آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

ظهور پدیده شگفت انگیز انقلاب اسلامی ایران نه تنها نظریه پردازان انقلاب را غافلگیر کرد، بلکه سبب بی اعتبار شدن نسل سوم نظریه های انقلاب و پیدایش نسل چهارم این نظریه ها با ساختار تحلیل فرهنگی و ایدئولوژیک شد. اینکه تحلیلگران و نظریه پردازان انقلاب تا چه حد به درک ماهیت انقلاب اسلامی ایران موفق شوند و جزر و مد تاریخی آن را دریابند، مستلزم اتخاذ رویکردهای کاملاً علمی، همه جانبه نگر، منصفانه، و عمیقاً فرهنگ شناسانه است که با توجه به هرچه بیشتر اجتماعی شدن خصوصیت گروه ها و جریانات و هرچه بیشتر فرهنگی شدن روابط بین المللی، امیدوارکننده به نظر می رسد.به منظور بحث درباره ماهیت انقلاب اسلامی به سراغ یکی از استادان علوم سیاسی دانشگاه تهران، که در عرصه نظریه های انقلاب مطالعات و تحقیقات ارزشمندی انجام داده است آمده و گفت وگویی انجام داده ایم که متن آن پیش روی گرامی شماست. آقای دکتر مصطفی ملکوتیان عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. کتاب «انقلاب اسلامی در سپهر نظریه پردازی» از جمله فعالیت های پژوهشی دکتر ملکوتیان در حوزه انقلاب اسلامی است که در محافل دانشگاهی و علمی مورد توجه واقع شده است

متن

ظهور پدیده شگفت‌انگیز انقلاب اسلامی ایران نه‌تنها نظریه‌پردازان انقلاب را غافلگیر کرد، بلکه سبب بی‌اعتبار شدن نسل سوم نظریه‌های انقلاب و پیدایش نسل چهارم این نظریه‌ها با ساختار تحلیل فرهنگی و ایدئولوژیک شد. اینکه تحلیلگران و نظریه‌پردازان انقلاب تا چه حدّ به درک ماهیت انقلاب اسلامی ایران موفق شوند و جزر و مدّ تاریخی آن را دریابند، مستلزم اتخاذ رویکردهای کاملاً علمی، همه‌جانبه‌نگر، منصفانه، و عمیقاً فرهنگ‌شناسانه است که با توجه به هرچه بیشتر اجتماعی شدن خصوصیت گروه‌ها و جریانات و هرچه بیشتر فرهنگی شدن روابط بین‌المللی، امیدوارکننده به‌نظر می‌رسد.

به منظور بحث درباره ماهیت انقلاب اسلامی به سراغ یکی از استادان علوم سیاسی دانشگاه تهران، که در عرصه نظریه‌‌های انقلاب مطالعات و تحقیقات ارزشمندی انجام داده است آمده و گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که متن آن پیش‌ روی گرامی شماست. آقای دکتر مصطفی ملکوتیان عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. کتاب «انقلاب اسلامی در سپهر نظریه‌پردازی» از جمله فعالیت‌های پژوهشی دکتر ملکوتیان در حوزه انقلاب اسلامی است که در محافل دانشگاهی و علمی مورد توجه واقع شده است.

● جناب دکتر ملکوتیان برای ورود به بحث انقلاب اسلامی، اگر تعریفی جامع‌ از انقلاب مدنظرتان است بفرمایید و تفاوت آن را با سایر حرکت‌ها و تحولات اجتماعی، نظیر جنبش، شورش، نهضت، کودتا، جنگ داخلی و... بیان نمایید.

