چه کسی او را ژنرال کرد؟
آرشیو
چکیده
اعمال کنترلها و سوءاستفاده های امریکا از قدرت خود برای منحرف کردن روند محاکمات مربوط به جنایات جنگی، یکی از بزرگترین ظلمهای تاریخ و نوعی تداوم جنایات بر ضد بشریت است. به نظر می رسد دولت امریکا سعی دارد صدام را نیز همچون نوریه گا، حاکم دست نشانده پاناما، از دست دادگاه جنایات جنگی رهایی بخشد و نگذارد که با منکوب شدن بیش از حد متحدان سابق، اعتماد متحدان فعلی نیز از دست برود. واقعا از نکات جالب و شگفت انگیز تاریخ است که بوش اول، پدر بوش فعلی، صدام را به سان پرنده ای که جوجه خود را بپرورد زیر پروبال سیاسی، نظامی و اقتصادی خود گرفت تا اهداف امریکا را در منطقه عملی سازد و اکنون چند سال بعد می بینیم که بوش پسر همان دست پرورده را سرنگون می کند و می خواهد آنچه را که بلعیده از حلقومش بیرون کشد!برای دانستن امریکایی بودن سناریوی صدام از ابتدا تا به انتها، تنها کافی است که از ظهور تا سقوط او را به صورت روزشمار مورد مطالعه قرار دهیم و آنگاه دریابیم که محاکمه احتمالی صدام در آینده چگونه خواهد بود.منطق سیاسی امریکا حکم می کند که جنایات جنگی صورت گرفته در راستای مصالح و منافع خود را مورد مسامحه و پرده پوشی ـ شما بخوانید ماست مالی ـ قرار دهد و لذا مردم نباید منتظر شادیهای احتمالی ناشی از محاکمه عادلانه صدام باشند. روزشمار زندگی صدام را در این مقاله مرور کنید.متن
اعمال کنترلها و سوءاستفادههای امریکا از قدرت خود برای منحرفکردن روند محاکمات مربوط به جنایات جنگی، یکی از بزرگترین ظلمهای تاریخ و نوعی تداوم جنایات بر ضد بشریت است. به نظر میرسد دولت امریکا سعی دارد صدام را نیز همچون نوریهگا، حاکم دستنشانده پاناما، از دست دادگاه جنایات جنگی رهایی بخشد و نگذارد که با منکوبشدن بیشازحد متحدان سابق، اعتماد متحدان فعلی نیز از دست برود. واقعا از نکات جالب و شگفتانگیز تاریخ است که بوش اول، پدر بوش فعلی، صدام را بهسان پرندهای که جوجه خود را بپرورد زیر پروبال سیاسی، نظامی و اقتصادی خود گرفت تا اهداف امریکا را در منطقه عملی سازد و اکنون چندسالبعد میبینیم که بوش پسر همان دستپرورده را سرنگون میکند و میخواهد آنچه را که بلعیده از حلقومش بیرون کشد!
برای دانستن امریکاییبودن سناریوی صدام از ابتدا تا به انتها، تنها کافی است که از ظهور تا سقوط او را بهصورتروزشمار مورد مطالعه قرار دهیم و آنگاه دریابیم که محاکمه احتمالی صدام در آینده چگونه خواهد بود.
منطق سیاسی امریکا حکم میکند که جنایات جنگی صورت گرفته در راستای مصالح و منافع خود را مورد مسامحه و پردهپوشی ـ شما بخوانید ماستمالی ـ قرار دهد و لذا مردم نباید منتظر شادیهای احتمالی ناشی از محاکمه عادلانه صدام باشند. روزشمار زندگی صدام را در این مقاله مرور کنید.
صدام حسین یکی از منفورترین انسانهای روی زمین است. هیچ چیز خوشایندتر از محاکمه او نیست، محاکمهای که در آن به بسیاری از جنایات صدام علیه مردم عراق و جهان منصفانه رسیدگی شود هرچند ـ همانطور که بارها شاهد بودهایم ـ هرگاه بانیان دادگاه کسانی باشند که خود جنایات بسیاری را مرتکب شدهاند، مسلما منظور از محاکمه، روشنشدن حقیقت نخواهد بود بلکه آنان اسناد و سوابق تاریخی را بهگونهای دستکاری و تحریف میکنند که فقط آن فرد دژخیم مقصر جلوه داده شود، در حالیکه برپاکنندگان این نمایش، خود را مصون از بازخواست و انتقاد میدانند.
