودت» نوعى دوستى مى باشد که در آن پیوستگى ، وابستگى و تعهد یافت مى شود. نشانه آن یکى پیوند تنگاتنگ خالصانه است. چنانکه درآیه «و جعل بینکم مودّة و رحمةً ...» (روم/21) مشهود است؛ چه آنکه مودتى که بین زوجین است از نوع ارتباط خاص است که داراى وابستگى مى‏باشد. نشانه دیگر آن دشمنى و کینه نداشتن است: «عسى اللَّه أن یجعل بینکم وبین الّذین عادیتم منهم مودةً واللَّه قدیر واللَّه غفور رحیم» (ممتحنه/7). در این آیه «مودت» عامل رفع عداوت آمده است .معرفت نیز از لوازم دیگر مودّت است. پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرماید: «اذا آخى احدکم رجلا فلیسأله عن اسمه واسم أبیه وقبیلته ومنزله فانه من واجبى الحق وصافى الاخاء والا فهو مودة حمقاء».19 در این حدیث شناخت کسى که مى خواهد مورد مودت و برادرى قرار گیرد، لازمه مودت عاقل دانسته شده است. و در نهایت تاثیر پذیرى نیز در مودت مورد توجه است. این مطلب را مى توان از آیه 82 سوره مائده برداشت کرد که خداوند مى فرماید: «لتجدنّ أشدّ النّاس عداوةً للّذین آمنوا الیهود والّذین أشرکوا ولتجدنّ أقربهم مودةً للّذین آمنوا الّذین قالوا إنّا نصارى .....» «بطور مسلم دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهى یافت و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانى مى یابى که مى گویند ما نصارى هستیم». برخى مفسّران دلیل مودت نصارى را پذیرش دعوت پیامبراکرم صلى الله علیه وآله وسلم از سوى برخى ازآنها دانسته اند.20 بنابراین بین مودت و تأثیر پذیرى ملازمه وجود دارد که در آیه بعد اینگونه به تصویر کشیده شده است: «و اذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى أعینهم تفیض من الدمع ممّا عرفوا من الحق ، یقولون ربّنا آمنّا فاکتبنا مع الشاهدین» (مائده/83) «و هر زمان آیاتى را که بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده بشنوند چشم‏هاى آنان را مى بینى که از شوق اشک مى ریزد؛ بخاطر حقیقتى که دریافته‏اند. آنها مى گویند: پروردگارا ایمان آوردیم پس ما را با گواهان بنویس.» خلاصه آنکه مودت محبتى است که در آن معرفت و تاثیر پذیرى از محبوب یافت مى شود . واژه «قربى» نیز از قرب به معناى نزدیکان و حرف «فى» به گفته زمخشرى ظرف است یعنى قربى ظرف مودت است21 و اینگونه معنى مى شود: «مگر آن مودتى که در نزدیکانم جاى گیرد.» با توجه به معنا شناخت واژگان «مودة فى القربى» و در نظر گرفتن این نکته که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مى خواهد نوعى دوستى و پیوند تنگاتنگ با نزدیکانش بر قرار شود، در مى‏یابیم که درخواست مودت از سوى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم هدفدار است؛ چرا که از این رهگذر پس از انقطاع وحى پیوندى میان رسالت و اهل بیت‏علیهم السلام برقرار خواهد شد که ضامن تداوم نبوت است ! حال به پاسخ سؤال گذشته برمى گردیم که چرا اجر رسالت اختصاص به پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم دارد و پیامبران گذشته درخواست اجرى نداشته اند ؟ با توجه به نکات ذکر شده در معنا شناختى واژگان آیه مودت ، مى توان به راحتى پاسخ سؤال یاد شده را فهمید: پیامبران گذشته همواره مى دانستند که رسالت‏شان به رسالت پیامبر دیگرى پیوند مى خورد ورسالت آن پیامبر به رسالت پیامبر دیگر تا آخر که به پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم ختم مى شود و هیچگونه نگرانى نداشتند از اینکه اگر از جمع مردم بروند، رسالت‏شان عقیم بماند؛ زیرا با ارسال پیامبر بعدى راهشان ادامه پیدا مى کرد و دغدغه اى از جهت به سرانجام نرسیدن رسالت‏شان نیست وبه همین ترتیب هر پیامبرى با این تفکّر دوران رسالتش را سپرى کرده و مزدى درخواست نمى نمود تا اینکه امر رسالت به خاتم پیامبران رسید و دغدغه مذکور ظهور پیدا کرد و پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم را به این تفکّر واداشت که براى برون رفت از از مشکلات پس از رسالت در زمینه جزییات احکام اسلام و تبیین آیات قرآن باید چاره‏اى اندیشید. دینى که هنوز دوران نضج و شکل گیرى اش پدید آمده، نیاز دارد تا مفاهیم عالیه اش براى جهانیان واضح گردد و عمر کوتاه پیامبر جوابگوى آن نیست. بنابراین ضرورت دارد این رسالت به چیزى پیوند بخورد که ضامن تداوم آن باشد و بتواند