چکیده

تهمینه‌ میلانی» از آن‌ دسته‌ فیلمسازانی‌ است که‌ دغدغه اصلی‌اش‌ تصویر زن، و نگاه‌ زنانه‌ به‌ اوست. وی‌ فیلمسازی‌ را با فیلم‌ «بچه‌های‌ طلاق» (1368) آغاز میکند، و سپس‌ با فیلم‌های‌ «افسانه‌ آه» (1369)، «دیگه‌ چه‌ خبر؟» (1370) و «کاکادو» (1373)، آن‌ را پی‌ می‌گیرد. امّا آن‌چه، میلانی‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ کارگردان‌ زن‌ در عرصه‌ مسائل‌ زنان‌ در سینما مطرح‌ می‌سازد، فیلمی‌ جنجالی‌ است‌ که‌ در راستای‌ پرداختن‌ به‌ مسائل‌ حقوق، که‌ تصویر «دو زن» را در جامعه‌ای‌ سنتی‌ و در حال‌ گذار به‌ سوی‌ مدرنیسم‌ نشان‌ می‌دهد. در این نوشتار نگاهی به کارنامه کاری او می اندازیم.

متن

«تهمینه‌ میلانی» از آن‌ دسته‌ فیلمسازانی‌ است که‌ دغدغه اصلی‌اش‌ تصویر زن، و نگاه‌ زنانه‌ به‌ اوست. وی‌ فیلمسازی‌ را با فیلم‌ «بچه‌های‌ طلاق» (1368) آغاز میکند، و سپس‌ با فیلم‌های‌ «افسانه‌ آه» (1369)، «دیگه‌ چه‌ خبر؟» (1370) و «کاکادو» (1373)، آن‌ را پی‌ می‌گیرد. امّا آن‌چه، میلانی‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ کارگردان‌ زن‌ در عرصه‌ مسائل‌ زنان‌ در سینما مطرح‌ می‌سازد، فیلمی‌ جنجالی‌ است‌ که‌ در راستای‌ پرداختن‌ به‌ مسائل‌ حقوق، که‌ تصویر «دو زن» را در جامعه‌ای‌ سنتی‌ و در حال‌ گذار به‌ سوی‌ مدرنیسم‌ نشان‌ می‌دهد. «دو زن» (1377) پرده‌ اول‌ از تریلوژی‌ فمینیستی‌ میلانی‌ است‌ که‌ خود هدف‌ از آن‌ را آگاهانیدن‌ زنان‌ و خردمند کردن‌ آنان‌ به‌ شرایط‌ اجتماعی‌ و حقوق‌ از دست‌ رفته‌شان‌ می‌داند. پرده‌ دوم‌ این‌ تریلوژی‌ زنانه، فیلم‌ «نیمه‌ پنهان» (1379) است‌ که‌ ترکیب‌ مضمونی‌ عاشقانه‌ با مایه‌های‌ سیاسی‌ اجتماعی‌ است. سومین‌ پرده‌ و آخرین‌ فیلم‌ کارگردان، «واکنش‌ پنجم» (1380) می‌باشد که‌ واکنشی‌ زنانه‌ علیه‌ قوانین‌ جامعه‌ مردسالار است. میلانی‌ خود معتقد است‌ که‌ «دو زن» تشریح‌ جایگاه‌ زنان‌ در مناسبات‌ جامعه‌ای‌ سنتی‌ است‌ که‌ هویتی‌ برای‌ زنان‌ نمی‌شناسد و «نیمه‌ پنهان»، بیان‌ اندیشه‌ها، آرزوها و فعالیت‌های‌ سیاسی‌ اجتماعی‌ آنان‌ است‌ که‌ به‌ سرکوب‌ شدن‌ از سوی‌ شرایط‌ جامعه‌ مردسالار می‌انجامد و در «واکنش‌ پنجم»، زنان‌ به‌ اعتراض‌ در مقابل‌ جامعه‌ مردان‌ واکنش‌ نشان‌ می‌دهند. میلانی‌ در این‌ فیلم‌ها، به‌ بهانه‌ دفاع‌ از حقوق‌ زنان، خواسته‌ یا ناخواسته‌ به‌ طرح‌ دیدگاه‌ها و نظریه‌های‌ فمینیستی‌ پرداخته‌ است، فمینیسم، اگر چه‌ با تحولاتی‌ که‌ از دوره‌ کلاسیک‌ تا پست‌ مدرن‌ از سر گذرانده‌ است، مجال‌ طرح‌ دیدگاه‌های‌ جنسیت‌گرای‌ زنانه‌ فراونی‌ را داشته‌ است، اما همه‌ این‌ دیدگاه‌ها مدعی‌ دفاع‌ از حقوق‌ زنان‌ و خواستار تغییر شرایط‌ به‌ نفع‌ زنان‌ بوده‌اند. به‌ هر حال‌ میلانی‌ تحت‌ تأثیر نظریه‌های‌ فمینیستی‌ و با نادیده‌انگاری‌ جایگاه‌ و موقعیت‌ زن‌ مسلمان‌ ایرانی، تلاش‌ میکند مشکلات‌ اجتماعی‌ زنان‌ را به‌ گونه‌ای‌ تفسیر کند که‌ نسخه‌های‌ از پیش‌ نوشته‌ شده‌ فمینیسم، راه‌ درمان‌ آن‌ باشد. در این‌ نوشتار سعی‌ کرده‌ایم، از این‌ منظر نکاتی‌ را که‌ در فیلم‌های‌ اخیر میلانی‌ (دو زن، نیمه‌ پنهان، واکنش‌ پنجم) مطرح‌ می‌شود، مورد بررسی‌ و ارزیابی‌ قرار دهیم: 1 ـ اگرچه‌ میلانی‌ قصد داشته‌ است‌ جایگاه‌ واقعی‌ زنان‌ را در جامعه‌ای‌ مردسالار تصویر کند و زنان‌ را محصور در یوغ‌ قوانین‌ مردانه‌ و کوته‌بینی‌ آنان، نشان‌ دهد امّا گویی‌ کارگردان‌ در گیرودار کوک‌ کردن‌ ساز مخالف، به‌ ورطه‌ شعار کشانده‌ شده‌ است. شاید این‌ مسئله‌ در مورد «دو زن» قابل‌ توجیه‌ باشد زیرا با توجه‌ به‌ رد شدن‌ چندین‌ ساله‌ فیلمنامه‌ «دو زن» و پس‌ از برداشته‌ شدن‌ منع‌ ساخت‌ آن، کارگردان‌ از ترس‌ آنکه‌ مبادا چنین‌ فرصتی‌ را از دست‌ بدهد، هرآن‌چه‌ را که‌ گمان‌ میکرده دیگر مجال‌ بیان‌ آن‌ها پیش‌ نخواهد آمد، بصورت‌ سطحی‌ و شعارگونه‌ مطرح‌ کرده‌ است. امّا این‌ اشکال‌ در«نیمه‌ پنهان»‌ و «واکنش‌ پنجم»‌ نیز آشکارا وجود دارد. شعارزدگی‌ از جزئی‌ترین‌ مسائل‌ در فیلم‌ شروع‌ می‌شود و تا عمق‌ محتوا نیز ادامه‌ پیدا میکند. نام‌ شخصیت‌ محوری‌ زن‌ در هر سه‌ فیلم‌ «فرشته» است. فرشته، نماد زنانِ فرشته‌ خصال‌ جامعه‌ای‌ است‌ که‌ میلانی‌ تصویر میکند. فرشته‌هایی‌ تحت‌ ستم‌ در جامعه‌ مردسالار که‌ در نهایت‌ علیه‌ مردان‌ و نظام‌ مردانه‌ قیام‌ میکنند. فرشته، در «دو زن» آن‌جا که‌ درآخرین‌ رویارویی‌ با «حسن» دیگر خود را از مقابله‌ خسته‌ و نا امید می‌بیند می‌گوید: «می‌خواستم‌ زندگی‌ کنم‌ نگذاشتن، هیچ‌ کدومتون‌ نگذاشتید، تو نگذاشتی، بابام‌ نگذاشت، شوهرم‌ نگذاشت.» هم‌چنین‌ صحنه‌ آغازین‌ «واکنش‌ پنجم» که‌ 5 زن‌ را در کنار هم‌ روی‌ میزِ رستورانی‌ نشان‌ می‌دهد، تماشاگر خطابه‌ای‌ طولانی‌ از دیالوگ‌های‌ زنان‌ علیه‌ مردان‌ می‌شنود.«نیمه‌ پنهان» نیز، در جای‌ جای‌ خود شعارهایی‌ دارد که‌ گاه‌ به‌ نقض‌ دیدگاه‌های‌ کارگردان‌ می‌انجامد و گاه‌ تضادهایی‌ در سیر داستان‌ به‌ وجود می‌آورد. مثلاً ادعاهای‌ فرشته‌ در «دو زن» مبنی‌ بر اتکا به‌ خود و اینکه‌ زن‌ها باید خودشان‌ برای‌ تغییر شرایط‌ کاری‌ بکنند (که‌ به‌ صورت‌ کمک‌ به‌ تشکیل‌ گروه‌ «آپاچی‌ها» و «زنان‌ آپاچی» اشاره‌ میکند) همه‌ در حد حرف‌ می‌ماند و در طول‌ فیلم‌ هیچ‌ حرکتی‌ از وی‌ سر نمی‌زند که‌ نشان‌ از دیدگاه‌ روشنفکرانه‌ و مخالفت‌ وی‌ با شرایط‌ موجود باشد حتی‌ در مقابل‌ موضع‌گیری‌های‌ پدر و شوهرش‌ نیز بیشتر تسلیم‌ و نظاره‌گر است. در «نیمه‌ پنهان» آن‌جا که‌ فرشته‌ برای‌ فرار از دست‌ ماموران‌ به‌ دفتر سردبیر نشریه روزبه ـ پناه‌ می‌برد، میهمانِ سردبیر به‌ وی‌ می‌گوید: «فقط‌ با خواندن‌ تاریخ‌ و تئوری‌های‌ کشورهای‌ دیگر نمی‌توان‌ برای‌ مملکت‌ نسخه‌ پیچید، با دادن‌ چند تا شعار هم‌ که‌ مملکت‌ جلو نمی‌ره.» این‌ در