در دادگاههای توکیو که پس از جنگ جهانی دوم برگزار شد نیز شاهد چنین الگویی بودیم که در این دادگاهها جزئیات تکاندهنده از جنایات مقامات ژاپنی با سند و مدرک ارائه شد (جز برنامههای مربوط به جنگ بیولوژیک که امریکا خود قصد بهکارگیری آن را داشت و نیز آنچه امپراتور ژاپن در راستای اهداف و مقاصد امریکا مرتکب شده بود)، در حالیکه از جنایتهایی که فاتحان جنگ مرتکب شده بودند، از قبیل بهکارگیری بمبهای وحشتانگیز آتشزا و ویرانکردن شهرهای هیروشیما و ناگازاکی، چشمپوشی شد. مانوئل نوریهگا (Manuel Noriega)، حاکم پاناما، نیز تبهکاری بود که اتهامش محرز شده بود. اما وقتی ارتش امریکا پاناما را به اتهام نقض قوانین بینالمللی مورد تجاوز قرار داد و نوریهگا را ربود و برای محاکمه به امریکا فرستاد، آنها به هیچوجه تمایل نداشتند که دادگاه به صحنه برملا شدن روابط قدیمی میان نوریهگا و دولت امریکا بهویژه میان نوریهگا و رئیس پیشین سازمان سیا (CIA) جورج. اچ. دابلیو بوش تبدیل شود.
در واشنگتن این یک اصل است که موازین بینالمللی نباید در مورد امریکاییها نیز همچون دیگران اعمال شود و برای همین هم، امریکا از به رسمیت شناختن دادگاه جنایات بینالمللی خودداری میکند و از متحدانش میخواهد که به هنگام دست داشتن شهروندان امریکایی در این جنایتها، از حق خود مبنی برطرح دعوای قضایی صرفنظر کنند. اما اگر ما واقعا برای اجرای عدالت احترام قائل هستیم، باید خواستار محاکمه صدام حسین در دادگاهی شویم که از نظارت و یا سوءاستفادههای امریکا به دور باشد و تنها در این صورت حقیقت روشن خواهد شد.
این در حالی است که از هماکنون بسیاری از رسانهها پروندهسازی برای جنایات صدام حسین را آغاز کردهاند. به عنوان مثال، پایگاه اطلاعرسانی واشنگتن پْست به نقل از آسوشیتدپرس خلاصهای از «وقایع زندگی صدام حسین» را ارائه کرده است که زمانبندی وقایع آن دارای نواقص جدی است. ما در اینجا برخی از لغزشهای مهم این وقایعنگاری از زندگی صدام را تصحیح میکنیم؛ به این صورت که ابتدا متن موردنظر را از منبع مذکور قید میکنیم. آنگاه اگر به تصحیح نیاز باشد مطلب را در داخل کروشه میآوریم.
نگاهی اجمالی به زندگی صدام حسین رئیسجمهور سابق عراق
28 آوریل 1937: صدام حسین در روستایی در نزدیکی شهر بیابانی تکریت واقع در شمال بغداد به دنیا آمد.
1957: صدام به حزب مخفی سوسیالیست بعث پیوست.
1958: به اتهام کشتن برادر همسرش که یک کمونیست بود، دستگیر و به ششماه زندان محکوم شد.
7 اکتبر 1959: حضور در تیم تروریستی حزب بعث و سوءقصد به جان ژنرال عبدالکریم قاسم، مرد قدرتمند عراق، که منجر به زخمیشدن وی شد. در این سوءقصد، صدام از ناحیه پا مجروح شد و ابتدا به سوریه و سپس مصر گریخت.
[این تنها سوءقصد به جان قاسم نبود بلکه در آوریل 1960، سازمان سیا با عملیات ترور قاسم از طریق ارسال یک دستمال برای وی موافقت کرد. «دستمال طبق معمول برای قاسم فرستاده شد، حال این دستمال به دستش رسید یا نه، در هر حال منجر به قتل او نشد.»[1]]
8 فوریه 1963: همزمان با کودتای حزب بعث و سرنگونی رژیم حاکم و بهقتلرسیدن قاسم، صدام از مصر به عراق بازگشت. در ماه نوامبر، حزب بعث با استفاده از نیروی نظامی قدرت را در دست گرفت.