مفهوم انقلاب، مانند بسیاری از مفاهیم دیگر مربوط به علوم اجتماعی و سیاسی، با توجه به دیدگاه‌ها و نظریه‌های مختلف، تعریف‌های متعددی دارد و هر تعریف از رویکردهای مختلفی چون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، جامعه‌شناسی، روان‌شناختی، و... به این مفهوم توجه می‌کند. پدیدة انقلاب در مکان‌ها و زمان‌های مختلفی روی داده است. با بررسی انقلاب‌های جهان طی تاریخ، نوع‌شناسی ویژه‌ای از انقلاب‌ها مشاهده می‌شود، مثلاً در تاریخ‌ اروپا، نوع ویژه‌ای از این انقلاب‌ها در پایان قرن هیجدهم میلادی مشاهده می‌شود که با انقلاب‌های قرن نوزدهم و بیستم این قاره تفاوت دارد؛ بنابراین برای تعریف جامع انقلاب ابتدا باید ویژگی‌های انقلاب بیان شود. ازآنجاکه از پایان قرن هیجدهم تا پایان قرن بیستم، انقلاب‌های بسیاری، از جمله انقلاب اسلامی ایران، در جهان رخ داده دیدگاه‌ها و نظریه‌های مختلفی هم دربارة انقلاب تا به حال مطرح شده است که همة اینها می‌تواند در بیان ویژگی‌های مشترک برای انقلاب‌ها به ما کمک کند تا براساس آن تعریفی جامع از این مفهوم بیان شود. با توجه به کارهای علمی انجام‌شده دربارة انقلاب‌ها، به‌‌رغم تفاوت‌های آشکار آنها در ماهیت، نتایج، زمینه‌های وقوع، مسیر تحولات، حکومت‌هایی که با آن مبارزه کردند و حکومت‌هایی که ایجاد نمودند، می‌توان ویژگی‌های مشابه و مشترکی در همة انقلاب‌ها یافت که در اینجا بنده به هفت مورد اشاره می‌کنم: 1ــ نارضایتی عمیق از شرایط موجود؛ 2ــ حضور توده‌ها در صحنة انقلاب و اتکای انقلاب به مبارزات آنها؛ 3ــ طرح ایدئولوژی جدید در انقلاب به جای ایدئولوژی رسمی حکومت موجود؛ 4ــ حضور و مبارزة قاطع رهبری در انقلاب؛ 5ــ وجود و گسترش روحیة انقلابی در بین توده‌ها و نخبگان ناراضی؛ 6ــ وجود عامل خشونت در زمان وقوع انقلاب؛ 7ــ تغییر در ساختارهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این ویژگی‌ها در همة انقلاب‌ها وجود داشته است و هیچ انقلابی نیست که حتی یکی از این ویژگی‌ها را نداشته باشد؛ البته ممکن است در بعضی از انقلاب‌ها یک ویژگی‌ کم‌رنگ‌تر و در انقلابی دیگر پررنگ‌تر باشد یا در انقلابی همة ویژگی‌ها پررنگ باشد، اما در انقلاب‌های دیگر چنین نباشد، مثلاً در انقلاب اسلامی این ویژگی‌ها بسیار نیرومند‌تر از بسیاری از انقلاب‌های معاصر مثل انقلاب سال 1917 روسیه یا انقلاب سال 1989 فرانسه بوده است. با توجه به این هفت ویژگی مشترک، انقلاب حرکت مردمی خشونت‌آمیز، مبتنی بر ایدئولوژی جدید به جای ایدئولوژی قدیم با رهبری دارای راهبرد علیه حکومت موجود، به منظور استقرار یک نظم جدید است.

بعضی از انقلاب‌ها ممکن است بیشتر در پی تغییرات داخلی باشند، ولی در بعضی دیگر بُعد بین‌المللی نیز اهمیت قاطع دارد، اما در کل، در همة انقلاب‌ها بازتاب بین‌المللی انقلاب تأیید شده است؛ یعنی هیچ انقلابی نیست که فقط در مرزهای ملّی محصور شود. ممکن است هدف بعضی از آن انقلاب‌ها بر هم زدن ساختارها و نظم بین‌المللی موجود نباشد، اما شعارها و ایدئولوژی آنها تاحدودی فراملّی باشد؛ بنابراین تأثیرگذاری آنها بر فضای منطقه‌ای و جهانی حتمی است.

دربارة تفاوت انقلاب با جنبش، شورش، نهضت، کودتا و... نیز باید آن هفت ویژگی را در نظر داشته باشیم؛ هر حرکت اجتماعی که این هفت ویژگی را داشته باشد انقلاب خوانده می‌شود، اما اگر فاقد یکی یا تعدادی از این ویژگی‌ها باشد، دیگر انقلاب نیست، بلکه جزء یکی از مفاهیم جنبش، شورش، رفورم، کودتا و... خواهد بود؛ به‌طور مثال رفورم، در بین این مفاهیم، بیشترین فاصله را با مفهوم انقلاب دارد؛ زیرا حرکتی است که از طرف حکومت انجام می‌شود، توده‌ها در آن چندان سهیم نیستند، ایدئولوژی جدیدی مطرح نمی‌شود که در بین نخبگان و توده‌ها گسترش یابد، و خشونت نیز قاعدتاً در آن وجود ندارد. در بعضی از موارد ممکن است تشخیص مفهوم جنگ داخلی از انقلاب سخت به نظر برسد؛ در جنگ داخلی، نبرد مسلحانه‌ای بین گروه‌های درگیر در یک کشور وجود دارد که هرکدام از این گروه‌ها بخشی از خاک کشور را در اشغال نظامی خود دارند. زمانی که در این جنگ، توده‌های مردم یا بخشی از آنها از یکی از دو طرف جنگ طرفداری می‌کنند، جنگ داخلی نیز به نفع آن طرف پایان می‌یابد. در این حالت نظریه‌پردازان هر دو اصطلاح را برای آن حرکت به کار برده‌اند؛ چون ممکن است هفت ویژگی انقلاب در این حرکت مشاهده شود.

کودتا، شورش ناگهانی بخشی از نظامیان یک کشور علیه نظام سیاسی موجود است که گاهی به خون‌ریزی‌های بسیار منجر می‌شود. این حرکت ممکن است سبب تغییرات بزرگی شود؛ به‌طور مثال کودتای جمال عبدالناصر در مصر (1952.م) علیه خاندان محمدعلی (ملک فاروق) تغییرات گسترده‌ای هم در داخل مصر و هم در سطح منطقه‌ای و جهانی ایجاد کرد. بسیاری از کودتاها در جهان در زمان جنگ سرد بین امریکا و شوروی روی دادند؛ زیرا در آن زمان دو ابرقدرت امریکا و شوروی، که با هم رقابت می‌کردند در کشورهای طرفدار یکدیگر کودتا به راه می‌انداختند، اما با برچیده شدن حکومت اتحاد شوروی و فروپاشی آن، رقابت‌های جنگ سرد از بین رفت و تعداد کودتاها نیز به‌شدت فروکش کرد. بر این اساس وقوع کودتا بسته به شرایط داخلی و خارجی است.