حالیست‌ که‌ خانم‌ میلانی‌ با تئوری‌های‌ فمینیستی‌ قصد دارد نسخه‌ای‌ برای‌ جامعه‌ زنان‌ ایران‌ بپیچد. از آن‌ گذشته‌ صحبت‌های‌ روزبه‌ با فرشته، از شعارگونگی‌ افراطی‌ رنج‌ می‌برد و تکرار این‌ گونه‌ موارد فیلم‌ را به‌ بیانیه‌ای‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ تبدیل‌ کرده‌ است. تعریفی‌ که‌ از آزادی‌ در جملات‌ روزبه‌ ارائه‌ می‌شود، (در صحنه‌ رستوران‌ و اولین‌ برخورد فرشته) یا وقتی‌ که‌ به‌ فرشته‌ توصیه‌ میکند با چشمان‌ باز وقایع‌ پیرامون‌ خود را بنگرد چون، مردن‌ از کوری‌ دردناک‌ است‌. همه‌ به‌ شیوه‌ای‌ سطحی‌ و شعاری‌ بیان‌ شده‌اند. 2 ـ مساله‌ حائز اهمیت‌ دیگری‌ که‌ در آثار میلانی جلوه‌ می‌نماید، «تصویر مردان‌ و مرد ایده‌آل» است. مردها در آثار میلانی‌ مهم‌ترین‌ عامل‌ عقب‌ ماندگی، استثمار و ستم‌ بر زنان‌ معرفی‌ می‏شوند و به‌ بدترین‌ شکل‌ تصویر می‌شوند. میلانی‌ برای‌ اثبات‌ این‌ ایده، از همه‌ ابزارها و مؤ‌لفه‌ها استفاده‌ کرده‌ است. حرکات‌ دوربین‌ و نماهای‌ گرفته‌ شده، دیالوگ‌ها، کلماتی‌ که‌ مردان‌ را خطاب‌ قرار می‌دهد و تصاویری‌ که‌ ارائه‌ می‌شود، همه‌ برای‌ تحقیر مردان‌ و توهین‌ به‌ آن‌ها بهکار رفته‌ است. مردان‌ در این‌ فیلم‌ها «بد من» هستند که‌ تمام‌ صفات‌ منفی‌ را با خود یدک‌ میکشند: خشونت، بدرفتاری، کوته‌بینی، حماقت‌ و بلاهت، مستبد بودن، بی‌منطق‌ بودن، شکاک‌ و بد دل‌ بودن، تعصب‌ کور، استثمارگر بودن‌ و... میلانی‌ در انتساب‌ این‌ صفات‌ به‌ مردان‌ تا آن‌جا پیش‌ می‌رود که‌ گاه‌ منطق‌ داستانی‌ فیلم‌ را دچار مشکل‌ میکند، مثلاً رفتار و اعمال‌ احمد (شوهر فرشته) در فیلم‌ «دو زن»، نوعی‌ رفتار بیمارگونه‌ است‌ که‌ از شخصی‌ شکاک‌ و بدبین‌ سر می‌زند. او با زندانی‌ کردن‌ فرشته‌ در خانه‌ و محصور کردن‌ او قصد دارد شخصیت‌ فرشته‌ را به‌ خود وابسته‌ کند. احمد حتی‌ با کتاب‌ خواندن‌ فرشته‌ مخالف‌ است. در صحنه‌ زایمان‌ که‌ فرشته‌ در حال‌ درد کشیدن‌ است، احمد به‌ گونه‌ای‌ غیر منطقی‌ او را به‌ سکوت‌ می‌خواند و نمی‌خواهد کسی‌ صدای‌ جیغِ او را بشنود، در حالی‌ که‌ پرستار همراه‌ او، مرتب‌ به‌ فرشته‌ می‌گوید، جیغ‌ بزن، داد بکش. هم‌چنین‌ در صحنه‌ اسید پاشیدن حسن‌ به‌ صورت‌ پسر عموی‌ فرشته، رفتار حسن‌ که‌ بدون‌ هیچ‌شناخت‌ و مقدمه‌ای‌ به‌ این‌ عمل‌ اقدام‌ میکند، کاملاً جنون‌آمیز است. در «نیمه‌ پنهان» نیز آقای‌ روزبه‌ روشنفکری‌ است‌ که‌ به‌ خاطر امیال‌ خود قصد دارد فرشته‌ را به‌ دیار غربت‌ بفرستد تا بتواند با او ازدواج‌ کند (استثمار زن‌ از نوع‌ روشنفکری). همچنین‌ حاج‌ صفدر در «واکنش‌ پنجم»، مردی‌ مستبد است‌ که‌ می‌خواهد حضانت‌ فرزندان‌ عروسش‌ را به‌ صورت‌ غیر قانونی‌ از وی‌ بگیرد. در واکنش‌ پنجم، برخورد شوهر ترانه‌ با او و دوستانش‌ وقتی‌ که‌ در رستوران‌ با آن‌ها برخورد میکند آنقدر دور از ادب‌ و نزاکت‌ است‌ که‌ گویی‌ فقط‌ برای‌ ایجاد نفرت‌ و انزجار از مردان‌ در فیلم‌ گنجانده‌ شده‌ است. در ادامه، دیالوگ‌های‌ ترانه‌ و دوستانش‌ بیانیه‌ای‌ علیه‌ مردان‌ است، که‌ این‌ حس‌ انزجار را تشدید میکند. میلانی‌ با غلوآمیز نشان‌ دادن‌ چنین‌ رفتارهای‌ ناپسندی‌ در مردان، حکمی‌ را که‌ برای‌ شخصیت‌های‌ مرد فیلمش‌ صادر کرده، بر تمام‌ مردان‌ جامعه‌ تسری‌ می‌دهد. این‌ رویکرد احساسی‌ و یک‌ جانبه، باور پذیری‌ حکایت‌ میلانی‌ را در خصوص‌ ظلم‌ مردان‌ به‌ زنان، و هر آن‌چه‌ که‌ وی‌ قصد بیان‌ آن‌ را دارد، متزلزل‌ و کمرنگ‌ میکند. در ادبیات‌ هنر هفتم، فیلمنامه‌ نویس‌ باید به‌ گونه‌ای‌ شخصیت‌پردازی‌ کند که‌ کنش‌ها و واکنش‌های‌ او، واقعی‌ جلوه‌ نماید و جای‌ تردیدی‌ برای‌ تماشاگر باقی‌ نگذارد، در حالیکه‌ تماشاگر با دیدن‌ شخصیت‌ مردان‌ در فیلم‌های‌ میلانی، غیرواقعی‌ و غلوآمیز بودن‌ آن‌ را به‌ خوبی‌ حس‌ میکند. میلانی‌ اما در مقام‌ تحقیر و توهین‌ به‌ مردان‌ به‌ این‌ مقدار نیز بسنده‌ نمیکند. نگاه‌ دوربین‌ که‌ همواره‌ با زاویه‌ پایین‌ به‌ مردان‌ و با زاویه‌ بالا به‌ زنان‌ می‌نگرد. برخورد غیر اخلاقی‌ روِ‌یا با شوهرش‌ جلوی‌ درب‌ خانه‌ که‌ شوهر مجبور می‌شود فوراً عذرخواهی‌ کند یا برخوردهای‌ منفعلانه‌ مرد با روِ‌یا که‌ گویی‌ هیچ‌ ایده‌ و نظری‌ ندارد و حتی‌ در مقام‌ توضیح‌ برنمی‌آید و فقط‌ دلجویی‌ میکند. همین‌طور برخورد روِ‌یا با کارگری‌ که‌ سر ساختمان‌ مشغول‌ کار است‌ و کلاه‌ به‌ سر ندارد، رفتار ابلهانه‌ کارگر و موضع‌ روِ‌یا و زاویه‌ دوربین‌ در هنگام‌ بازخواست‌ مقتدرانه‌ و آمرانه‌ او از کارگر در مقابل، مرد ایده‌آلی‌ که‌ میلانی‌ تصویر میکند، مردی‌ است‌ منفعل، که‌ به‌ رفتار غیر اخلاقی همسرش‌ هیچ‌ اعتراضی‌ نمیکند و سوئیچ‌ ماشین‌ را تقدیم‌ میکند، تا لایق‌ «5 تا دوستت‌ دارم» شود. مرد ایده آل میلا‌نی، چهره دیگری هم دارد.او تحصیل‌ کرده‌ خارج‌ است‌ و فرهنگ‌ انسانی‌ خود را وام‌دار تمدن‌ غرب‌ می‌داند (واکنش‌ پنجم). چنین‌ تصویری‌ از مردها، نه‌ تنها بی‌توجهی به‌ هویت‌ انسانی‌ افراد است‌ بلکه‌ توهین‌ به‌ جامعه‌ ایرانی‌ و اسلامی‌ ماست. زیرا میلانی‌ نماد انسانیت‌ را تحصیل‌ در غرب‌ و فرهنگ‌ غربی‌ می‌داند و زندگی‌ ایده‌آل‌ را با چنین‌ مردی‌ که‌ دارای‌ صفات‌ انسانی‌ است‌ مطلوب‌ قلمداد میکند. این‌گونه‌ است‌ که‌ حاج‌ صفدر نماد سنتی‌ می‌شود که‌ دوران‌ آن‌ تمام‌ شده‌ است. از طرف‌ دیگر، زن‌ خوشبخت‌ کسی‌ است‌ که‌ شوهر ـ ظاهراً ـ مرده‌ داشته‌ باشد که‌ در مقابل‌ او هیچ‌ فرصتی‌ برای‌ ابراز وجود و عقیده‌ نداشته‌ باشد، یا واقعاً مرده‌ باشد تا او بتواند از زندگی‌اش‌ لذت‌ ببرد و مانعی‌ برای‌ فعالیت‌های‌ اجتماعی‌ او نباشد. 