مرجعیت پیروان این دین را که تعدادشان رو به افزایش است به عهده گیرد تا در صورت نیاز به آن مراجعه کنند. قطعاً براى نیل به این هدف مطرح کردن «مودت در قربى» در قالب اجر رسالت بهترین راه بود. مسلمانانى که نیکى هاى زیادى از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم دیده بودند و سعادت دنیوى و اخرویشان را مرهون تلاش این بزرگوار مى دانستند، همیشه سنگینى جبران این همه خوبى بر سرشان سایه افکنده بود و آنها را در فکر فرو برده بود که چگونه مى‏شود زحمات این همه تلاش پیامبر را جبران کرد. با وجود چنین پیش زمینه‏اى در مسلمانان ، پیامبر «مودت در قربى» را مطرح ساخت تا هم سعادت جامعه اسلامى تداوم داشته باشد و هم بعنوان مزدى از خودشان قبول کنند تا مسلمانان بهاى بیشترى به آن دهند . بنابراین «مودت در قربى» تداوم دهنده رسالت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم است و با آن پیوند خورده است . البته نیازى به یادآورى این مطلب نخواهد بود که مودتى مورد درخواست است که در عمل ظهور و بروز پیدا کند وگر نه مودت و حب قلبى بدون عمل تأثیر چندانى درتداوم رسالت نخواهد داشت !
مراد از «القربى» چیست ؟
برخى از مفسّران که بیشتر اهل سنت هستند، خواسته اند با تفسیرهاى نادرست مفهوم آیه را از مسیر اصلى اش خارج سازند ! و آن هدفى را که این آیه دنبال مى‏کرد، نادیده گیرند که به برخى از آنها اشاره مى شود: 1- بسیارى از مفسّران اهل سنت «قربى» را به معناى «خویشاوندى» گرفته و گفته‏اند: از آنجا که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم با همه قبایل قریش خویشاوندى داشت، این آیه بیان مى‏دارد که : بگومن هیچ پاداشى از شما نمى خواهم مگر اینکه مرا بخاطر قرابتى که با شما دارم دوست داشته و حفظ نمایید!22 از سوى دیگر پیامبر با اهل مدینه وانصار نیز از طرف مادر خویشاوند بود که آیه مى تواند نسبت به آنها نیز صدق کند. این دیدگاه نمى تواند مورد قبول قرار گیرد؛ زیرا مخاطبان پیغمبرصلى الله علیه وآله وسلم از دو حال خارج نیستند: یا کافر بودند که در این صورت اجر خواستن معنى ندارد؛ زیرا پیامبر براى آنها کارى نکرده تا پاداشى بخواهد ! و یا مؤمن بودند که اگر مؤمن باشند، اذیت و آزار ودشمنى نخواهد بود تا پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم درخواست نماید که اورا دوست بدارند و اذیتش نکنند؛ چرا که دوست داشتن محقق بوده و نیازى به درخواست آن نیست! این مطلب نسبت به انصار بیشتر صدق مى کند؛ زیرا آنان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را بسیار بیشتر دوست مى‏داشتند. 2-برخى گفته اند آیه در صدد بیان تودد مسلمانان نسبت به یکدیگر است23 و در واقع بر صله رحم تأکید مى کند. این نظریه هم با آیه سازگار نیست؛ زیرا الف ولام در «القربى» عوض از ضمیر متکلم است؛ یعنى با قرینه «لا اسالکم» مراد از «القربى» «قرباى» مى باشد که در این صورت مودت مسلمانان نسبت به همدیگر ارتباطى به پیامبر ندارد. 3- برخى دیگر مى گویند مراد تقرب جستن به خدا بوسیله اطاعت است24 پس آیه مى‏گوید: من مزدى از شما نمى خواهم مگر اینکه تقرب به خداوند را دوست داشته باشید. علاوه بر جواب قبلى در اینجا باید گفت درخواست دوست داشتن تقرب به خدا ، تحصیل حاصل است؛ زیرا حتى بت پرستان دوست داشتند که به خدا تقرب جویند تا چه رسد به مؤمنان که دوستى‏شان بیشتر است و نیازى به درخواست آن نیست. 4- نظر دیگر این است که مراد از «قربى» در آیه، اقرباى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم است؛ یعنى اهل‏بیت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم.25 توضیح این که در بحث قبل اشاره شد به این که درخواست پاداش از طرف پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم هدفدار است و مقصود از آن امتداد یافتن رسالت است. بنابراین «قربى» باید کسانى باشند که صلاحیت مرجع قرارگرفتن مردم را داشته باشند و بتوانند خلأ عدم وجود پیامبر را پر کرده و پاسخگوى نیاز مردم در زمینه مسایل دین اسلام باشند. افزون بر آن از کج رویها و انحرافات جلوگیرى کرده و اسلام واقعى را براى بشر نمایان سازند و لازمه آن مصون بودن از خطا و اشتباه و اتصال علمى و معنوى به رسول خداست. با مراجعه به روایات اهل سنت و شیعه مصادیق واقعى قربى به وضوح روشن مى شود.