[این کودتا با حمایت سازمان سیا انجام شد. «سازمان سیا، حزب اقتدارگرا و ضدکمونیست بعث را که در سال 1963 یک جناح سیاسی نوپا و کوچک و نسبتا با نفوذ در ارتش عراق محسوب میشد، به عنوان ابزار کودتا برگزید. طبق اظهارات هانی الفکاکی (Hani Fkaki) رهبر سابق حزب بعث، صدام حسین نیز از جمله اعضای حزب بعث بود که طی سالهای 1962 و 1993 با سازمان سیا همکاری میکرد.
«بنا به گفته پژوهشگران غربی، مهاجرین عراقی و سازمان حقوق بشر انگلیس، کودتای سال 1963 با قتلعام و بهراهافتادن حمام خون همراه بود. بعثیها با استفاده از فهرستی که سازمان سیا از مظنونین کمونیست و چپگرا تهیه کرده بود، بهشکل سازمانیافته دست به کشتار تعداد بیشماری از نخبگان تحصیلکرده عراقی زدند، کشتاری که گفته میشود صدام حسین شخصا در آن حضور داشته است. کسی آمار دقیق تلفات را نمیداند اما روایات مختلف حاکی از آن است که قربانیان این جنایت شامل صدها دکتر، معلم، متخصص، حقوقدان و سایر مشاغل از جمله نظامیان و چهرههای سیاسی بودند.»[2]]
17 جولای 1968: اعضای حزب بعث و افسران ارتش رژیم حاکم را سرنگون کردند.
[«باز هم در بحبوحه این کودتا، منازعات خشونتباری با حمایت سازمان سیا رخ داد. من که در اواخر دهه 1960 به عنوان کارمند شورای امنیت ملی تحت ریاست لیندون جانسون و ریچارد نیکسون کار میکردم، بسیاری اوقات از افسران سازمان سیا ـ از جمله از آرچیبالد روزولت، نوه تئودور روزولت و افسر ارشد سازمان سیا در امور خاورنزدیک و آفریقا در آن زمان ـ شنیدم که خیلی راحت از روابط نزدیکشان با بعثیهای عراقی صحبت میکردند.» [3]]
30 جولای 1968: پس از آنکه حزب بعث متحدان قبلی خود را کنار زد و قدرت به شورای فرماندهی انقلاب تحت ریاست احمد حسن البکر پسردایی صدام منتقل شد، صدام عهدهدار مقام کنترل امنیت داخلی عراق شد.
[از سال 75ـ1973 امریکا، ایران و اسرائیل از شورش کردها در عراق حمایت کردند. اسنادی که از سوی کمیته منتخب مجلس نمایندگان امریکا در امور اطلاعاتی، مورد بررسی قرار گرفته است «به وضوح نشان میدهد که رئیسجمهور، دکتر کیسینجر و شاه قصدشان این نبود که وابستگان ما [کردها] موفق شوند بلکه میخواستند شورشیان کرد تنها تا حدودی که باعث تضعیف منابع [عراقی] شود، به نزاع خود ادامه دهند . . . اما آنان به همپیمانان ما که به تداوم جنگ تشویق میشدند، از این سیاست خود چیزی نگفتند. حتی اگر این مخفیکاری را لازمه سیاق اینگونه کارها بدانیم، این رفتار ما نوعی خودخواهی و تمسخر بود.» سپس در سال 1975، شاه و صدام حسین توافقنامهای را به امضاء رساندند که براساس آن ایران در قبال یکسری امتیازات ارضی مرزهای خود را به روی چریکهای کرد بست. تهران و واشنگتن بیدرنگ کمکهای خود را به اکراد قطع کردند و در حالیکه عراق دست به قتلعام شورشیان زده بود، امریکا از پناهدادن به آنان خودداری کرد. کیسینجر در توجیه این سیاست امریکا بهطورسربسته اذعان کرد: «اقدامات پنهانی را نباید با ماموریت کاری اشتباه گرفت.»[4]]
16 جولای 1979: صدام ریاست جمهوری را از چنگ حسنالبکر خارج کرد و دست به تصفیههای گسترده در درون حزب بعث زد.