● از بیانات شما این‌گونه برداشت کردم که گاهی ممکن است حرکتی اجتماعی از کودتا یا جنگ داخلی آغاز شود، اما بعد به شکل انقلاب درآید یا برعکس، حرکت انقلابی در پایان به شورش و کودتا منجر شود؛ کما اینکه در مورد مشروطیت هم واژة انقلاب و هم نهضت، شورش و بلوا به کار می‌رود و در آن حرکتی به شکل نهضت آغاز شد، سپس حالت انقلابی پیدا کرد و سرانجام با کودتا یا شبه‌‌کودتا به پایان رسید. در مورد انقلاب اسلامی عده‌ای معتقدند این انقلاب پدیده‌ای کاملاً منحصربهفرد است؛ یعنی در چهارچوب نظریه‌‌های مربوط به انقلاب نمی‌گنجد و به نظریة خاص خودش نیاز دارد. به نظر جنابعالی چه ویژگی‌های متمایزکننده‌ای سبب شده است که انقلاب اسلامی منحصربه‌فرد تلقی شود؟

پرسش شما به توضیح بسیاری نیاز دارد؛ زیرا مفهوم واژگانی مانند نهضت بسیار گسترده است. نهضت معمولاً حرکتی طولانی‌مدت است که ممکن است از همان ابتدا اهداف سیاسی داشته یا فقط تعلیم و تربیتی و آموزشی باشد، ولی به دلیل تغییراتی که از این طریق در اذهان و افکار ایجاد می‌کند به‌تدریج رنگ سیاسی به خود بگیرد و به انقلاب نیز منجر شود؛ بنابراین انقلاب می‌تواند بخشی از یک نهضت باشد؛ مثلاً نهضت اسلامی ایران در دهة 1340 که به رخداد انقلاب اسلامی در پایان دهة 1350 (1357) منجر شد.