بررسى روایات آیه مودت
روایات زیادى از طریق شیعه وارد شده است که مراد از «قربى» را معین مى کند. جهت اختصار فقط به برخى اشاره مى‏شود: 1- امام على‏علیه السلام مى فرماید: «فینا فى آل حم آیة لایحفظ مودتنا الاّ کل مؤمن». «در سوره حم در مورد ما آیه اى است که مودت ما را کسى جز مؤمن نگه نمى دارد.»26 2- امام باقر علیه السلام درباره آیه «قل لا اسألکم علیه اجراً إلا المودة فى القربى» مى فرماید: «هم الائمه»27 یعنى مراد از قربى ائمه اطهارعلیهم السلام مى باشند . 3- در زیارت جامعه کبیره مى خوانیم: «و لکم المودة الواجبه: «و مودتى که واجب شده از آن شماست.» در منابع اهل سنت نیز روایات زیادى در این موضوع نقل شده که در موارد ذیل مى‏توان آنها را دسته بندى کرد . 1- روایاتى که مراد از «قربى» را «آل محمدصلى الله علیه وآله وسلم» معرفى مى کند. مانند روایت سعید بن جبیر که در ذیل آیه از ابن عباس نقل مى کند : «قربى آل محمد صلى الله علیه وآله وسلم»28 نیز روایت دیگرى از ابن عباس : «لما نزلت قل لا اسالکم علیه اجراً إلا المودة فى القربى» «قالوا: یا رسول اللَّه من قرابتک هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم قال: على و فاطمة و ابناهما»29. این روایات به روشنى گویاى این مطلب است که مراد از «قربى» اهل بیت پیامبرعلیهم السلام است . 2- روایت امام سجاد علیه السلام که به مرد شامى فرمود : «اقرأت آل حم قال قرأت القرآن و لم أقرأ آل حم قال ما قرأت «قل لا أسألکم ...» قال و انکم لانتم هم ؟ قال علیه السلام نعم!»30. این روایت که در منابع اهل سنت آمده مصداق «قربى» را مشخص مى‏سازد. 3- روایات بسیارى در موضوع حب اهل بیت‏علیهم السلام وارد شده به عنوان مثال : زمخشرى در تفسیرش نقل مى کند: «الا و من مات على حبّ آل محمّد مات شهیداً الا و من مات على حبّ آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان ألا و من مات على حبّ آل محمد فتح له فى قبره بابان إلى الجنّة اَلا و من مات على حبّ آل محمد جعل اللَّه قبره مزار ملائکة الرحمة اَلا و من مات على حبّ آل محمد مات على السنّة و الجماعة»31 و کثرت روایات این باب موجب شده که حب اهل‏بیت‏علیهم السلام در میان اهل سنت انکار ناپذیر شود و از بزرگانى همچون شافعى چنین اشعارى سروده شده: ان کان رفضاً حب آل محمّد فلیشهد الثقلان انّى رافضى32 «اگر دوستى آل محمد رفض است پس جن و انس شهادت دهند که من رافضى هستم.» این روایات گر چه گونه صریح اشاره اى به آیه مودت ندارند، اما مى توانند مؤیدى باشند بر اینکه مراد از قربى اهل بیت‏علیهم السلام مى باشد .