3 ـ اگرچه‌ میلانی‌ دفاع‌ از حقوق‌ زنان‌ را سر لوحه‌ کار خود قرار داده‌ است، ولی‌ در ارائه‌ تصویری‌ واقع‌گرایانه‌ از زنان‌ موفق‌ نیست. زن‌ ایده‌آلی‌ که‌ فیلم‌های‌ میلانی‌ معرفی‌ میکند، زنی‌ است‌ تحصیلکرده، شاغل‌ که‌ دلبستگی‌ اقتصادی‌ به‌ شوهرش‌ نداشته‌ باشد، خوش‌بین‌ و شاداب، گروه‌ آپاچی‌ها را علیه‌ مردان‌ تشکیل‌ دهد، علیه‌ مردان‌ بیانیه‌ صادر کند و رفتاری‌ غیر اخلاقی‌ با شوهرش‌ داشته‌ باشد.از سوی‌ دیگر، زن‌ سنتی‌ و قابل‌ ترحم‌ زنی‌ است‌ که‌ مورد جبر و ستم‌ مردان‌ قرار گرفته، مظلوم، منفعل، خنثی‌ و بی‌خاصیت‌ که‌ علت‌ عقب‌ ماندگی‌ او ازدواج، بچه‌دار شدن، و تمنیات‌ مردانه‌ است. با این‌ حال، میلانی‌ به‌ دلیل‌ اهتمام‌ ویژه‌ای‌ که‌ به اثبات‌ ستم‌ و خشونت‌ مردانه‌ و نقش‌ مردان‌ در عقب‌ماندگی‌ زنان‌ دارد، به‌ ناچار زنی‌ را در فیلم‌هایش‌ به‌ تصویری‌ کشیده‌ است‌ که‌ قابل‌ ترحم‌ و معصوم‌ است. میلانی‌ مظلومیت‌ زن‌ها را با زنی‌ فرشته‌ نام‌ در هر سه‌ فیلم‌ پی‌ می‌گیرد. فرشته‌ که‌ بازیگر آن‌ نیکی‌ کریمی‌ است، نماد زنان‌ جوانی‌ است‌ که‌ از سوی‌ جامعه‌ مورد ظلم‌ قرار گرفته‌است. چهره‌ کودکانه‌ و معصومانه‌ کریمی‌ نیز برای‌ باورپذیر کردن‌ این‌ حس‌ از سوی‌ تماشاگر به‌ خوبی‌ به‌ کار گرفته‌ شده‌ است.این‌ زنان، اگر چه‌ تحصیلات‌ دانشگاهی‌ دارند و یا معلم‌ و شاغل‌ هستند، امّا همه‌ تحت‌ سیطره‌ مردان‌ و ظلم‌ جامعه‌ گرفتار آمده‌اند. فرشته‌ در «دو زن»، با پدری‌ کوته‌ بین‌ و عامی، شوهری‌ شکاک‌ و بدبین‌ و خاطرخواهی‌ دیوانه‌ که‌ مدام‌ چاقو به‌ دست‌ دارد، درگیر است. او تا زمانی‌ که‌ به‌ تحصیل‌ مشغول‌ است، ایده‌های‌ بزرگ‌ در سر دارد و می‌خواهد کاری‌ برای‌ جامعه‌ زنان‌ انجام‌ بدهد. امّا با یکی‌ دو اتفاق‌ کوچک‌ وقتی‌ به‌ شهرستان‌ برمی‌گردد نه‌ آن‌ شادابی‌ را دارد و نه‌ با قدرت‌ و منطق‌ با حوادث‌ برخورد میکند. دختری‌ ضعیف‌ می‌شود که‌ شرایط‌ را یکی‌ پس‌ از دیگری‌ می‌پذیرد. مثلاً با چند ساعت‌ زندانی‌ شدن‌ در زیرزمین، و چند ساعتی‌ صحبت‌ در مجلس‌ خواستگاری‌ و شنیدن‌ وعده‌های‌ دروغ‌ از طرف‌ خواستگارش، تن‌ به‌ ازدواجی‌ ناخواسته‌ می‌دهد. از فرشته‌ که‌ دختری‌ دانشجو است، انتظار می‌رفت‌ که‌ با آن‌ همه‌ نبوغ‌ و استعداد با تدبیر از پس‌ همه‌ مشکلات‌ زندگی‌اش‌ برآید امّا میلانی‌ با مطیع‌ جلوه‌دادن‌ و بی‌ارادگی‌ فرشته‌ در برابر شرایط‌ پیش‌ آمده‌ تلاش‌ میکند مظلومیت‌ زنان‌ و ستم‌ نابخشودنی‌ مردان‌ را به‌ تصویر کشد. مثلاً فرشته‌ در صحنه‌ای‌ که‌ در بیمارستان‌ و هنگام‌ عیادت‌ از پسر عمو، پدرش او را مورد عتاب‌ قرار می‌دهد، سکوتی‌ مظلومانه‌ اختیار میکند و حتی‌ در مقام توضیح‌ دادن‌ و یا دفاع‌ از خود برنمی‌آید و به‌ راحتی‌ ا ز درس‌ و د‌‌‌‌ا نشگا ه‌ د ست‌ کشیده‌ و به‌ شهر خو د با ز می‌گردد. در «نیمه‌ پنهان» نیز میلانی‌ از ورای‌ ماجراجویی‌های‌ فرشته، دانشجویی‌ که‌ جذب‌ گروه‌ سیاسی‌ زمان‌ خود شده‌ و بیانه‌ سیاسی، اجتماعی‌ صادر میکند، قصد دارد سرکوب‌ شدن‌ فعالیت‌های‌ زنان‌ راتوسط‌ جامعه‌ مردسالار به‌ نمایش‌ بگذارد لذا