[صدام پیش از آن در اواخر دهه 1970 حزب کمونیست و سایر گروههای معارض را پاکسازی کرده بود.[5] زیبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی امریکا در آوریل 1980 اعلام کرد: «از نظر ما هیچ مغایرت اصولی میان منافع امریکا و عراق وجود ندارد.»[6]]
22 سپتامبر 1980: صدام به ایران لشکرکشی کرد و جنگ میان دو کشور هشت سال به طول انجامید.
[وقتی عراق به ایران حمله کرد، شورای امنیت سازمان ملل متحد پس از چهار روز اتلاف وقت، در مورد این موضوع تشکیل جلسه داد. در بیستوهشت سپتامبر هم که این شورا با صدور قطعنامه 479 خواستار پایان جنگ شد، جالب آن بود که تهاجم عراق را محکوم نکرد (حتی ذکری هم از تهاجم عراق به میان نیاورد) و بههیچوجه تقاضا نکرد که دو کشور به مرزهای شناختهشده بینالمللی بازگردند. رالف کینگ که اینطرز واکنش سازمان ملل متحد را به تفصیل بررسی کرده، به این نتیجه رسید که «شورا در سپتامبر 1980، به نحوی تعمداً از کارهایی که عراق کرده بود، چشمپوشی کرد.» نماینده امریکا در شورا، علنا اظهار داشت که ایران چون خود پیشتر در جریان گروگانگیری سفارت امریکا قطعنامههای شورای امنیت را نقض کرده است، حق ندارد به این واکنش سرد شورا اعتراض کند.[7]
بهرغم آنکه عراق در این جنگ متجاوز بود و در استفاده از سلاحهای شیمیایی پرتاپ موشک به شهرها و نیز جنگ نفتکشها پیشقدم بود، امریکا از عراق جانبداری کرد. امریکا در سال 1982، نام عراق را از فهرست کشورهای تروریست حذف کرد و در سالهای 1983 و 1984 دونالد رامسفلد را به عنوان فرستاده دولت ریگان برای دیدار و مذاکره با صدام درباره همکاریهای اقتصادی به عراق فرستاد. در نوامبر 1984، روابط دیپلماتیک خود را با عراق از سر گرفت، در سطح وسیعی به عراق وام و یارانه پرداخت کرد، اخبار و اطلاعات جاسوسی را در اختیار عراق قرارداد، متحدان خود را به دادن تجهیزات نظامی به عراق ترغیب کرد و در خلیجفارس علیه ایران دست به اقدامات نظامی زد؛ همچنین تجهیزات دومنظورهای را در اختیار عراق قرار داد که میدانست صدام از آنها برای مقاصد نظامی استفاده میکند.[8]]
28 مارس 1988: صدام حسین با بهکارگیری سلاحهای شیمیایی برضد مردم کرد حلبچه، نزدیک به پنجهزار نفر از آنان را قتل عام کرد.