انقلاب اسلامی ایران انقلابی واقعاً منحصربه‌فرد بود؛ زیرا در زمان آغاز این انقلاب هیچ‌ فردی تصور نمی‌کرد این حرکت به پیروزی برسد. نویسنده‌های بسیاری بعدها در نوشته‌های خود به این غافل‌گیری اعتراف کردند که از آن میان خانم تدا اسکاچ‌ پل مشهور است. او در سال 1979.م، که انقلاب اسلامی ایران هنوز به پیروزی نرسیده بود، در حال نوشتن کتابی با عنوان «دولت‌ها و انقلاب‌های اجتماعی» بود که در آن بدون بررسی انقلاب اسلامی، نظریه‌ای را دربارة انقلاب مطرح کرد. بعدها پس از پیروزی انقلاب، عدة بسیاری از این نظریه‌پرداز انقلاب، به دلیل بی‌توجهی به انقلاب اسلامی و در کل انقلاب‌های پایان قرن بیستم و نگارش کتاب براساس ذهنیت جامعة غربی در مورد انقلابی‌های فرانسه و روسیه، انتقاد کردند که خود او به سال 1982.م در مقاله‌ای به نام دولت تحصیل‌دار و اسلام شیعه در انقلاب ایران این انتقادها را پذیرفت و به غافل‌گیری خود دربارة این انقلاب اعتراف کرد. او پیش از این گفته بود که انقلاب‌ها ساخته نمی‌شوند، بلکه بر اثر شرایط بین‌المللی به‌وجود می‌آیند، ولی در این مقاله اعتراف کرد که اگر یک انقلاب در دنیا باشد که ساخته شده است آن انقلاب، انقلاب اسلامی ایران است. منظور او از ساخته شدن این است که جایگاه رهبری و ایدئولوژی در آن پررنگ باشد، هرچند در بررسی‌اش از این انقلاب دوباره تاحدی متأثر از آن دیدگاه و ساختار نظری قبلی خود است. این اعتراف نشان‌ می‌دهد که او و بسیاری دیگر از نظریه‌پردازان با پیروزی انقلاب اسلامی غافل‌گیر شدند. برای یافتن علت این غافل‌گیری باید به تفاوت‌های آن با دیگر انقلاب‌ها پی برد؛ زیرا تا این زمان ملاک بررسی انقلاب، انقلاب‌های ناسیونالیستی، ناسیونال‌لیبرالی، چپ و... بودند، اما ماهیت انقلاب اسلامی با این انقلاب‌ها تفاوت داشت، و ازهمین‌رو نظریه‌پردازانی چون اسکاچ پل تصور نمی‌کردند انقلاب دیگری با ماهیتی غیر از آنچه می‌شناختند اتفاق افتد. در مورد نظریه‌های مربوط به توسعه نیز چنین اشتباهی وجود داشته است؛ زیرا نظریه‌پردازان معتقدند توسعه در دنیای معاصر با مفاهیمی مثل سکولاریزه شدن فرهنگی همراه است، درحالی‌که انقلاب اسلامی ایران خلاف آن را نشان می‌دهد. میشل فوکو، که در زمان انقلاب اسلامی در ایران بود، تعدادی مقاله دربارة انقلاب اسلامی نوشته است. او در مقاله‌ای با عنوان «ایرانیان چه رویایی در سر دارند» گفته است: مردم ایران خواستار ورود معنویت به عرصة سیاست‌اند. از دیگر وجوه تمایز انقلاب اسلامی، وجود حکومتی بسیار قوی بود که در مقابل آن، اکثر مردم ایران در انقلاب شرکت کردند، اما در انقلاب‌های دیگر نظیر انقلاب روسیه فقط بخشی از کارگران، یعنی حدود سه میلیون نفر از کل جمعیت صد و چهل یا پنجاه میلیون نفری این کشور در انقلاب حضور داشتند. اگر در ایران این جمعیت گسترده در انقلاب اسلامی شرکت نمی‌کرد، آن حکومت تا دندان مسلح که انواع گاردها (گارد شاهنشاهی و گارد جاویدان)، نیروهای امنیتی ساواک و نیروهای ضدشورش را در اختیار داشت سقوط نمی‌کرد؛ زیرا امریکا پس از شکست در ویتنام، رژیم پهلوی را ژاندارم خود در منطقه کرده بود و انواع سلاح و کمک پولی نیز در اختیارش قرار می‌داد تا بتواند با دشمنان آن ابرقدرت در منطقه مبارزه کند. این رژیم جنبش آزادی‌بخش ظفار در عمان را که ممکن بود سراسر شبه‌جزیرة عربستان را تهدید کند با استفاده از نیروی هوایی خود شکست داد. چنین رژیمی بسیار قوی بود، اما در مقابل انقلاب اسلامی، در مدت کمی، یعنی از 19 دی‌ماه 1356 تا 22 بهمن 1357، فروپاشید. علت این مسئله ماهیت انقلاب اسلامی بود؛ در زمان انقلاب اسلامی، به دلیل اسلامی بودن انقلاب و ویژگی‌های رهبری آن، به سرعت بسیاری از خیابان‌های شهرهای ایران از مردم معترض پر شد. بنابراین از ویژگی‌های مهم متمایزکنندة انقلاب اسلامی از دیگر انقلاب‌ها، رهبری، ایدئولوژی و ماهیت این انقلاب است و به طورکلی انقلاب اسلامی در هفت ویژگی انقلاب‌ها متمایز از دیگر انقلاب‌هاست. یکی از این ویژگی‌ها ایجاد تغییر در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی داخلی و محیط بین‌المللی بود. در زمینة داخلی، می‌توان با مقایسة آمارهای اقتصادی و تغییرات سیاسی و مقایسه آن با پیش از انقلاب، آشکارا این تغییرات را دید. از لحاظ بین‌الملی نیز کشور به امریکا و انگلستان وابسته بود و باید مطامع آنها را اجرا می‌کرد، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به حکومتی مستقل و توانا تبدیل شد که در مسائل بین‌المللی جایگاهی تعیین‌کننده دارد؛ به‌طور نمونه درحال‌حاضر بر سر میز مذاکره دربارة قضایای مورد اختلاف با غرب، یک طرف کشور ایران قرار دارد و در طرف دیگر ده‌ها دولت، که این مسئله نشان‌دهندة اهمیت کشور ماست ــ هرچند غرب نمی‌خواهد آن را باور کند و در تبلیغاتش به آن اعتراف نماید ــ و این امر از تغییرات بسیار بزرگ‌تر در آینده جهان خبر می‌دهد. در انقلاب‌های دیگر، نظیر انقلاب الجزایر (1962.م)، چنین تغییرات گسترده‌ای نه در مسائل داخلی روی داده است و نه در مسائل خارجی. اگرچه در انقلاب چین تغییرات نسبتا گسترده بود، این انقلاب پیش از انقلاب ما روی داده و مدت بسیاری را برای پیشرفت در اختیار داشته است.

● از بیانات شما این‌گونه درک کردم که انقلاب اسلامی تمام آن هفت ویژگی را دارد، اما تفاوتش با انقلاب‌های دیگر در پررنگ‌تر بودن آنهاست. بر این اساس آیا انقلاب اسلامی در همان قالب و چهارچوب انقلاب‌های دیگر روی داد؟ در این صورت انقلاب کمونیستی شوروی هم ساختار بین‌المللی را به گونة شگفت‌انگیزی متحول کرد و دنیا را به دو بلوک تقسیم نمود. ویژگی متمایزکنندة انقلاب اسلامی از این‌گونه انقلاب‌ها چیست؟