نتیجه گیرى
از بحث هاى گذشته مى توان نتیجه گرفت که: 1- به دلایل مختلفى پیامبران نباید درخواست اجر و مزد دنیوى از مردم داشته باشند. 2- آیه مودت هیچ ناسازگارى با آیات نفى اجر رسالت ندارد و در واقع استثناء در این آیه شبیه آیه 57 سوره فرقان به دعوت و رسالت بر مى گردد که نفع و سودش عاید خود مردم مى شود. بنابراین پیامبر اجرى از این درخواست ندارد . 3- مراد از مودت ، دوستى خاصى است که آثار ظاهرى مانند معرفت و تأثیرپذیرى از محبوب دارد. 4- تفسیرهاى که براى «قربى» گفته شده صحیح به نظر نمى رسد و بهترین تفسیر که شواهد روایى شیعه و اهل سنت مؤید آن است، بیانگر این است که مراد از «قربى»، اهل بیت پیامبرعلیهم السلام مى باشند که با هدف درخواست اجر یعنى مرجع قرار گرفتن «قربى» براى مردم سازگارى دارد. بنابراین حب و مودت نسبت به اهل بیت‏علیهم السلام که مستلزم پیروى از آنها و تمسک به سیره و گفتارشان است امرى لازم و ضرورى مى نماید .
پی نوشت ها
________________________________________
1- طباطبایى ، محمد حسین المیزان فى تفسیر القرآن ،قم ، جامعه مدرسین، ج 42/18. 2- مظفر،محمد رضا ،عقاید الامامیه ،ایران ،انتشارات انصاریان، /48، 3 - فخر رازى ، محمد بن عمر ، التفسیر الکبیر ، چاپ سوم ، ج 165/27. 4 - هود /29. 5 - یوسف /72. 6 - یوسف /104، سبأ /47 و /86. 7 - طباطبا یى ، المیزان ، ج 43/18. 8 - نک: سیوطى ، جلال الدین ، الدر المنثور ، چاپ اول ، جدة، دار المعرفه ،1365 ق، 6/6 . 9 - گرچه سوره شورى مکى است، اما آیه مودت استثنا شده است. نک: ثعالبى ، عبدالرحمن بن محمد ، الجواهر الحسان فى تفسیر القرآن ، چاپ اول ، دار احیاء التراث العربى ، 1418 ق، 147/5 ؛ قرطبى ، محمد بن احمد ، الجامع لاحکام القرآن ، بیروت ، دار احیاء التراث العربى ، 1405 ق، 1/16. 10 - طبرى ، محمد بن جریر ، جامع البیان عن تأویل آى القرآن ، بیروت ، دار الفکر ، 1415ق، 30/25 ؛ الجواهر الحسان 157/5. 11 - قرشى ، سید على اکبر ، قاموس قرآن ،چاپ نهم، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 25/1 1381. 12 - قصص /27. 13 - قصص /26. 14 - نساء /24 و مائده /50. 15 - طباطبایى ، المیزان ، 43/18 . 16 - راغب اصفهانى ، المفردات فى غریب القرآن ، چاپ دوم ، انتشارات مرتضوى، 553/ 1376. 17 - طباطبایى،المیزان، 166/16. 18 - راغب اصفهانى، المفردات /553. 19 - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه وفاء، 1403 ق، 166/71. 20 - طباطبا یى ، المیزان، 80/6. 21 - زمخشرى ، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل ، 219/4 1366. 22 - طبرى ، محمد بن جریر ، جامع البیان ، 31/25 ؛ سیوطى ، الدر المنثور، 7/6 ؛ ابن الجوزى ، عبد الرحمن بن على ، زاد المسیر فى علم التفسیر ، چاپ اول ، بیروت ، دار الفکر ، 1407 ق، 79/7. 23 - نک : طبرسى،فضل بن حسن ، مجمع البیان فى تفسیر القرآن ، چاپ اول ،بیروت ، مؤسسه اعلمى ، 1425 ق، 48/9؛ ابن الجوزى ، زاد المسیر ،97/7. 24 - همان 25- همان ؛ طباطبا یى ، المیزان ، 46/18. 26- طبرسى، مجمع البیان فى تفسیر القرآن ، 49/9. 27- کلینى ، محمد بن یعقوب، الکافى ، چاپ سوم، تهران ، دار الکتب الاسلامیه ، 1388 ق، 413/1 . 28- بخارى محمد بن اسماعیل ، الصحیح ، بیروت ، دار الفکر، 1401 ق، 137/6. 29- طبرانى سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر ، چاپ دوم ، قاهره ، دار احیاء التراث العربى، 47/3 ؛ آلوسى ، سید محمود ،روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم ، چاپ چهارم ، بیروت ، دار احیاء التراث العربى ، 1405 ق ، 32/25. 30 - آلوسى ،روح المعانى ، همان؛ طبرى ، محمد بن جریر ، جامع البیان ، 33/25. 31 - زمخشرى ، الکشاف ، 220/4 ؛ فخر رازى ، مفاتیح الغیب ، 167/27؛ قرطبى ، الجامع لاحکام القرآن ، ج 23/16 . 32 - فخر رازى ، همان
 

تبلیغات