[از همان زمانیکه عراق برای نخستینبار در سال 1983 از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد، امریکا در این زمینه اقدام مهمی انجام نداد و فقط وقتی انکار شواهد موجود دال بر بهکارگیری این سلاحها از سوی عراق غیرممکن شد، امریکا با لحنی ملایم آن را تقبیح کرد اما همزمان تصریح کرد که این موضوع بر روابط تجاری و دیپلماتیک امریکا و عراق تاثیری نخواهد داشت. ایران از شورای امنیت سازمان ملل درخواست کرد تا بهکارگیری سلاحهای شیمیایی از سوی عراق را محکوم کند اما نماینده امریکا در سازمان ملل ماموریت داشت تا مانع از به رای گذاشته شدن قطعنامهای در این زمینه شود و یا کاری کند که قطعنامه رای ممتنع بیاورد. یکی از مقامات عراقی به امریکا اطلاع داد که عراق اصرار دارد مساله با صدور بیانیه از سوی رئیس شورای امنیت خاتمه یابد و عراق تمایل ندارد که در این بیانیه، کشور مشخصی به عنوان مسئول بهکارگیری سلاحهای شیمیایی معرفی شود. در 30 مارس 1984، رئیس شورای امنیت بیانیهای صادر کرد که در آن بدون نامبردن از عراق به عنوان کشور خاطی، بهکارگیری سلاحهای شیمیایی محکوم شده بود.[9]
با آنکه امریکا مطلع بود که نیروهای نظامی عراق از سلاحهای شیمیایی استفاده میکنند، اطلاعات محرمانه را در اختیار عراق میگذاشت و برای کمک به نیروهای مسلح این کشور برنامهریزی میکرد.[10]
در مارس 1988، وقتی عراق بر ضد مردم حلبچه از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد، هیچ محکومیتی از سوی واشنگتن صورت نگرفت.[11] «در سپتامبر 1988، مجلس نمایندگان امریکا با 388 رای در برابر 16 رای به تحریم اقتصادی بر ضد عراق رای داد، اما کاخ سفید موفق شد از شدت و دامنه این طرح بکاهد. در برابر اعطای اعتبارات بانکی برای صادرات و واردات، عراق تنها قول داد که مجدداً از سلاحهای شیمیایی استفاده نکند و حتی اعتبارات کشاورزی از این الزام هم معاف شدند.» [12]]
2 آگوست 1990: صدام حسین به کویت حمله کرد.
[در این وقایعنگاری یکی از شنیعترین اعمال صدام حسین حذف شده است، نبرد انفال (Anfal) برضد اکراد طی سالهای 1987 تا 1989 که در آن دستکم 50000 و احتمالا 100000 کرد به شکل سازمانیافته قتل عام شدند.[13]
واکنش دولت جدید بوش این بود که اعتبارات مالی دولت عراق را از نیممیلیارد به یکمیلیارد دلار افزایش داد تا این کشور به دومین کشور استفادهکننده از برنامههای اعتباری در جهان تبدیل شود. در پایان آوریل 1990، دولت امریکا با تحریمهای عراق مخالفت کرده و وزارت امور خارجه امریکا اعلام داشت: «این تحریمها با ضربهزدن به صادرکنندگان بر تراز تجاری ما تاثیر منفی میگذارد.»[14] دولت همچنین مانع تحقق تلاشهایی شد که از صدور فناوری پیشرفته با کاربرد مشهود نظامی به عراق جلوگیری میکرد.[15] امریکا حتی تا سه ماه پیش از حمله صدام به کویت، در حال جمعآوری اطلاعات سری برای کمک به کشور عراق بود.[16]]
17 ژانویه 1991: نیروهای ائتلاف به فرماندهی امریکا به عراق حمله کردند و کویت ظرف مدت یکماه آزاد شد.
[در بخشی از حملات ائتلاف به رهبری امریکا، تعمداً زیرساختهای غیرنظامی عراق مورد هدف قرار میگرفت[17] که در کنار بیش از یکدهه تحریم اقتصادی باعث مرگ بیش از صدهاهزار نفر انسان بیگناه شد.[18]]
مارس 1991: سرکوب شورش شیعیان در جنوب و اکراد در شمال از سوی صدام حسین.
[امریکا پس از ترغیب عراقیها به قیام علیه صدام حسین، از دسترسی مردم عراق به سلاحهای ضبطشده دولت بعثی جلوگیری کرد و در حالیکه هواپیماهای امریکایی بر فراز منطقه به پرواز درآمده بودند، به صدام اجازه دادند تا با بهپروازدرآوردن هلیکوپترهای خود دست به قتلعام شورشیان بزنند.[19]]
17 آوریل 1991: صدام حسین به تبع قطعنامه 687 سازمان ملل متحد، اطلاعاتی را درباره سلاحهای کشتارجمعی در اختیار سازمان ملل قرار داد، اما متهم به فریبکاری شد.
20 فوریه 1996: صدام حسین دستور قتل دو تن از دامادهای خود را صادر کرد. این دو در سال 1995 به اردن گریخته بودند و پس از اخذ اماننامه از صدام، به بغداد بازگشتند.
16 دسامبر 1998: بازرسان تسلیحات از عراق خارج شدند. چند ساعت پس از آن، نیروی هوایی امریکا و انگلیس تا چهار روز عراق را به منظور تنبیه بهخاطر کوتاهی در همکاری با بازرسان، موشکباران کردند.