همان‌طورکه اشاره شد، در همة انقلاب‌ها، هفت ویژگی مشترک وجود دارد؛ البته ناگفته نماند که هر انقلابی خود نمونة خاصی است که با انقلاب‌های دیگر تفاوت دارد. این تفاوت از زمینه‌های مختلف وقوع آنها، وضع رژیم‌هایی که با آن مبارزه می‌کنند، رهبر و ایدئولوژی‌ جدید آنها و... ناشی می‌شود. اگر بر اساس این تفاوت‌ها هر انقلابی را بررسی کنیم، دیگر نمی‌توان پدیده‌ای به نام انقلاب را تحلیل کرد و همه چیز حالت متغیر پیدا می‌کند؛ زیرا با بررسی یک انقلاب نمی‌توان نتیجة آن را به انقلاب‌های دیگر تعمیم داد. حال می‌گوییم که به‌رغم این تفاوت‌ها، در تمام انقلاب‌های جهان این هفت ویژگی وجود دارد و مشترک است، اما حیطة آنها با یکدیگر متفاوت است و به نظر بنده باید امتیازات انقلاب اسلامی را نسبت به انقلاب‌های دیگر با توجه به همین هفت ویژگی ارزیابی کرد. بر همین اساس بود که این ویژگی‌ها را در انقلاب اسلامی با سایر انقلاب‌ها مقایسه کردم و بحث ایجاد تغییر، هم در محیط داخلی و هم بین‌المللی را مطرح نمودم؛ زیرا همة انقلاب‌ها گونه‌ای از تغییرات داخلی را می‌پذیرند و به صورت طبیعی تغییرات ناشی از آنها در محیط بین‌المللی نیز تأثیراتی بر جای می‌گذارد، اما بعضی از انقلاب‌ها مصمم‌اند که بازی بین‌المللی را بر هم زنند، نظام بین‌المللی را دستخوش تغییر سازند و با نظام سلطة جهانی مبارزه کنند و طرحی نو دراندازند. یکی از این انقلاب‌ها، انقلاب اسلامی ایران است که به صورت صریح و آشکار راه جدیدی را به بشریت عرضه می‌کند. این راه جدید راهی تمدن‌ساز است و می‌کوشد مسیر تاریخ را تغییر دهد، درحالی‌که انقلابی مانند انقلاب 1917.م روسیه تغییرات در درون همان الگوی غربی را در نظر داشت. همان‌طورکه اشاره شد، قرار گرفتن غرب در پشت میز مذاکره با ایران نشان‌دهندة اهمیت کشور ما و قدرت آن است؛ زیرا جهان غرب رئالیست است و فقط با کشوری که قدرت دارد بر سر میز مذاکره می‌نشیند؛ چون رئالیسم غربی بر مبنای ایده‌های ماکیاولیستی طرفدار قدرت است و با کشوری که قدرت ندارد مقابله می‌کند، اما در مورد کشور دارای قدرت، تصور می‌نماید از طریق مذاکره می‌تواند به حرکت خود ادامه دهد، یا امنیت خود را تأمین، و استراتژی‌های آینده‌اش را اجرا کند. این مسئله نشان می‌دهد کشورهای اردوگاه غرب از تزلزلی که در ایده‌های غربی به‌وجود آمده است، احساس خطر می‌کنند. پست‌مدرنیسم در غرب، اندیشه نیست، بلکه تخریب اندیشة مدرنیسم است و نشان‌دهندة تزلزل در مدرنیسم. به علاوه غرب گسترش گرایش به اسلام را در نقاط مختلف دنیا آشکارا می‌بیند و هر روز اعلام می‌شود که مثلاً در انگلستان در طی بیست الی سی سال آینده مسلمانان افزایش خیره کننده‌ای خواهند یافت.

درحال‌حاضر سی سال از انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد و غرب طی این مدت با این انقلاب به‌طور آشکار مبارزه کرده، اما به اهداف خود دست نیافته است. آنها با انقلاب‌های بسیاری مبارزه کردند که در بعضی از آنها پیروز نیز شدند؛ مثل انقلاب نیکاراگوئه که همزاد انقلاب اسلامی بود و در همان سال 1979.م روی داد، امریکا طی ده سال مبارزه با این انقلاب سرانجام پیروزی بر آن را در سال 1989.م جشن گرفت و کار انقلاب نیکاراگوئه را تمام‌شده اعلام کرد. امریکایی‌ها، برای سرنگونی این انقلاب، اطلاعات بسیاری دربارة جامعة نیکاراگوئه گرد آورده و از نظر تبلیغاتی نیز بسیار کار کرده بودند. دلیل دیگر شکست این انقلاب، ایدئولوژی مارکسیستی آن بود؛ زیرا در آن زمان نظام‌های مارکسیستی آرام‌آرام داشت فرو می‌پاشید. نکتة جالب‌تر این است که همة حرکت‌هایی که با انقلاب اسلامی ایران به گونه‌ای ارتباط عقیدتی و ایدئولوژیک دارند نیز با سربلندی در مقابل امریکایی‌ها ایستاده‌اند، مثلاً اسرائیلی‌ها که به همة کشورهای منطقه زور می‌گفتند برای اولین‌بار، از حزب‌الله لبنان شکست خوردند و نبرد 22 روزه با حماس نیز هیچ دستاوردی برای آنها نداشت و سرانجام سبب شد با آبروریزی و افتضاح غزه را ترک کنند؛ بنابراین یکی از اهداف متعالی انقلاب اسلامی بر هم زدن بازی بین‌المللی و سلطة بین‌المللی است. در سخنرانی آقای احمدی‌نژاد این مطلب بود که آقای اوباما گفتند ما حاضر به مذاکره با ایران هستیم، ولی آقای احمدی‌نژاد گفتند محورهایش را باید ما تعیین کنیم و یکی از محورهایی که ذکر شد، تغییر ساختار سازمان ملل متحد و شورای امنیت سازمان ملل بود. این نکته نشان می‌دهد که کشور ما به جایی رسیده است که می‌تواند در مورد تغییر در ساختار عالی‌ترین مرجع بین‌المللی اظهارنظر کند و آنها بی‌توجه به نظر ما نمی‌توانند محیط باثباتی برای خود ترسیم کنند.