در حالی‌ که‌ از فرشته، انتظار نمی‌رود که‌ به‌ سادگی‌ خود را بازیچه‌ مردی‌ میان‌ سال‌ قرار دهد، به‌ چنین‌ کاری‌ تن‌ می‌دهد تا تحریک‌ احساسات‌ و عواطف‌ علیه‌ مردان‌ را به‌ اوج‌ برساند. در «واکنش‌ پنجم» نیز زنان‌ آنگونه‌ که‌ باید نیستند. معلمان‌ زن‌ که‌ جزو قشر فرهنگی‌ و خوش‌ فکر جامعه‌ به‌ حساب‌ می‌آیند، در این‌ فیلم‌ به‌ زنانی‌ عامی‌ و سنتی‌ تبدیل‌ شده‌اند. شاخصه‌های‌ این‌ دوستان‌ همه‌ آن‌ است‌ که‌ همه‌ از شوهرانشان‌ دلِ خوشی‌ ندارند به‌جز فرشته‌ که‌ شوهرش‌ را از دست‌ داده‌ و مریم‌ که‌ ازدواج‌ نکرده‌ و مجرد مانده‌ است، و همه‌ به‌ او می‌گویند برو خدارو شکر کن‌ که‌ شوهر نکردی! 4 ـ زن‌ ایده‌آل‌ میلانی‌ یک‌ شاخصه‌ مهم‌ دیگر دارد که استقلال‌ مالی‌ و اشتغال‌ است‌ صحنه‌ای‌ را به‌ خاطر بیاورید که‌ ترانه‌ پس‌ از مرافعه‌ با شوهرش‌ به‌ وکیل‌ مراجعه‌ میکند و وکیلش‌ او را تشویق‌ میکند که‌ مهریه‌اش‌ را بگیرد تا بوسیله‌ آن‌ ماشین‌ و موبایل‌ تهیه‌ کند، زیرا دیگر مجبور نخواهد بود که‌ پس‌ از دعوای‌ با شوهرش، ماشین‌ و موبایلش‌ را به‌ او تحویل‌ بدهد. در حقیقت‌ زن‌ ایده‌آل‌ باید مثل‌ رویا و ترانه‌ باشد و یا آرزوهای‌ فرشته‌ را داشته‌ باشد. هویت‌ انسانی‌ زن‌ یعنی‌ تحصیلات‌ دانشگاهی، شغل، موبایل‌ و ماشین، و هر زنی‌ که‌ غیر از این‌ باشد به‌ مناسبات‌ نظام‌ مردسالار گرفتار آمده‌ است. در هویت‌ انسانی‌ که‌ میلانی‌ برای‌ زنان‌ تصویر میکند، جایی‌ برای‌ همسری‌ و مادری‌ وجود ندارد. ایثار زنان‌ و زنان‌ رنج‌دیده‌ سال‌های‌ جنگ‌ تصویر نمی‌شوند. تنها جایی‌ هم‌ که‌ اشاره‌ای‌ به‌ زندگی‌ نسرین‌ (زن‌ یک‌ آزاده) دارد نارضایتی‌ وی‌ از همسرش‌ به‌ نوعی عنوان‌ می‌شود که‌ زندگی‌ آزادگان‌ و فداکاری‌ و شکیبایی‌ همسران‌ آن‌ها در طول‌ این‌ همه‌ سال‌های‌ رنج‌ و عذاب‌ را زیر سؤ‌ال‌ می‌برد. 5 ـ میلانی‌ با تصویر منفوری‌ که‌ از مردان‌ ارائه‌ میکند و آنان‌ را عامل‌ ستم‌ بر زنان. و در نتیجه‌ دلیل‌ عقب‌ ماندگی‌ زنان‌ می‌بیند، هیچ‌ راه‌ چاره‌ای‌ برای‌ حیات‌ زنان‌ باقی‌ نمی‌گذارد مگر اینکه‌ علیه‌ مردان‌ بپاخیزند و با آنان‌ مقابله‌ کنند. صحنه‌های‌ آغازین‌ واکنش‌ پنجم‌ و خطابه‌های‌ زنان‌ علیه‌ مردان‌ را به‌خاطر بیاورید. هم‌چنین‌ میلانی‌ خود در گفت‌وگو و مصاحبه‌هایش‌ اعلام‌ کرده‌ است‌ که‌ زنان‌ در برابر بی‌تفاوتی‌ها، واکنش‌ نشان‌ داده‌اند. در حقیقت‌ میلانی‌ زنان‌ و مردان‌ را در «مقابل‌ یکدیگر» قرار می‌دهد و زنان‌ را برای‌ مبارزه‌ و اعتراض‌ علیه‌ شرایط‌ مردانه‌ برمی‌انگیزد. برای‌ نگارنده‌ مشخص‌ نیست‌ که‌ چه‌ سودی‌ از صف‌آرایی‌ زنان‌ در مقابل‌ مردان، عاید جامعه‌ فمینیست‌ می‌شود ! در جامعه‌ای‌ که‌ زن‌ و مرد هر دو جزو طبقات‌ فرو دست‌ جامعه‌اند و تلاش‌ برای‌ آزادی‌ و یافتن‌ هویت‌ انسانی‌ است‌ که‌ به‌ زندگی‌ معنا می‌بخشد، چگونه‌ می‌توان‌ رسالت‌ زنان‌ را شورش‌ علیه‌ مردان‌ دانست. گذشته‌ از این‌ها، احقاق‌ حقوق‌ زنان‌ از طریق‌ تقابل‌ زن‌ و مرد، ثمره‌ای‌ به‌جز ایجاد خصومت، دشمنی‌، جدایی‌ و فروپاشی کانون خانواده نخواهد داشت. میلا‌نی به‌ جای‌ آنکه‌به کشف‌ و تبیین‌ هویت‌ زنانه‌ و ارزش‌ جایگاه‌ زنان در جامعه مطلوب بپردازد تحت‌ تاثیر گرایش‌های‌ فمینیستی، زنان‌ را به‌ سمت‌ نوعی‌ تقابل‌ میکشاند که‌ نتیجه‌ آن‌ فاصله‌ گرفتن‌ زنان‌ از هویت‌ دینی‌ و ملی‌ خود و روی‌ آوردن‌ به‌ الگوهای‌ غربی‌ و فمینیستی‌ است. در حقیقت، احقاق‌ حقوق‌ زنان‌ از طریق تشابه و تساوی زن‌ و مرد، باعث‌ می‌شود. که‌ زنان‌ بیشتر شبیه‌ مردان‌ شوند این‌ اتفاق موجب می‏شود که‌ زن‌ تبدیل‌ به‌ یک‌ انسان‌ دوجنسی‌ شود که‌ هویت‌ خود را پریشان‌ و مضطرب‌ کرده‌ است. اگر احقاق‌ حقوق‌ زنان‌ و برابری‌ با مردان، بدین‌ وسیله‌ تامین‌ می‌شود، زنان‌ به‌ قیمت‌ گزاف‌ قربانی‌ شدن‌ زنانگی‌ و هویت‌ زنانه‌ خود و ناچیز شمردن‌ و کنار گذاشتن‌ قدرت‌ و توانایی‌های‌ خویش‌ آن‌ را به‌ دست‌ آورده‌اند. 6. شخصیت‌ زنان‌ در جامعه‌ ایران، آمیزه‏ای از آموزه‏های دینی‌ و ملی‌ است.میلانی‌ نه‌ تنها در تصویر زنان‌ اساساً به‌ جنبه‌ دینی‌ آن‌ها نپرداخته‌ است، بلکه‌ با اشاره‌هایی‌ گذرا ارزش‌های‌ دینی‌ را زیر سؤ‌ال‌ برده‌ و یا به‌ گونه‌ای‌ هجوآمیز آن‌ها را نشان‌ داده‌ است. به‌ عنوان‌ مثال‌ دقت‌ در برخورد کارگردان‌ با تصویر چادر و استفاده‌ از آن‌ در جای‌ جای‌ فیلم‌هایش، نشان‌ از نگرش‌ وی‌ به‌ ارزش‌های‌ دینی‌ است. اگرچه‌ «چادر» تمام‌ هویت‌ دینی‌ و انسانی‌ یک‌ زن‌ مسلمان‌ نیست. امّا در مقوله‌ هنر سینما، بخش‌ عمده‌ای‌ از پیام‌ها و دریافت‌های‌ تماشاگر و ارتباط‌ وی‌ با آن، بر اساس‌ نمادها و الگوها ترسیم‌ می‌شود. چادر نیز از آن‌ دسته‌ نمادها و الگوهایی‌ است‌ که‌ نشان‌ از جنبه‌ دینی‌ و ارزش‌ زنان‌ جامعه‌ ایران‌ دارد. فرشته‌ در «دو زن‌» تا زمانی‌ که‌ در تهران‌ و در دانشگاه‌ مشغول‌ تحصیل‌ است، لباس‌های‌ رنگارنگ‌ و شادی‌ به‌ تن‌ دارد و خود نیز روحیه‌ای‌ مثبت‌ و سرزنده‌ دارد. امّا وقتی‌ به‌ شهرستان‌ باز می‌گردد چادری‌ سیاه‌ به‌ سر کرده، مغموم‌ و گرفته‌ است. برخورد حسن‌ نیز با زن‌ چادری‌ در اتوبوس‌ زمانی‌ که‌ کارش‌ به‌ دعوا و مرافعه‌ میکشد توهین‌آمیز است. وی‌ به‌ زن‌ چادری‌ که‌ به‌ دفاع‌ از فرشته‌ و دوستش‌ بر می‌آید می‌گوید: «تو اصلاً گوشت‌ می‌شنوه؟» در «نیمه‌ پنهان» نیز دختر فقط‌ آن‌جا که‌ می‌خواهد از دست‌ ماموران‌ بگریزد و تغییر هویت‌ بدهد، چادر به‌ سر میکند، و یا زهرا خانم‌ که‌ شخصیتی‌ منفی‌ و منفور تصویر شده‌ است، چادر به‌ کمر بسته‌ دارد. در واکنش‌ پنجم، فرشته‌ بر سر مزار شوهر مرحومش‌ آن‌جا که‌ به‌ قصد صحبت‌ با حاج‌ صفدر به‌ محل‌ کار او می‌رود و در سفر با بچه‌ها وقتی‌ در نهایت‌ استیصال‌ به‌ بوشهر می‌رسد چادر به‌ سر دارد. حاج‌ صفدر که‌ قطب‌ منفی‌ فیلم‌ و در مقابل‌ فرشته‌ است، شخصیتی‌ مذهبی‌ و سنتی‌ است، و تاکید او بر نامحرم‌ بودن‌ عروسش‌ در خانه‌ پس‌ از مرگ‌ شوهر و اتمام‌ عدهِ‌ او، به‌ دلیل‌ وجود پسران‌ عزب‌ در خانه، و یا آن‌جا که‌ در رویارویی‌ با ترانه‌ در جاده‌ به‌ او می‌گوید «من‌ خودم‌ توی‌ جاده‌ راه‌ افتاده‌ام‌ که‌ کسی‌ به‌ عروسم‌ دست‌ نزنه». و یا صحنه‌ آبکشی‌ کردن‌ حیاط‌ خانه‌ توسط‌ زن‌ حاج‌ صفدر و اصرار او بر نجس‌ بودن‌ حیاط، به‌ نوعی‌ کنایه‌هایی‌ هجوآمیز به‌ ارزش‌های‌ دینی‌ جامعه‌ است. میلانی‌ همانطور که‌ حاج‌ صفدر را نماد سنت‌ می‌داند که‌ دوره‌ آن‌ سپری‌ شده‌ است، چادر را هم‌ نماد ارزش‌های‌ دینی‌ گرفته‌ است‌ که‌ در دوره‌ مدرن‌ جایگاهی‌ ندارد. زنان‌ ایده‌آل‌ میلانی‌ هیچکدام‌ چادر به‌ سر ندارند، و در مقابل‌ بدحجاب‌ و با آرایش‌های‌ تند ظاهر می‌شوند و این‌ نشانه‌ مدرن‌ بودن‌ آن‌هاست. خواهر ترانه‌ در واکنش‌ پنجم‌ که‌ نمونه‌ یک‌ زندگی‌ موفق‌ را دارد زیرا با مردی‌ ازدواج‌ کرده‌ که‌ جزو مردان‌ ایده‌آل، جامعه‌ میلانی‌ است‌ و به‌ مراتب‌ ظاهری‌ عریان‌تر از ترانه‌ دارد. 7. یکی‌ از مهمترین‌ ارزش‌هایی‌ که‌ در این‌ فیلم‌ها جای‌ برای‌ ظهور و بروز ندارند، مادر بودن‌ است. البته‌ این‌ ارزش‌ در دیدگاه‌ فمینیستی، تعریف‌ خاصی‌ دارد که‌ قطعاً با شکلی‌ که‌ در جامعه‌ ایران‌ به‌ آن‌ پرداخته‌ می‌شود، تفاوت‌ اساسی‌ دارد. در تفکر فمینیستی‌، مادرشدن‌ و بچه‌دار بودن، مقدمه‏ای برای‌ آزادی‌ خواهی‌ زنان‌ و مقابله‌ با مردان‌ است، فمینیست‌ها معتقدند مردها از طریق‌ نقش‌ مادری‌ که‌ برای‌ زنان‌ ترسیم‌ میکنند، سلطه‌ خود را بر زنان‌ اعمال‌ میکنند و مادر شدن‌ تداوم‌ استثمار زنان‌ است. با چنین‌ نگرشی‌ ارزش‌ مادر بودن‌ برای‌ زن‌ و اساساً مفهوم‌ خانواده‌ بی‌معنی‌ می‌شود. در دو زن، بچه‌دار شدن‌ فرشته‌ ناخواسته‌ است‌ و او بچه‌ها را به‌ صورت‌ زنجیرهایی‌ بر دست‌ و پای‌ آزادی‌اش‌ می‌بیند. در صحنه‌ای‌ که‌ فرشته‌ بچه‌ اولش‌ را روبروی‌ آینه‌ به‌ طرز ناشیانه‌ای‌ در بغل‌ گرفته‌ است‌ با خود می‌گوید: خدای‌ من، یعنی‌ این‌ بچه‌ منه، چه‌ بلایی‌ داره‌ سرم‌ می‌آد... احساس‌ توقف‌ میکنم، چیزای‌ دیگه‌ می‌خواستم، می‌خواستم‌ باشم، حرفهایی‌ داشت... باورم‌ نمی‌شه، نه‌ این‌ عادلانه‌ نیست.» اگرچه‌ فرشته‌ بعدها به‌ خاطر بچه‌ها با احمد می‌سازد و دغدغه‌ او پس‌ از مرگ‌ احمد، چگونه‌ بزرگ‌ کردن‌ بچه‌‌هاست، امّا این‌ زمینه‌ چنان‌ کمرنگ‌ است‌ که‌ بیننده، در کمتر صحنه‌ای‌ حس‌ مادری‌ را در فرشته‌ می‌بیند، به‌ همین‌ دلیل، ماندن فرشته‌ در زندگی‌ با احمد، دلیل‌ محکمی‌ ندارد. حضور بچه‌ها نیز در فیلم‌ به‌ قدری‌ خنثی‌ و بی‌مایه‌ است‌ که‌ گویی‌ اشیائی‌ بی‌جانند. در نیمه‌ پنهان‌ نیز جایگاه‌ خانواده‌ در ذهن‌ فرشته‌ آنقدر کمرنگ‌ است‌ که‌ او به‌ سادگی‌ حاضر می‌شود از خانواده‌ خود جدا شده‌ و با مردی‌ میان‌ سال‌ به‌ انگلستان‌ برود

تبلیغات