[بمباران عراق بدون تایید شورای امنیت و بدون مشورت با متحدان امریکا انجام شد. خروج بازرسان به دستور ریچارد باتلر، رئیس آنسکام (UNSCOM)، صورت گرفت. «فرانسه نیز از اینکه امریکا بدون مشورت با شورای امنیت باتلر را برای خارجکردن بازرسان از عراق تحت فشار قرار داده بود، آزردهخاطر بود. به گفته مقامات ارشد امریکا مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه امریکا، با کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل در این خصوص مشورت نکرده بود و عنان در یک اظهارنظر شخصی، این واقعه را روزی غمانگیز برای جهان و شخص خودش خوانده بود که نتوانسته بود از بکارگیری زور جلوگیری کند.»[20]]
8 نوامبر 2002: صدام حسین تهدید شد چنانچه مطابق قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل به خلع سلاح تن ندهد، با عواقبی جدی مواجه خواهد شد.
27 نوامبر 2002: صدام برای نخستینبار پس از سال 1998 به کارشناسان سازمان ملل متحد اجازه داد تا کار خود را در عراق آغاز کنند.
7 دسامبر 2002: صدام حسین طی اعلامیهای خطاب به سازمان ملل متحد، منکر وجود هرگونه سلاح کشتارجمعی در عراق شد و امریکا در واکنش به این اعلامیه آن را کذب و سازمان ملل متحد آن را ناقص و نارسا دانست.
1 مارس 2003: امارات متحده عربی در یکی از اجلاسهای اتحادیه عرب بهعنوان نخستین کشور عربی علنا خواستار استعفای صدام حسین شد.
7 مارس 2003: امریکا، انگلیس و اسپانیا پیشنهاد تحکمآمیزی صدام برای دست کشیدن از تولید و نگهداری سلاحهای ممنوعه تا تاریخ هفدهم مارس را میدهند و در غیر اینصورت خواستار جنگ علیه عراق میشوند؛ سایر کشورها به رهبری فرانسه و در قطب مخالف شورای امنیت سازمان ملل متحد با هرگونه راه حلی که اقدامات نظامی را در پی داشته باشد، مخالفت میکنند.
17 مارس 2003: امریکا، انگلیس و اسپانیا با اعلام خاتمه گفتوگوهای دیپلماتیک، راهحل پیشنهادی را پس گرفتند. رئیسجمهور بوش به صدام مهلت میدهد تا ظرف 48 ساعت عراق را ترک کند.
[درواقع مقامات امریکایی بهصراحت اعلام کردند که درهرصورت، چه صدام و پسرانش از عراق خارج شوند و چه نشوند، نیروهای امریکا وارد خاک عراق خواهند شد.[21]]
18 مارس 2003: رهبری عراق ضرب الاجل بوش را رد کرد.
[در آستانه جنگ، عراق بهطورعلنی دسترسی نامحدود بازرسان تسلیحاتی امریکایی و انگلیسی به سلاحهای این کشور را پیشنهاد[22] و بهطورخصوصی و محرمانه این موضوع را باجدیت پیگیری میکرد. عراق از طریق کانالهای مخفی به امریکا پیشنهاد داد تا «مستقیما در زمینه خلع سلاح عراق دخالت کند»، اعطای امتیازهای نفتی، استرداد یک تروریست تحت تعقیب، همکاری در فرایند صلح اسرائیل و فلسطین و حتی برگزاری انتخابات تحت نظارت سازمانهای بینالمللی ظرف مدت دو سال آینده از دیگر امتیازاتی بود که صدام به امریکا پیشنهاد کرد.[23] کسی نمیدانست سرانجام این پیشنهادها به کجا خواهد انجامید چون تمامی آنها از سوی امریکا رد میشد: یک منبع اطلاعاتی امریکا تاکید داشت که تصمیم بر عدم مذاکره با صدام از کاخ سفید صادر شده بود که خواستار تسلیم محض وی بود. بنا به اظهارت یک منبع عرب، یک رابط امریکایی پیششرطهایی را برای یک مقام عربستانی فرستاده بود که عراق میبایست تمامی آنها را به کار بندد. از جمله تقاضاهای مطرحشده، کنارهگیری و خروج صدام از عراق به مقصد یک پایگاه نظامی امریکا جهت بازجویی و سپس تبعید تحتنظر، تسلیم کامل نیروهای عراقی و پذیرش این موضوع بود که عراق دارای سلاحهای کشتارجمعی است.[24]]
20 مارس 2003: نیروهای امریکایی جنگ را با حمله به مزارع الدورة شروع کردند. این منطقه، هدفی واقع در جنوب بغداد بود که گفته میشد صدام و پسرانش در آنجا مستقرند. چندی بعد صدام در همان روز در تلویزیون عراق ظاهر شد.