در عصر کنونی بحث انرژی فوق‌العاده اهمیت دارد و منبع این انرژی بیشتر در خلیج فارس و مقداری هم در دریای مازندران است که هر دو با کشور ما ارتباط دارد. طبق برآوردها، براساس میزان مصرف فعلی نفت و انرژی فسیلی، منطقة خلیج‌فارس تا یک‌صد سال دیگر نفت خواهد داشت، درحالی‌که نفت در جاهای دیگر دنیا یا تمام شده یا در حال تمام شدن است یا چندان به درد نمی‌خورد. این مسئله اهمیت دوبارة خلیج‌‌فارس، خاورمیانه و ایران را نشان می‌دهد. بر این اساس نفت و انرژی نیز به اهرمی در دست کشورهایی تبدیل می‌شود که این مادة حیاتی را در اختیار دارند و ایران مهم‌ترین این کشورهاست. بدین‌ترتیب شرایط مختلف برای اوج‌گیری به سمت تمدنی جدید برای ایران آرا‌م‌آرام فراهم می‌شود؛ زیرا مبارزة سی‌سالة غرب به نتیجه نرسیده و بحران در غرب نیز مزید بر علت شده است. این بحران را در درجة اول بوش و سیاست‌هایش به‌وجود آورد؛ براساس منابع موجود، زمانی که بوش به کاخ سفید آمد، امریکا دویست میلیارد دلار در خزانه خود داشت، اما وقتی که او رفت، ده تریلیون دلار بدهی به بار آورده بود. به دلیل سلطة سیاسی و تبلیغاتی امریکا در دنیا، کشورهای بسیاری پول‌های خود را به بانک‌های امریکا می‌سپردند و امریکا از این طریق اقتصاد خود را اداره می‌کرد، اما براساس آمار واقعی، این کشور با بحران اعتماد مواجه و از نظر اقتصادی دچار رکود شده است. مرحلة بعد از این رکود، می‌تواند رکود تورمی باشد که اگر اتفاق بیفتد؛ یعنی اگر کارخانه‌ها از ترس سود نبردن تولید نکنند، وضعیت این کشور بسیار خطرناک می‌شود؛ زیرا در صورت دست کشیدن از تولید، کالا کم می‌شود و آن وقت رکود تورّم‌زا می‌گردد. یکی از دلایل این بحران جاه‌طلبی‌های دولتمردان امریکایی بود که میلیاردها دلار صرف مبارزة تبلیغاتی علیه کشور ما نمودند و دست به اشغال افغانستان و عراق زدند و در آسیای مرکزی و سایر نقاط دنیا، برای جلب کردن کشورهای آن منطقه به سوی خود، رشوه‌های کلان دادند.

● جناب دکتر پدیدة جهانی شدن چه تأثیراتی بر انقلاب اسلامی گذاشته یا ممکن است بگذارد؟

بعضی از دیدگاه‌ها که پس از انقلاب اسلامی ایران تدوین شده‌اند و اهداف خاصی دارند، می‌کوشند بحث‌هایی مثل فرضیة توطئه را مطرح، و انقلاب اسلامی را نتیجة توطئة غرب معرفی کنند. این‌گونه فرضیه‌ها از دست کشیدن امریکایی‌ها یا انگلیسی‌ها از حمایت محمدرضاشاه در زمان انقلاب اسلامی صحبت می‌نمایند و آن را سبب پیروزی انقلاب معرفی می‌کنند. برای این مطلب هیچ سند، دلیل و مدرکی وجود ندارد و طراحان آنها بسیار سطحی این مسائل را بیان می‌کنند. هدف آنها از بیان این مسائل مشوّش کردن ذهن نسل‌ جدید است که در زمان انقلاب اسلامی حاضر نبودند وقایع را خود مستقیماً لمس کنند. آنها به کنفرانس گوآدلوپ اشاره می‌کنند که سران کشورهای انگلستان، امریکا و فرانسه در آن جمع شدند و درباره انقلاب اسلامی بحث نمودند. اما این کنفرانس فقط اندکی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی زمانی که همه به این نتیجه رسیده بودند که کار شاه تمام است و سرمایه‌گذاری بیشتر بر رژیم پهلوی فایده‌ای ندارد، برگزار شد؛ ازهمین‌رو نمی‌توان از آن به صورت مدرکی برای کنار کشیدن قدرت‌ها از حمایت از شاه به منظور ساقط شدن حکومت آن استفاده کرد؛ زیرا انقلاب اسلامی چنان مقتدر بود که همه را غافل‌گیر کرد. دربارة تأثیر مسائل بین‌المللی در وقوع انقلاب اسلامی فقط می‌توان به وابستگی رژیم شاه به امریکا و قرار گرفتن آن در بلوک غرب اشاره کرد که یکی از دلایل اصلی نگرانی نیروهای انقلابی بود و به مخالفت آنها با رژیم بیشتر دامن زد. در آن زمان، تجدید حق قضاوت کنسولی یا همان کاپیتولاسیون، روابط گستردة محمدرضاشاه با رژیم صهیونیستی، که حدود 60 درصد از نفت این رژیم را تأمین می‌کرد، روابط با رژیم نژادپرست افریقای جنوبی و تأمین 90 درصد نفت مورد نیاز آن، احساسات انقلابی مردم ایران را برانگیخت و سبب مخالفت آنها شد. شدیدترین مخالفت‌ها با وابستگی رژیم شاه را امام‌خمینی(ره) و انقلابیان مذهبی مطرح کردند. بر این اساس می‌توان گفت که نگرانی مردم از وابستگی رژیم شاه و درخواست آنها برای استقلال یکی از زمینه‌های اصلی وقوع انقلاب اسلامی بود؛ البته بعضی از نظریه‌ها، به گونه‌های دیگری بحث‌های مربوط به تأثیرات شرایط خارجی بر وقوع انقلاب اسلامی را مطرح می‌کنند؛ به‌طور مثال اسکاچ پل در کتاب «دولت‌ها و انقلاب‌های اجتماعی» این بحث را مطرح کرده است که دولت‌ها در حال رقابت هستند و چون در حال رقابت‌اند می‌خواهند خود را از نظر نظامی، اقتصادی، فنّاوری و تکنولوژی نوسازی کنند، اما برای این نوسازی به پول نیاز دارند. کسانی که بر اساس این گفتة وقوع انقلاب اسلامی را تحلیل می‌کنند خواهند گفت در ایران زمان پهلوی طبقات پایین جامعه این پول را نداشتند که بپردازند؛ بنابراین رژیم متوجه طبقات بالاتر جامعه شد. طبقات بالاتر هم چون در دولت نفوذ داشتند این پول را نمی‌پرداختند؛ ازهمین‌رو دولت دچار فروپاشی شد و فروپاشی نیز به انقلاب ‌انجامید؛ البته اسکاچ پل در مورد انقلاب اسلامی این نظریه را قبول ندارد و در اثر دوم خودش به این مطلب اشاره کرده است.

جهانی شدن می‌تواند هم فرصت باشد هم تهدید. تهدید از این نظر که دستگاه‌های تبلیغاتی گسترده‌ای در اختیار دشمنان ما قرار دارد که شبانه‌روز با استفاده از آنها علیه انقلاب ما تبلیغ می‌کنند، ولی از سوی دیگر امروزه به دلیل بحث انفجار اطلاعات، این دستگاه‌ها در اختیار ما نیز قرار گرفته‌اند و می‌توانیم از این طریق به آسانی با جهانیان سخن بگوییم. در داخل نیز می‌توانیم با بهره‌برداری صحیح از دستگاه‌های تبلیغاتی، اندیشه‌های انقلاب را گسترش و تداوم بخشیم. در محیط بین‌المللی نیز همین‌طور است؛ به‌طور نمونه در جنگ اخیر بین جنبش حماس در فلسطین و رژیم صهیونیستی، برای اولین‌بار جنبشی جهانی ایجاد شد و به‌رغم اینکه همة دستگاه‌های تبلیغاتی در اختیار صهیونیست‌ها و حامیان آن است، آنها نتوانستند پیام خود را به مردم دنیا بقبولانند و تظاهرات مردمی بسیار گسترده در سطح جهان روی داد. این مسئله نشان‌ می‌دهد که دستگاه‌های تبلیغاتی کشورهای حامی جنبش حماس، به‌رغم کمتر بودن، توانست بسیار خوب عمل کند و جنبشی جهانی علیه صهیونیسم به راه اندازد و سرانجام آنها را وادار کند شکست را بپذیرند؛ بنابراین بحث جهانی‌شدن دو لبه دارد. در گذشته، یعنی ده الی پانزده سال پیش، فقط چند خبرگزاری بین‌المللی مثل آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، فرانس‌پرس و خبرگزاری تاس بودند که همة خبرهای جهان را مخابره می‌کردند، اما درحال‌حاضر این تسلط برچیده شده و هر خانه‌ای ممکن است یک خبرگزاری باشد. به علاوه مردم جویای حقیقت در جهان بسیارند و بسیاری از دسیسه‌های غرب نیز شناخته شده است و در این وضعیت اگر از دستگاه‌های ارتباطی به خوبی و با استراتژی و برنامه‌ریزی دقیق استفاده شود، بهترین نتایج می‌تواند به‌دست آید.