4 آوریل 2003: تلویزیون عراق تصاویر ویدئویی از صدام حسین را نشان داد که در حال قدمزدن در خیابانهای بغداد بود.
7 آوریل 2003: هواپیماهای جنگی امریکا بخشی را در منطقه منصور بمباران کردند که گفته میشد صدام و پسرانش در آنجا جلسه دارند.
9 آوریل 2003: برخی تودههای مردم از نیروهای امریکایی در بغداد استقبالکردند و وحشیانه دست به غارت اموال دولتی زدند و مجسمه چهل فوتی صدام حسین را سرنگون کردند.
22 جولای 2003: عدی و قصی، پسران صدام در درگیری با نیروهای امریکایی کشته شدند. سپس نیروهای امریکایی به سمت شمال شهر موصل حمله کردند و بعدها اعلام شد که تنها «بهخاطر چند ساعت تاخیر» صدام از چنگشان گریخته است.
27 جولای 2003: نیروهای امریکا به مزارعی در تکریت یورش بردند، مجددا مقامات اعلام کردند که صدام ظرف 24 ساعت گریخته است.
31 جولای 2003: رغد و رعنا دختران صدام حسین و 9 تن از فرزندانشان از سوی ملک عبدالله دوم پادشاه اردن در این کشور پذیرفته شدند.
[این که چرا به خانواده صدام پناه داده میشود از جمله سیاستهای امریکا است که خانواده افراد تحت تعقیب را در توقیف خود نگه میدارد که البته نقض موازین اولیه عدالت محسوب میشود. (دستگیری اقوام و بستگان فراری رژیم، درگذشته نیز از سوی نیروهای امریکایی استفاده شده است. آنان از این روش برای جمعآوری اطلاعات و نیز واردکردن فشارهای روانی بر افراد تحت تعقیب جهت وادار کردن آنها به تسلیم استفاده میکنند.[25]]
5 سپتامبر 2003: سرلشگر ری اودیرنو (Ray Odierno) از یگان چهارم نیروی زمینی، اعلام کرد که طی ماه گذشته نیروهای تحت امرش چند تن از محافظان شخصی صدام حسین را در منطقه تکریت دستگیر کردهاند و شاید زمان دستگیری دیکتاتور عراق نزدیک باشد.
16 نوامبر 2003: آخرین نوار از نوارهای نُهگانه منسوب به صدام حسین از زمان برکناری وی از قدرت، پخش شد. او از مردم عراق خواست که بر مقاومت خود در برابر اشغالگران به رهبری امریکا بیفزایند. او گفت: امریکا و متحدانش در برآورد مشکلات پیشروی خود در اشغال عراق، دچار اشتباه شدهاند.
[تشخیص اینکه «امریکا و متحدانش در برآورد مشکلات پیشروی خود در اشغال عراق دچار اشتباه شدهاند»، به هوش و ذکاوت چندانی نیاز ندارد.]
13دسامبر 2003: ساعت هشت و نیم شب، صدام در شهر ادوار (Adwar) در دهمایلی جنوب تکریت دستگیر شد. او خود را در یک «لانة عنکبوتی» پنهان کرده بود که از پیش به شکل ویژهای تعبیه شده بود.
پینوشتها
[1] - Thomas Powers, The Man Who Kept the Secrets: Richard Helms and the CIA, New York: Knopf, 1979, p. 130.
[2] - Roger Morris, “A Tyrant 40 Years in the Making,” New York Times, March 14, 2003, p. A29.
[3] - Morris, “A Tyrant 40 Years in the Making,” p. A29.
[4] - U.S House of Representatives, Select Committee on Intelligence, 19 Jan. 1976 [Pike Report] in Village Voice, 16 Feb. 1976, pp. 85, 87 n465, 88n471.
درگزارش پایک نقلقول آخر تنها با استناد به «یک مقام عالیرتبه» ذکر شده اما ویلیام سفایر این مقام را کیسینجر معرفی میکند.
William Safire, Safire’s Washington, New York: Times Books 1980, p. 333.
[5] - Marion Farouk-Sluglett and Peter Sluglett, Iraq Since 1958, London: I. B. Tauris, 1990, pp. 182-87
[6] - Quoted in Barry Rubin, “The United States and Iraq: From Appeasement to War,” in Iraq’s Road to War, ed. Amatzia Baram and Barry Rubin, New York: St. Martin’s 1993, p. 256.
[7] - R.P.H. King, “The United Nations and the Iran-Iraq War, 1980-1986,” in the United Nations and the Iran-Iraq War, ed. Brian Urquhart and Gary Sick, New York: Ford Foundation, August 1987.
[8] - See Joyce Battle, ed., “Shaking Hands with Saddam Hussein: The U.S. Tilts toward Iraq, 1980-1984,“National Security Archive Electronic Briefing Book No. 82, Feb. 25, 2003,
http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB82/.
[9] - Battle, http://www.gwu.edu./~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB82/.
[10] - Patrick Tyler, “Officers Say U.S Aided Iraq In War Despite Use of Gas,” New York Times, Aug. 18, 2002, p.1.
[11]- Dilip Hiro, ‘When US turned a blind eye to poison gas, “The Observer, September 1, 2002, p.17.
[12] - Rubin, “The United States and Iraq: From Appeasement to War,” p. 261.
[13] - Middle East Watch, Genocide in Iraq: The Anfal Campaign Against the Kurds, New York: Human Rights Watch, 1993.
[14] - Guy Gugliotta, Charles R. Babcock, and Benjamin Weiser, “At War, Iraq Couted U.S. Into Economic Embrace,” Washington Post, Sept. 16, 1990, p. A1.
[15] -Douglas Frantz and Murray Waas, “Bush insisred on aiding Iraq until war’s onset,” Chicago Sun-Times, Feb. 23, 1992, p. 17.
[16] - Murray Waas, Douglas Frantz, “U.S. shared intelligence with Iraq until 3 months before invasion of Kuwait,” Houston Chronicle, March 10, 1992, p. A6.
[17] - Barton Gellman, “Allied Air War Struck Broadly in Iraq; Officials Acknowledge Strategy Went Beyond Purely Military Targets,” Washington Post, 23 June 1991, p. A1: Thomas J Nagy, “The Secret Behind the Sanctions,” Progressive, Sept. 2001.
[18] - See Richard Garfield, “Morbidity and Mortality Among Iraqi Children From 1990 through 1998: Assessing the Impact of the Gulf War and Economic Sanctions,” March 1999, http://www. fourthfreedcom. Org/php/t-si index.php?hinc=garf-index.hinc.
[19] - Andrew Cockburn and Patrick Cockburn, Out of the Ashes: The Resurrection of Saddam Hussein, New York: Harperperennial. 1999, chap. 1
[20] - Steven Erlanger, “U.S. Decision to Act Fast, and Then Search for Support, Angers Some Allies,” New York Times, Dec. 17, 1998, p. A14.
[21] - Michel R. Gordon, “Allies Will Move In, Even if Saddam Hussein Moves Out,” New York Times, March 18, 2003, p. A16.
[22] - David Rennie, “Saddam ‘offered Bush a huge oil deal to avert War’,” Daily Telegraph [london], Nov.7, 2003, p. 17.
[23] - James Risen, “Iraq Said to Have Tried to Reach Last-Minute Deal to Avert War,” New York Times, Nov. 6,2003, p. A1.
[24] - Julian Borger, Brian Whitaker, and Vikram Dodd “Saddam’s desperate offers to stave off war,” Guardian, Nov. 7,2003, p.3.
[25] - Colin Nickerson, “US Troops Detain Wife, Daughter Of Key Hussein Aide Ex - Deputy Suspected of Plotting Attacks In Iraqi Insurgency,” Boston Globe, Nov. 27, 2003, p. A40.