● عده‌ای از تحلیلگران انقلاب اسلامی را نقطة اوج و موفقیت یک‌ جریان کلی‌تر و جهانی، یعنی بنیادگرایی اسلامی می‌شناسند و معتقدند این جریان یک قرن و نیم پیش تقریباً آغاز شد و با جنبش‌های مختلفی در مصر، الجزیره و... ادامه یافت تا در عرصة سیاسی‌اجتماعی ایران به موفقیت و پیروزی منتهی شد. نظر شما دراین‌باره چیست؟

برای پاسخ به این پرسش لازم است ابتدا بر این نکته تأکید کنم که بهتر است ما اصطلاح بنیادگرایی را برای این حرکت‌ها به کار نبریم؛ زیرا این اصطلاحی است که غرب برای این حرکت‌ها به کار می‌برد. این واژه، که ترجمه فاندامنتالیزم است، از اصطلاحات هدفدار است؛ یعنی غرب می‌خواهد بگوید رویدادی اتفاق افتاده، اما بازگشت به عقب و ارتجاعی است؛ ازهمین‌رو استفاده از اصطلاح اسلام‌گرایی بهتر است.

در اینکه حرکتی از حدود یک قرن و نیم پیش آغاز شده و در جهان اسلام گسترش یافته است شکی وجود ندارد؛ مثل حرکت سیدجمال‌الدین اسدآبادی و بعدها اخوان‌المسلمین در مصر، اما نکتة مهم این است که حرکت‌هایی که به این صورت آغاز شده بود تا سال وقوع انقلاب اسلامی، حالت انفعالی داشتند و کمتر به صحنة سیاسی وارد می‌شدند، اما با وقوع انقلاب اسلامی زمینه‌ای فراهم شد تا سازمان‌ها و احزاب اسلام‌گرا، که قبلاً منفعل بودند، فعال شوند و سازمان‌ها و گروه‌های اسلام‌گرای جدیدی نیز به‌وجود آیند؛ مانند جبهة نجات اسلامی در الجزایر که در انتخابات پیش افتاد، اما بعد علیه آن کودتا کردند و قضایا همچنان ادامه دارد، یا جنبش النهضه در تونس، سازمان جهاد اسلامی در فلسطین، حزب‌الله در لبنان، حزب الدعوه در عراق، اخوان‌المسلمین و شیعیان در عربستان، حزب‌الله در کویت، و فعالیت گروه‌های اسلامی در قفقاز شمالی و جنوبی مانند چچن، تاتارستان و آذربایجان، حوزه بالکان، اندونزی، مالزی، هند، پاکستان، افغانستان و... که با مقایسة وضعیت این کشورها در سال 1357 با اکنون می‌توان به تأثیر وقوع انقلاب اسلامی بر روی آنها پی برد.

● به‌عنوان آخرین سؤال، از نظر شما بهترین و موفق‌ترین تحلیل در مورد انقلاب اسلامی، چه در حوزة داخلی و چه خارجی، کدام است؟

امروزه در زمینه علل وقوع انقلاب اسلامی ایران، با حجم وسیعی از نوشته‌ها مواجه‌ایم که می‌توان آنها را در حوزه‌های مختلف فرهنگی، جامعه‌شناسی، اقتصادی، روان‌شناسی فردی و اجتماعی و... دسته‌بندی کرد. در میان این نوشته‌ها، بسیار از تحلیلگران غربی انقلاب، براساس برداشتشان از انقلاب‌های اروپایی، درباره انقلاب اسلامی اظهارنظر می‌کنند؛ ازهمین‌رو تحلیل‌هایشان مشکلات بسیاری دارد. به نظر بنده بهترین و موفق‌ترین تحلیل دربارة انقلاب اسلامی ایران، تحلیل‌های فرهنگی خواهد بود. اتفاقاً در غرب نیز امروزه دیدگاهی ‌وجود دارد که معتقد است ساختارهای تحلیلی گذشته، یعنی نسل سوم نظریه‌های انقلاب، نمی‌توانند در مورد انقلاب‌های پایانی قرن بیستم و تحولات جدید دنیای معاصر اظهارنظر کنند. به این ترتیب نسل چهارم نظریه‌های انقلاب، که براساس تحلیل‌های فرهنگی و توجه به سهم ایدئولوژی و رهبری است، به تدریج مطرح می‌شود. اگرچه عوامل سیاسی، اقتصادی، جامعه‌شناختی و روان‌شناختی همگی در وقوع انقلاب اسلامی مؤثر بودند، عامل فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) در انقلاب تأثیر بسزایی داشت. حرکت‌های پیشین، مثل قیام تنباکو و قیام 15 خرداد و حتی روزهای تاریخی، نظیر تاسوعا، عاشورا، عیدفطر و مفاهیم کلیدی فرهنگی، مثل شهادت‌طلبی، که همه در حیطة فرهنگ قرار می‌گیرند، مانند ملاتی عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روان‌شناختی را با هم هماهنگ کرد و به هم پیوند داد و زمینة پیروزی را فراهم ساخت. این عامل پس از آن نیز همچنان تأثیرات بسزایی در پیش رفتن انقلاب و نظام برخاسته از آن داشته است.

 

 

تبلیغات